رویای نوعثمانیگری یا فرار به جلو از مشکلات داخلی؟
زمانی که در سال 2001 ترکیه به واسطه مشکلات عدیده اقتصادی در حال ورشکستگی کامل بود، روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان و رسیدن او به نخست وزیری در سال 2003 به مثابه معجزهای بود که این کشور را پس از مدتی علاوه بر شکوفایی اقتصادی به الگویی از توسعه سیاسی در سطح منطقه و حتی جهان اسلام بدل کرد. سیاست تنشزدایی صفر با همسایگان ترکیه به گونهای توسط احمد داووداوغلو وزیر خارجه پیشین این کشور تئوریزه و عملیاتی شد که در کنار عملگرایی در محیط ملتهب خاورمیانه، دیپلماسی آنکارا را ضمن تقویت مناسبات خود با دنیای غرب و کشورهای عربی، به سمت قفقاز، آسیای میانه و آفریقا نیز بسط و تسری داد.
با این حال ماه عسل نفتی اردوغان با داعش و درگیری نظامی با کردهای عراق، اشغال نظامی شمال سوریه در قالب عملیات چشمه صلح و سپر فرات، تنشهای معنادار با اتحادیه اروپا، واگرایی سیاسی با ایالات متحده، حضور مستقیم در جنگ داخلی لیبی و جنگ میان آذربایجان و ارمنستان و دست آخر اظهارات عجیب رئیس جمهوری ترکیه در وارونهانگاری تاریخ در مورد ارس در باکو در پیوند خوردن با سیاستهای داخلی اردوغان این سوال را مطرح میکند، که آیا وی در حال گام برداشتن بیمحابا به سمت رویای نوعثمانیگری است یا اینکه برای انحراف از مشکلات داخلی و تغییر فضای ژئوپلتیک خاورمیانه، ترکیه را در مسیری متفاوت و تنشآلود هدایت میکند؟
به گفته برخی مورخان یک درد یا به تعبیری بهتر، بلای مشترک در میان بخش قابل ملاحظهای از سران خاورمیانه وجود دارد. اینکه به موازات موفقیتهای نسبی در داخل کشور، سریعاً داعیه رهبری منطقه و جهان اسلام آنچنان بر فضای ذهنی و در نهایت اقدامات عینی آنها سایه میافکند که علاوه بر خود، کشورشان را هم به ورطه نابودی میکشانند. شاهد این مدعا برای رجب طیب اردوغان شاید سخنان سال گذشته وی باشد که همزمان با ورود نظامی ترکیه به جنگ داخلی لیبی و حمایت آنکارا از فائز السراج در یک سخنرانی تامل برانگیز صراحتاً گفت: «ترکیه بزرگتر از مرزهای کنونیاش است. همه باید این را بدانند. یعنی ما در ۷۸۰ هزار کیلومتر مربع نمیگنجیم، زیرا مرزهای فیزیکی ما با مرزهای قلبیمان متفاوت است. شاید برادران ما در موصل، کرکوک، حسکه، حلب، حمص، مصراته، اسکوپیه، قفقاز و کریمه خارج از مرزهای کنونی ترکیه باشند، اما در مرزهای احساسی و قلبی ما هستند. به همین دلیل ما در مقابل کسانی که قصد دارند ملت و تاریخ ما را به 90 سال اخیر محدود کنند خواهیم ایستاد. در این رابطه همه تمهیدات لازم را انجام خواهیم داد. کتابهای درسی مدارس را بازبینی خواهیم کرد و از دبستانها شروع می کنیم تا مردم خود را با تاریخ، فرهنگ و تمدن عثمانی آشنا کنیم.»
هر چند که سالهاست موضوع نوعثمانیگری توسط حزب عدالت و توسعه و شخص اردوغان توسط کارشناسان مورد تاکید قرار میگیرد، اما از بین شواهد متعدد از نحوه بازیگری ترکیه در عرصه داخلی و بینالمللی برای تحقق راهبرد نوعثمانیسم، فعلاً به این سخنان اکتفا کرده و در ادامه مطلب لازم است به نحوه ظهور عدالت و توسعه و فرآیندهای چند سال اخیر سیاستهای این حزب به رهبری اردوغان پرداخت.
کازنپاشایی بلندپرواز
اردوغان از زمان شهرداری استانبول در سال 1994 تا امروز تقریباً تمامی انتخابات این کشور را برده است (به جزء شکست اخیرش در انتخابات شهرداریهای ترکیه). راز محبوبیت فوق العاده وی در طول این سالها علاوه بر اقدامات عمرانی و شکوفایی اقتصادی، جنبهای اجتماعی و روانشناسانه نیز دارد. در واقع توانایی شگرف او و یارانش در جلب حمایت گروههای متوسط و زیر متوسط شهری یکی از مهمترین فاکتورهای تقویت پایههای قدرت وی و حزبش بوده است. در اینجا شاید اصطلاح کازن پاشایی (همان محلهای که اردوغان در آنجا به دنیا آمده و رشد کرده است) به عنوان نماد همسویی و قرابت نسبت به این طبقات، خود تعبیر بسیار مناسبی از نحوه ظهور و جلب حمایتهای اجتماعی گسترده از اردوغان باشد. امتیازی که تا پیش از آن بسیاری از نخبگان سیاسی و روشنفکران ترکیه از آن بیبهره بوده و همین دو قطبی شدن عینی فضای جامعه عامل مهمی در تشدید حمایتهای مردمی از او و حزبش بود. با این حال چنین بستری رفته رفته و با تغییر محیط سیاسی ترکیه به خصوص پس از سالهای 2011 و آغاز بهار عربی تحولاتی را رقم زد که شاید بدبینترین منتقدان داخلی و خارجی اردوغان نیز پیگیری این سطح از سیاست تهاجمی از سوی وی را پیشبینی نمیکردند.
در واقع بسیاری از سیاستمداران و روشنفکران برای سالها مجذوب تصویر ارائه شده از سوی حزب عدالت و توسعه به عنوان آمیزهای از شرق و غرب بوده و آن را دموکراسی مناسب خاورمیانه توصیف می کردند. امری که در طول این سالها سبب شد تا بسیاری از مخالفان داخلی اردوغان به طور خودکار دشمنان ملی و نیز حتی مسلمانان بیهویت تلقی شوند. هر چند در طول چند سال گذشته رفته رفته انتقاداتی در خصوص خودکامگی اردوغان در میان رسانهها و سیاستمداران غربی نمایان شده، اما به هیچ عنوان به طور کامل الگوی اسلام لیبرالی و نسخهای که وی از اتحاد تاجران، روشنفکران مذهبی و نخبگان حکومتی شکل داد زیر سوال نرفت. زیرا الگوی ارائه شده توسط این حزب از سوی قدرتهای بینالمللی به عنوان یک الگو در منطقه پر آشوب خاورمیانه به رسمیت شناخته شد و در سایه جدالهای گاه و بیگاه اردوغان با اسرائیل، روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا گزندی به آن وارد نیامد. در این راستا بود که پس از قیامهای عربی این الگو به اوج خود رسید، به طوریکه برخی کشورها نظیر تونس و مصر پا به این مسیر گذاشته و حتی رئیس شورای ملی انتقالی لیبی در سال 2012 به صراحت اعلام کرد که کشورش، ترکیه را به عنوان مدل سیاسی آینده خود برگزیده است.
نخست وزیری که میخواست سلطان باشد
در این شرایط بود که تحولات داخلی ترکیه در پیوند با سیاست خارجی این کشور به طور قابل توجهی باعث تغییر فضای سیاسی برای اردوغان و حزبش شد. در داخل ابتدا موضوع بغرنج کردها برای آنکارا که تا سالها عنوان ترک کوهی به آنها اطلاق میشد، تبدیل به بخشی از معادلات پیچیده منطقهای این کشور شد. در این راستا در سال 2013 اردوغان به بهانه آنکه تفکیک قوا به شکل کنونیاش مانع خدمت به مردم است، ابتدا دادگاهها را با دولت همراستا کرده و سپس صدها نفر را با اتهامات سیاسی روانه زندان کرد. طبق آماری که ارائه شده از سال 2014 تا 2019، 66991 نفر به جرم توهین به رئیس جمهوری مورد بازجویی قرار گرفته که از این تعداد برای 12305 نفر قرار مجرمیت صادر شده است. در این شرایط بود که نخستین زنگ خطر برای حزب عدالت و توسعه در انتخابات پارلمانی به صدا در آمد؛ جایی که حزب جدید دموکراتیک خلق(HDP) با کسب 13 درصد آرا مانع از کسب اکثریت کرسیهای پارلمان از سوی عدالت و توسعه شد. در این وضعیت بود که اردوغان پنج ماه پس از انتخابات و در سایه درگیریهای ارتش با پکک، انتخابات را تجدید و صلاح الدین دمیرتاش رهبر HDP را روانه زندان کرد.
بحث برانگیزترین اقدام اردوغان اما تغییر قانون اساسی و همچنین تغییر نظام سیاسی این کشور از پارلمانی به ریاستی بود. جایی که همزمان با تحکیم قدرت اردوغان به عنوان رئیس جمهوری که حداقل تا سال 2023 تداوم خواهد داشت، یک دگردیسی بزرگ و معنادار نیز در ارکان حزب عدالت و توسعه رقم خورد.
مقدمات این دگردیسی در واقع در فرآیند کودتای ناکام بر علیه اردوغان و شکست آن رقم خورد؛ امری که به ظاهر به تقویت پایههای قدرت وی و از میدان به در کردن رقبا منجر و پس از مدتی باعث جدایی کلیدیترین مهرههای حزب عدالت و توسعه از اردوغان شد. در این راستا با استعفای احمد داوداوغلو به عنوان معمار سیاست خارجی و نوعثمانیگری، علی باباجان معمار موفقیت اقتصادی و از جمله عوامل کلیدی محبوبیت حزب، سعدالله آرگین وزیر دادگستری و بشیر آتالی وزیر کشور، حزب عدالت و توسعه متحمل سنگینترین ضربات شد. ماجرا اما به اینجا ختم نشد، بلکه داوداوغلو، باباجان و عبدالله گل به عنوان رئیس جمهوری سابق و از چهرههای خوشنام سیاست ترکیه اعلام کردند که قصد دارند حزبی جدید تاسیس کند. این موضوع در سخنرانی داوداوغلو تبلور یافت، جایی که اعلام کرد به عنوان یک مسئولیت تاریخی باید مسیری جدید در سیاست کشور ایجاد کرد تا تمامی جریان ها قادر باشند در مقابل خطر آفرینیهای حزب حاکم بر اساس یک ایده مشترک جمع شوند.
ناظران استعفای این دو مهره کلیدی را ضربه نخست به اردوغان و تلاش آنها برای تشکیل یک حزب جدید را نیز ضربهای کاریتر قلمداد میکنند. با این حال اگر چه هنوز فرآیند تشکیل این حزب و پیامدهای آن فعلاً در یک سکوت خبری به سر می برد، اما این ناظران از وضعیت کنونی به عنوان یک آتش زیر خاکستر برای اردوغان یاد میکنند. در اینجاست که او در این رابطه از سال گذشته تاکنون توانسته دو اقدام در سطح داخلی و خارجی انجام دهد.
نخستین مورد همسو کردن حزب جمهوریخواه خلق با احساس تهدید نسبت به حزب جدید التاسیس و دومین مسئله جلب حمایت سایر جریانها به واسطه اقدامات خارجی بوده است. نمونه این مسئله در انتخابات شهرداریهای ترکیه در ابتدای امسال نمایان شد؛ جایی که با پیروزی اکرم امام اوغلو در استانبول و از دست دادن شهرداریهای سه شهر مهم دیگر، این انتخابات برای اردوغان تبدیل به کابوسی سیاسی شد. واکنش او به این شکست زدن زیر میز انتخابات و ابطال نتایج آن به بهانه تقلب بود، اما تجدید دوباره انتخابات نیز نتوانست اردوغان را از این شکست نجات دهد. با این حال و در زمانی که بسیاری از تحلیلگران در انتظار ایجاد اختلافات سیاسی برجسته در ترکیه بودند، تعمیق عملیات ترکیه در سوریه و به موازات آن حضور پررنگتر این کشور در جنگ داخلی لیبی در کمال ناباوری اکرم امام اوغلوی به ظاهر مخالف را هم پشت سر اردوغان قرار داد. بازی که از سال 2011 در سوریه برای اردوغان و حزبش علیرغم تمامی هزینه هایش ثمربخش بوده است.
از تنش صفر با همسایگان تا سیاست خارجی تهاجمی
ترکیه در ابتدای شروع بحران در سوریه از طرفداران جدی سرنگونی بشار اسد بود. پس از برگشتن ورق بحران در سوریه به واسطه حضور مستقیم روسها و در حالی که بشار اسد تنها دمشق را در اختیار داشت، ترکها همزمان با حمایت از گروه های تندور نظیر جبهه النصره، در روند آستانه با ایران و روسیه نیز شریک شدند. در این راستا اردوغان و تیمش با استفاده از برگ سوریه و کردها، چند بازی مختلف را پیگیری کردند. در ابتدا با حمله به شمال سوریه و سرکوب یگانهای مدافع خلق که البته با چراغ سبز آمریکا و روسیه صورت گرفت، اردوغان توانست در این مسیر مقداری از تنش های خود با دولت ترامپ را حل و فصل کرده و طی توافقی دست حمایت آمریکا از کردهای شمال سوریه را بردارد.
در این میان ماجرای کشته شدن جمال قاشقجی روزنامه نگار عربستانی در سفارت سعودیها فرصت دیگری به اردوغان داد که به این واسطه همزمان با بهره بردن از شرایط و تزریق قطره چکانی اطلاعات، کشیش آمریکایی زندانی در ترکیه را آزاد کرده و از حساسیتهای ایجاد شده با ایالات متحده بکاهد. لازم به ذکر است در بحبوحه این اتفاقات ترامپ تهدید کرده بود که با اعمال تحریمها اقتصاد ترکیه را نابود خواهد کرد، اما فرآیندهای بعدی به یکباره مانند آبی بر آتش اختلافات با آمریکا عمل کرد.
همچنین همزمان با اینکه عملیات آزادسازی ادلب به عنوان آخرین سنگر مخالفان اسد از تابستان سال گذشته به صورت رسمی کلید خورد، ترکیه با ایستادگی در این منطقه مانع از پیروزی نهایی اسد در جریان جنگ داخلی سوریه شده است. هر چند اردوغان طی یک سخنرانی حتی مدعی شده که ادلب از آن ترکیه است و به هیچ عنوان نیز تاکنون حاضر به برچیدن 9 مقر ایست بازرسی در این استان نشده، اما نکته مهمتر بهرهگیری اردوغان از تمامی بازیگران خارجی حاضر در بحران سوریه با استفاده از این موضوع است.
استراتژی تغییر در تداوم و تداوم در تغییر
به طور کلی حزب عدالت و توسعه از همان ابتدا بر اساس استراتژی تغییر در تداوم و تداوم در تغییر عمل کرده است. یعنی این حزب همواره به دنبال تغییر پیاپی و بازی کردن با مولفه های جدید ناشی از این تغییرات بوده و به همین واسطه هم توانسته در طول بیست سال گذشته در عرصه سیاسی ترکیه یکه تازی کند.
این موضوع در جریان روابط آنکارا با اروپا به خوبی مشخص و نمایان است. ترکیه که سالها در انتظار پیوستن به اتحادیه اروپا بود، اکنون به واسطه اهرم قدرتمند عضویتش در ناتو نه تنها صراحتاً موضوع عضویت در اتحادیه را از دستور کار خود جدا کرده، بلکه اخیراً بر سر اکتشافات نفت و گاز در مدیترانه ضمن درگیری با یونان، با کلیت اتحادیه نیز در افتاده است. موضوعی که منجر به تصمیم سران اروپا برای تحریم اشخاص حقیقی ترکیه در همین چند روز گذشته شده است. با این حال سران آنکارا با خونسردی اعلام میکنند که سطح روابطشان با اروپا فراتر از این مسائل است و برای تحریمها نیز به هیچ عنوان نگرانی ندارند. این امر همچنین در بحران مهاجران و امتیازگیریهای گسترده ترکیه از اروپا نیز همواره قابل توجه بوده است.
از سوی دیگر اردوغان با گسترش ژئوپلتیک مرزهای جنوبیاش در جریان هجوم نظامی به شمال سوریه، اکنون این عمق استراتژیک را به مدیترانه و شمال آفریقا یعنی لیبی نیز گسترش داده است. به موازات این امر در حالی که تاجیکستان به بهانههای مختلف دفاتر فرهنگی ایران را در شهرهای مختلف خود بسته است، ترکیه با نفوذی چشمگیر در حال احداث دانشگاه و مراودات تجاری و فرهنگی با این کشور است. همچنین ترکها در جریان محاصره قطر نیز برنده ماجرا بودند؛ به طوریکه توانستند در سکوت معنادار قدرتهای منطقهای و بینالمللی یک پایگاه نظامی دائمی در قطر داشته باشند.
تلاش برای نقد کردن پیروزی قفقاز با شعرخوانی
در جریان جنگ قفقاز نیز اردوغان با حمایت مستقیم از الهام علیاف، معادلات ژئوپلتیک و محاسبات استراتژیک را به نفع خود تغییر داده است. این امر در راستای همان حامیپروری قومی، مذهبی و اجتماعی ترکیه است که از جمله ابزارهای مهم سیاست خارجی این کشور محسوب شده و طول سالهای گذشته نیز به شدت رنگ و بویی نظامی به خود گرفته است.
در واقع اردوغان بنا بر رویههای مشخص قبلی به دنبال نقد کردن پیروزی قفقاز در ساحت سیاست داخلی ترکیه بوده و در همین راستا نیز شعرخوانی او در مراسم رژه در باکو برای ارس صورت گرفت. برای او که اکنون علاوه بر مسائل سیاسی، با مشکلات اقتصادی نیز دست و پنجه نرم کرده و هژمونی قدرتش شکنندهتر از گذشته شده است، به گفته کارشناسان نمایش سان دیدن از رژه نیروهای جمهوری آذربایجان در باکو نوعی یادآوری داخلی برای مردم ترکیه نسبت به توانش در عبور از چالشهای اقتصادی و سیاسی است.
اگر چه اردوغان پیش از این نیز انتقاداتی از ایران به واسطه موضعگیری تهران در قبال سیاست آنکارا در سوریه مطرح کرده و در بحبوحه جنگ قفقاز ابراهیم کاراگول سردبیر روزنامه ینی شفق (نزدیک به حزب عدالت توسعه) نوشته است: «ایران دیگر هیچ مرز مشترکی با ارمنستان ندارد و نباید هم از این پس داشته باشد؛ زیرا با اتصال نخجوان به آذربایجان راه آسیای میانه برای ما باز شده و دکترین تغییر ناپذیر تهران و مسکو برای جلوگیری از یکپارچگی دنیای ترک خاتمه مییابد»، اما به گفته بسیاری از ناظران این اظهارات در واقع بیشتر مصرف داخلی در جهت تقویت کیش شخصیت اردوغان داشته و پاسخهای مقامات ایرانی به شعرخوانی او تاکنون کافی به نظر می رسد.
زیرا در دکترین امنیت ملی ترکیه سوای رقابتها، آسیبپذیری ایران از جمله تهدیدهای بزرگ برای این کشور تلقی شده و اگر نیاز به نگرانی از سوی تهران مشاهده میشود نه در وارونه انگاریهای تاریخی با جنبه تبلیغاتی و نمایشی، بلکه باید در اعزام نیروهای تروریستی سوریه به قفقاز تبلوری جدیتر داشته باشد. به گفته دکتر ولی گل محمدی استاد روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس که با موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس) گفت و گو کرده است: «همه ابراهیم کاراگول را به عنوان شیپورچی جنگ ترکیه می شناسند. شناسنامهاش نیز مشخص است و واقعا نباید اورا جدی گرفت. خود دولتیهای ترکیه حاضر به نشست و برخاست با او نبوده و آماج حملاتش نیز فقط ایران نیست؛ بلکه روزی از امپراتوری روس و پروس مینویسد و روزی هم از لزوم بازگشت خاک عثمانی در جهان عرب». به همین دلیل هر چند ایران باید نسبت به منطق پشت پرده سیاستهای تهاجمی ترکیه در منطقه کاملاً هوشیار باشد، اما در این خصوص نباید زیاد مبالغه کند. زیرا اردوغان اکنون به واسطه انزوای دیپلماتیک خود در صدد احیای روابط گذشته است و شاید هم موضوع شعرخوانی او برای ارس، نوعی پیام به عربستان و اسرائیل تلقی شود.
به طور کلی در مناسبات استراتژیک و امنیت ملی ایران یک ترکیه قدرتمند فوایدش بسیار بیشتر از تهدیدها و هزینههای آن بوده و در عین حال ثبات ایران البته در حالت انزوای دیپلماتیک فعلی نیز برای ترکیه گزینهای مطلوب تلقی میشود. زیرا در این شرایط بسیاری از ظرفیتهای بالقوه ایران توسط ترکیه تخلیه شده و قابل استفاده میشود. در این چارچوب است که به واسطه روابط عمیق و نزدیک دو همسایه، اکنون در شرایطی که تحولات منطقه حالتی بسیار پر شتاب گرفته و محیط امنیتی آن نیز در حال درگرگونی است، احتمالاً در آینده شاهد نوعی اظهارنظر و سیاستهای اعلامی پاندولی از سوی مقامات ترکیه نسبت به ایران باشیم که در عمل شاید هرگز عملیاتی نشود. به همین دلیل لازم است در این شرایط متخصصان نسبت به سیاستهای اعلامی و اقدامات عملی ترکیه تفاوتگذاری و برآوردهای دقیقی به عمل آورند تا از ایجاد تنشهای غیر ضروری در وضعیت حساس کنونی جلوگیری شود.
فهرست منابع:
-اردوغان؛ حماسهسرایی پوپولیستی برای گذر از بحرانها، مرکز مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، گفت و گو با دکتر ولی گلمحمدی.
قابل دسترس در: http://www.iras.ir/fa/doc/note/4215
-بازتولید قدرت در ترکیه بر اساس مولفه های دوره اردوغان، گزارش نشست گروه ترکیه شناسی، مرکز پژوهشهای علمی و مطالعات استراتژیک خاورمیانه.
قابل دسترس در: https://www.cmess.ir/Page/View/2019-01-05/2469
-الحزب الجدید فی ترکیه کیف ستهدد عرش الاردوغان؟ (حزب جدید چگونه سلطنت اردوغان را تهدید میکند؟) مرکز السمت فی الدراسات (SMT)، 27 SEP 2019
ECE TEMELKURAN, GOOD ENOUGH FOR THE MIDDLE EAST?, New Left Review 99, May and June 2016.-
(ترجمه سارا یوسفپور)
-Gonul Tol, Turkey’s Endgame in Syria, What Erdogan Wants, foreignaffairs, October 9, 2019
قابل دسترس در:
https://www.foreignaffairs.com/articles/turkey/2019-10-09/turkeys-endgame-syria
«تهیه شده در سازمان جوانان حزب کارگزاران سازندگی»