یادداشت

فرصت‏‌های محدودِ روزهای سخت

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

بررسی مجموعه حوادث رخ داده در یک ماه گذشته اعم از نوسانات نرخ ارز و بازار نامتعادل، حضور رئیس‌‏جمهور در مجلس، استیضاح وزرا و تغییرات کابینه، برگزاری دادگاه‏‌های مفاسد اقتصادی، موج جدید تحریم‏ها و... بیش از هر چیز تصویری ناروشن و مبهم از آینده سیاسی ایران را در اذهان ایرانیان هویدا می‌‏نماید. سرعت تحولات پیش‌گفته هم عامل مضاعفی است که این تصویر را ناخواناتر و مبهم‏‌تر می‌‏سازد.

 آنجا که نرخ ارز به عنوان یک شاخص تعیین‌کننده در تحلیل‌‏ها و تصمیم‌سازی‏‌های بازیگران خرد اقتصادی حتی ثبات ساعتی هم ندارد، یا زمانی که تمام تلاش‌های دولتمردان برای تزریق امید و اطمینان به جامعه و فعالان بازار از قضا نتیجه عکس می‌‏دهد، تیرگی این تصویر بیشتر رخ می‏‌نمایاند. تمام تلاش‏‌های فعالان سیاسی، احزاب، نهادهای مرجع برای زدودن غبار از این فضا هم ناکافی و گاه با نتیجه معکوس همراه است. کف جامعه رصد روزانه اخبار را در شبکه‏‌های اجتماعی با ناامیدی دنبال می‏‌کند و شوربختانه ترجیح می‌‏دهد که اخبار منفی، اغراق شده و گاه مغرضانه و هدفدار را صید کند.

گویی همه دست به دست هم داده‌‏اند که این تصویر مبهم را به تراژیک‌ترین شکل ممکن سامان دهند. جامعه در سردرگمی عجیبی به سر می‏‌برد. به همه این‌ها اضافه کنید تصویری که از بی‏‌عملی دولت به جامعه منتقل می‏‌شود از یک سو و دیوانه یاغی‏ای به نام دونالد ترامپ با تصمیمات خلق‌الساعه و بی‏‌منطقش از سوی دیگر. نکته عجیب ماجرا اما آنجاست که کمتر از یک سال و نیم پیش در خرداد پرشور ٩٦ جامعه در وضعیتی کاملا متفاوت به سر می‏‌برد. ایرانیان به وضوح تصمیم خود را گرفته و راه خود را برگزیده بودند. جملات معروفی را که از حسن روحانی نقل می‌‏شد و ترجیع‌بند کمپین او بود هنوز به خاطر داریم: «ما مخالف تحریمیم، ما مخالف حصر ایرانیم. ما راه خود را برگزیده‌ایم، راه ما آزادی است». مشارکت بالای مردم و رای ٢٣ میلیونی به تداوم مسیر گذشته مطلقاً حاصل عملکرد یک جامعه سردرگم نبود. نشاط و امید تصویر آن روزهای جامعه ایران بود

در سوی دیگر ماجرا اوضاع از این هم عجیب‏‌تر است. پس از گذشت حدود چهل سال از عمر نظام جمهوری اسلامی ایران می‏توان با اطمینان گفت که تقریباً هیچ اپوزیسیون موثر و خوشنامی در آن‌سوی مرزها شکل نگرفته است. تمام تصویری که از مخالفان نظام جمهوری اسلامی به جهان و همزمان به داخل کشور ارائه می‏‌شود نمایشی مضحک «فرقه رجویه» یا پیرمردهای فرتوت سلطنت‌طلب است. حتی در روزهایی که خیابان‏های تهران و حدود ١٠٠ شهر ایران در دی‌ماه ١٣٩٦ شاهد اعتراض بخش‏‌هایی از طبقات عمدتاً محروم جامعه بود حنای براندازی کمترین رنگی نداشت و حتی نتوانست از این اتفاق برای اثرگذاری بر فضای ایران استفاده کند. به تعبیر دیگر می‏‌توان گفت حتی در روزهایی که نظام سیاسی مستقر با سبدی از مجموع بحران‌ها اعم از ناکارآمدی، فساد ساختاری، گروه‏‌های مرجع و... رو‌به‌روست باز هم درصد بزرگ و معناداری از جامعه هیچ تمایلی به براندازی از خود نشان نمی‌‏دهد.

شاید بتوان گفت جدی‌ترین  منتقدان سیاسی جمهوری اسلامی همان اصلاح‌طلبانی هستند که فرسنگ‏‌ها با براندازی فاصله دارند و همواره از سوی اپوزیسیون خارجی و برانداز متهم بوده‏‌اند که بسیار بیشتر از خود نظام (حتی زمانی که بخشی از نظام هم نبوده و به نوعی از ساختار سیاسی اخراج شده‌اند) دلسوز و مدافع بقای جمهوری اسلامی‌اند.

بنابر آنچه گفته شد اکنون سوال اساسی پیش روی همه این است که چه اتفاقی افتاده است؟! چه شده که این قلب ماهیت اجتماعی رخ داده است؟! کدام پروژه سنگین سیاسی اجتماعی و از سوی چه افرادی اجرا شد که ما در وضعیت امروز قرار گرفتیم؟! کدام بخش از پازل هزار تکه تاثیرگذاران امروز جامعه ایران رفتاری متفاوت از خود ارائه کرده است که جامعه نه‌تنها دیگر تمایلی به‌ نقش‌آفرینی در سرنوشت خود ندارد که حتی نمی‏داند در کجای این بازی ایستاده است؟! شاید بتوان این سوالات را به گونه‏‌ای دیگر هم پرسید؟! آیا وضعیت کنونی محصول یک فرآیند طبیعی اجتماعی بوده و نباید از آن شگفت‌زده شد یا نه، افرادی تعمداً این وضعیت را پدید آورده‌اند؟! آیا مقاومت صلب و متعصب نظام سیاسی در برابر هرگونه پروژه تغییر و نوسازی باعث گردیده تا سیستم ناکارآمد شده و دیگر خروجی متناسب را تولید نکند؟!

هرچند نمی‏‌توان از کنار این موضوع به آسانی گذشت که بخش‌‏های موثری از قدرت سیاسی و گاهی نظامی می‏‌کوشند تا دولت را زمین‌گیر کنند و چرخشی در سطح کارگزاران اجرایی نظام ایجاد نمایند ولی به نظر می‏‌رسد سطح این مساله از این موضوع فراتر است. جریان شکست‌خورده انتخابات ٩٦ که پایگاهش را در مشهد می‌‏بیند در تمام این یک سال و نیم گذشته از هر دستاویزی برای ایجاد بحران برای دولت استفاده کرده است ولی نمی‌‏توان آنها را تنها مسببان وضع موجود دانست. باید گفت که وضعیت امروز ما حاصل ناکارآمدی کلیت نظام سیاسی در حل بحران‏‌ها و معضلات سیاسی اجتماعی و اقتصادی است. کدام اعتراض آرام و مدنی سال‌های اخیر با ریشه‏‌های سیاسی، فرهنگی و یا اقتصادی پاسخی غیر از برخورد یافته است؟! چرا تمامی نهادهای مرجع یا میانجی اعم از دانشگاه، حوزه، مطبوعات، احزاب، سازمان‌های مردم‌نهاد، دگراندیشان و اساساً هر شخص یا جریانی که درکی متفاوت از موضوعات داشته‏‌اند نتوانسته‌‏اند نقش خود را ایفا کرده و تاثیر خود را بگذارند؟! به عبارت دیگر چرا نظام سیاسی ناتوان از جذب بازخورد است؟! مگر نه این است که همه این گروه‏‌ها، افراد و جریان‏‌ها در درون نظام سیاسی‌اند و رنگی غیر از براندازی دارند؟! چرا کانال‌های ارتباطی سطوح عالی تصمیم‌گیران با دلسوزان نظام و ایران قطع شده است؟! متاسفانه حتی در ایامی که فشارهای خارجی بر کشور در بالاترین حد خود قرار دارد و بیشتر از هر زمان دیگری ضرورت این همبستگی ملی برای گذر از این پیچ حساس احساس می‏‌شود هم کمترین بارقه امیدی برای این موضوع احساس نمی‌‏شود.

سخن کوتاه آنکه برای برون‌رفت از این وضعیت گیج و سردرگم هیچ راهی جز برقراری ارتباط و گفت‏‌وگو در همه سطوح نظام سیاسی وجود ندارد و برای ایجاد این راه‏‌های ارتباطی باید بزرگان نظام پیش‌قدم شوند. سال‏‌های اخیر و خصوصاً سال‏‌های پس از بحران سال ٨٨ مشحون از فرصت‏‌های ارزشمندی برای آغاز این ارتباط بوده است. این فرصت‏‌ها هنوز هم وجود دارند و استفاده از آنها خاصه در این روزها از همیشه واجب‏تر است!

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی