شورای عالی در آستانه دگردیسی
حدود 11 ماه مانده به انتخابات ریاست جمهوری 1400 ، هنوز تکلیف سا ز وکار انتخاباتی اصلاحطلبان مشخص نیست. جبهه اصلاحات بعد از انتخابات 92 تا انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه گذشته سه دوره انتخاباتی را با ساز وکار شورایعالی اصلاحطلبان پشتسر گذاشته بود اما حالا دیگر فعالیت این شورا متوقف شده است. اگرچه تا پیش از علنی شدن استعفای محمدرضا عارف از ریاست شورا برخی از اعضای شورای عالی، شیوع کرونا را عامل عدم برگزاری جلسات این شورا عنوان میکردند اما علنی شدن استعفای عارف آن هم بعد از چهار ماه و قبلتر از آن استعفای موسویلاری، نائبرئیس این شورا نشان داد که نهتنها کار شورایعالی بعد از انتخابات اسفندماه متوقف شده بلکه شروع به کار دوباره آن با چالشهای جدی همراه است؛ بهویژه که حالا برخی شکافها میان طیفهای مختلف جریان اصلاحات عمیقتر از قبل شده و اگر تا پیش از انتخابات مجلس یازدهم جدال میان آنها بر سر چگونگی تهیه لیستهای انتخاباتی بود اما حالا این کشمکشها به اصل شرکت در انتخابات منتقل شده است. حالا سوال این است که آیا همچنان اصلاحطلبان به شورایعالی یا نهادی همانند آن نیاز دارند؟ و اگر نیاز دارند ریاست چنین نهادی باید بر عهده چه کسی و با چه ویژگیهایی باشد؟ خیلیها معتقدند که عملکرد شورایعالی به دو دلیل به بنبست رسیده است. اول به دلیل ویژگیهای ریاست آن که از اقتدار و مقبولیت کافی برخوردار نبود و دوم به این دلیل که این شورا خودش را نسبت به احزاب ارجح میدانست در حالی که قرار بود جایگاه ستادی داشته باشد و وظیفهاش هماهنگی میان احزاب بود. با این تفاسیر ترکیب و ساختار شورایعالی باید با چه تغییراتی برای شروع به کار دوباره همراه شود؟
نیاز به یک نهاد هماهنگکننده
حسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران در پاسخ به این سوال که آیا جبهه اصلاحات در شرایط امروز نیاز به شورایعالی یا ترکیبی مانند آن دارد به سازندگی میگوید: وقتی میگوییم جبهه اصلاحات یعنی تعداد زیادی از احزاب فراگیر و جمعیتهای مختلف درون جبهه اصلاحات وجود دارد و فراتر از احزاب و گروهها شخصیتهای مختلف تاثیرگذار در جبهه اصلاحات فراوان هستند. لذا جبهه اصلاحات طیفی از تحولخواهان تا نیروهای ارزشی خط امامی سابق را در بر میگیرد، و از سوی دیگر اصلاحطلبان همیشه نیمی از سیاست ایران بودهاند و نمیتوانند سیاست را تعطیل کنند؛ بنابراین خیلی طبیعی است که نیاز به نهاد هماهنگکنندهای دارند. حالا اینکه نام این نهاد شورایعالی باشد یا شورای هماهنگی و یا هر چیز دیگر فرقی نمیکند. اما حتما احزاب و شخصیتهای اصلاحطلب باید با هم گفت وگو کنند و به یک جمعبندی برسند که نهادی که جامعیت بیشتری دارد تشکیل شود؛ به ویژه در این مسیر تجربههایی که در جبهه اصلاحات وجود دارد اعم از تجربیاتی که در سه دوره شورای عالی بوده میتوانند راهگشا باشند. غلامرضا انصاری، فعال سیاسی اصلاحطلب هم با تاکید بر اینکه عمر شورایعالی ، با توجه به شرایط و علت تشکیل شدنش در انتخاباتهای ۹۲ ۶۴ و ۹۸ به پایان رسیدهاست، به ایسنا میگوید: «امروز با توجه به شرایط جدید و استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان که قصد حضور با کاندیدای حداکثری در انتخابات را دارند، طبیعی است به راه حلهای جدیدی نیاز داریم. با توجه به نظر کمیسیون ماده ۱۰ احزاب وزارت کشور درباره حضور احزاب در یک جبهه و نه بیشتر، نوع چینش احزاب اصلاحطلب در یک جبهه واحد باید با نظر و همفکری تمام گروهها، احزاب و افراد سیاسی این جناح باشد. برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیازمند همفکری و همراهی مجدد تمام احزب اصلاحطلب هستیم.»
درسی که باید از تجربه شورایعالی گرفت
اما چرا شورایعالی بعد از سه دوره به بنبست رسید؟ حسین مرعشی در پاسخ به این سوال به سازندگی میگوید: «شورایعالی دو دور را با موفقیت طی کرد اما در دور سوم نتوانست مسیر خودش را ادامه دهد. مهمترین مسئلهای که وجود داشت آمدن ناکامیها بعد از کامیابیها بود؛ ناکامی در عرصه اقتصاد و سیاست داخلی. این ناکامیها و شرایط سخت و مقداری هم خودزنیها بر این موضوع تاثیرگذار بود. خود ما اصلاحطلبان انتظارات را از منتخبان بالا بردیم و چون این انتظارات تامین نمیشد تضعیف پایگاه اجتماعی خودمان را به دست خودمان رقم زد. مردم وقتی احساس کنند منتخبان آنها نمیتوانند کار مهمی برای آنها انجام دهند ناامید میشوند.»
اما رسول منتجبنیا، دبیر کل حزب جمهوریت در گفت وگو با برنا چرایی به بنبست رسیدن شورایعالی را اینگونه پاسخ میدهد: «این شورا، یک نهاد غیرقانونی را بر سرِ نهادهای قانونی و احزاب شناسنامهدار قرار داده بود که به تدریج در این مدت بسیاری از نظر خود منصرف شده و متوجه شدند کار اشتباهی انجام شده و نباید ادامه پیدا کند. در واقع این همان حرفی بود که بنده در سال ۹۳ مطرح کردم که هجمه شدیدی نیز علیه بنده وارد شد. حتی کار به جایی رسید که چند نفر را در حزب اعتماد ملی علیه بنده که در این حزب به عنوان قائممقام حضور داشتم، تحریک کردند مبنی بر اینکه «چرا شما نسبت به تشکیل شورای سیاستگذاری مخالفت میکنید؟!» در نهایت بسیاری از آنها متوجه شدند کار اشتباهی صورت گرفته و نظرشان تغییر کرد.»
او ادامه میدهد: «بسیاری از احزاب از جمله برخی اعضای کارگزاران مخالف هستند و در مخالفت با این شورا صحبت میکنند. همچنین بسیاری از نیروها و احزاب اصلاحطلب نیز کنار کشیدند و در واقع صرفا اسمی از شورا، بیشتر باقی نمانده و بر این باورم این تشکیلات و نهاد غیرقانونی نمیتواند در آینده نقشی داشته باشد. از این رو باید به فکر راهکار قانونی بود. راهکار قانونی هم این است که کار را بر عهده احزاب قرار دهیم؛ بدینگونه که احزاب بنشینند و برنامهریزی کنند.»
سه ویژگی اصلی رئیس آینده شورایعالی
اما با همه این شرایط اگر بنا به تشکیل نهادی برای هماهنگی جبهه اصلاحات باشد چه کسی و با چه ویژگیهایی باید ریاست آن را بر عهده بگیرد. حسین مرعشی در گفت وگو با سازندگی دراینباره میگوید: «سه خصوصیت از نظر من برای ریاست آینده شورا مهم است. اول اینکه طیفهای مختلف این جبهه اعم از طیفهای ارزشی تا میانهرو و رادیکال باید او را قبول داشته باشند و رابطه خوبی با او داشته باشند. دوم اینکه به لحاظ سیاسی باید نقش جبهه اصلاحات و انتخابات آینده را باور داشته باشد. اگر قرار باشد خودش در اینباره مردد باشد که آیا باید شرکت کنیم یا خیر، نباید مردد باشد و باید بتواند فضای سیاسی را به خوبی تحلیل کند و بنبستها را بشکند. سوم هم اینکه پیام انتخاب این فرد به نظام باید پیام همراهی و همکاری باشد. نباید شکاف بین نظام جمهوری اسلامی و اصلاحطلبان را که سالهاست وجود دارد، این فرد بیشتر کند و باید در جهت ترمیم روابط بین اصلاحطلبان و نظام سیاسی حرکت کند.»
بهزاد نبوی ریاست شورایعالی را بر عهده بگیرد
مرعشی برخلاف جواد امام که عبدالله نوری را به عنوان گزینه مناسب برای جانشینی عارف و ریاست شورایعالی پیشنهاد میکند معتقد است: «آقای نوری گذشته از اینکه خودش هم این مسئولیت را نخواهد پذیرفت اما ویژگی سوم را هم به اعتقاد من ندارد و پیام همراهی و همکاری با نظام از این طریق منتقل نخواهد شد.» مرعشی بر همین اساس میگوید: «اما بهزاد نبوی میتواند انتخاب خوبی باشد» او همچنین مجید انصاری و محسن هاشمی را هم به عنوان دیگر گزینههای مناسب برای ریاست شورایعالی یا هر نهاد هماهنگکننده دیگری در جبهه اصلاحات، مطرح میکند.
چه سا ز وکاری با چه ترکیبی؟
اما مرعشی درباره ترکیب و ساختار شورایعالی یا هر نهادی شبیه به آن روی دو نکته تاکید میکند. اول اینکه این ساختار به شکلی دیده شود که احزاب فراگیری که نقش موثرتری در جریان اصلاحات دارند در ترکیب آن هم نقش موثرتری ایفا کنند. و دوم اینکه اگر قرار شد غیر از احزاب و گروهها شخصیتهای حقیقی هم عضو این سا ز وکار باشند باید شخصیتهایی وارد شوند که جامعیت داشته و به شکل فراگیر دارای مقبولیت باشند.
در همین حال یدالله طاهرنژاد، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران در اینباره معتقد است، شورایعالی نیازمند خانهتکانی جدی است. او برای این حرف خودش دلایلی دارد. آنطور که طاهرنژاد پیش از این در اینباره به ایرنا گفته است، شورایعالی سیاستگذاری از دو طیف نمایندگان احزاب و اشخاص حقیقی تشکیل شده است که بعضا هماهنگی و سازگاری لازم در ارتباط با موضوعات کلان ملی را نداشتند. به علاوه برخی نهادها هم شورایعالی سیاستگذاری اصلاحطلبان را در چارچوب قانون احزاب نمیدیدند و معتقد بودند اعضای این شورا نه از شخصیتهای حقیقی بلکه باید از احزاب باشد و به دلیل ایجاد این نوع محدودیتها، طیف احزاب شورا مجبور شدند برای انتخابات مجلس یازدهم به عنوان جبهه از وزارت کشور مجوز اخذ کنند. او بر همین اساس معتقد است ترکیب شورایعالی سیاستگذاری جبهه اصلاحات به سمتی میرود که همه اعضای آن اشخاص حقوقی (نمایندگان احزاب) باشند.
طاهرنژاد با اشاره به اینکه مجوز فعالیت جبهههای سیاسی برای احزاب صادر شده، گفته است: بنابراین شورایعالی مجبور است خود را با شرایط جدید تطبیق دهد. بنابراین برای اشخاص حقیقی در جبههها و شوراهای سیاسی عملا جایی ندارند و آقای موسوی لاری متوجه این شرایط شده است. اگر چه شخصیتهای حقیقی تاثیرگذار نقششان را در عرصه سیاستگذاری اصلاحطلبان از دست نمیدهند و در قامت مشاور و اتاق فکر این جریان و در کنار کمیتهها حضور خواهند داشت.
طاهرنژاد با یادآوری اینکه حزب کارگزاران پیش از این طرح اولیه تشکیل پارلمان اصلاحات را ارائه کرده بود، این را هم میگوید که «پارلمان اصلاحات به این دلیل که گستره وسیعتری از بدنه اصلاحطلبان را نمایندگی میکند در صورت تاسیس از شورایعالی بهتر و قدرتمندتر عمل خواهد کرد.»
منبع: روزنامه سازندگی