یادداشت

اجتماع و اجماع مشایخ

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

 

محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

مدتی است بحث چگونگی ساز و کار انتخاباتی در جریان اصلاحات و اینکه این فرآیند با محوریت افراد باشد و یا احزاب مطرح است. واقعیت این است مادامی که فعالیت‌های سیاسی در ایران در قد و قواره احزاب به صورت واقعی شکل نگیرد، شخصیت‌های موجد و معتمد اثربخش و نقش‌آفرین هستند ضمن اینکه اساسا در جوامع شرقی اینطور است. چه بسا شخصیت‌هایی که نقش‌شان از یک حزب بزرگ هم بزرگتر است. در جوامع غربی مثل فرانسه نیز فردی مانند ژنرال دوگل همین جایگاه را داشته است. دوگل را نمی‌توان با مکرون مقایسه کرد.

مکرون منتخب یک حزب است ولی دوگل خودش «گلیسم» یک نظریه سیاسی است. یک شخص و ما هم در ایران نمی‌توانیم از این مقوله‌ها فاصله داشته باشیم. شخصیت‌های ما تا اطلاع ثانوی همچنان موثرند. مادام که احزاب به معنای واقعی کلمه تجمیع نیروی سیاسی نکرده و بخشی از بارتکالیف ملی را تقبل نکنند، شخصیت‌ها مؤثرند. بنابراین تا زمانی که بار اصلی احزاب و سیاست‌ورزی به مفهوم واقعی عملا روی زمین بماند، شخصیت‌های موثر، صاحب موقعیت و وجاهت ملی نقش‌شان برجسته می‌شود.

این مسئله هم در جریان اصولگرایی و هم در جریان اصلاح‌طلبی وجود دارد. برای مثال، هرچقدر هم که حزب موتلفه جوانگرایی کند، نمی‌تواند نقش مرحوم عسگراولادی را فراموش کند. درعرصه سیاست و نفوذ مردمی مگر می‌توان نقش محوری برخی از شخصیت‌های موثر و کارآمد را حذف کرد. در سال 96 ، جریانات سیاسی اصولگرا به ظرفیت و جمع‌بندی 10 نفره‌ای برای کاندیداتوری انتخابات ریاست‌جمهوری رسیده بودند که آقای رئیسی میان آن 10 نفر هم نبود ولی در دقیقه 90 آقای رئیسی وارد صحنه شد و از آقای قالبیاف خواسته شد که از صف اول برود پشت سر ایشان در ردیف دوم بنشیند. این ناشی از تاثیر، جایگاه و اتوریته جامعه روحانیت مبارز به عنوان نظریه‌پرداز مادر در حوزه اصولگرایی است.

در اصلاح‌طلبان هم این نقش را آقای هاشمی بر عهده داشت. آقای خاتمی هم این نقش را به‌خوبی و با فاصله بسیار از دیگران پیدا کرده است. ما امیدواریم یک روز احزاب به چنان محبوبیت و اقتداری برسند و نظام سیاسی هم این اقتدار را به رسمیت بشناسد که دست به دست شدن قدرت سیاسی و تداوم قدرت و مدیریت بین احزاب، در ظرفیت و چارچوب نظام رخ بدهد. امیدواریم؛ ولی تا آن زمان که به این نقطه کمال برسیم، علی‌القاعده این شخصیت‌ها موثر خواهند بود. در این رابطه به هیچ عنوان نمی‌توان نقش موثر و کلیدی آقای خاتمی را کتمان و فراموش کرد و یا آن را نپذیرفت. چه دبیران احزاب و چه هر شخصیت دیگری بخواهند یا نخواهند، این یک واقعیت بیرونی است. واقعیتی که وجود دارد این است که جناب آقای خاتمی محور یک نظریه و گفتمان سیاسی است که اسمش اصلاح‌طلبی است. این شخصیت، شخصیت کلان‌نگر است. وقتی می‌خواهید از مرحله کلان نگری وارد عرصه سیاست عملی بشوید نیازمند ساختار اجرایی هستید، مدیریت و راهبری عملیاتی ساختار اجرایی، علی‌القاعده از تکالیف ذاتی آن شخصیت کاریزما نیست بلکه جزو تکالیف مهم احزاب است. اینها باید با هم همفکری و توافق کنند و مدیریت ساختاری را پیش ببرند. برخی دوستان دچار خلط مبحث می‌شوند، به این معنا که فکر می‌کنند اگر گفته شود، جناب آقای خاتمی باید در این وجاهت، مقبولیت و مرجعیت گفتمانی باقی بماند و بخش‌های اجرایی را واگذار کند، یعنی جسارتی صورت گرفته، در حالی که این طور نیست. اتفاقاً حفظ حریم شخصیت موجهی مثل آقای خاتمی در این است که ایشان را از مسائل جزئی پیرایش دهیم و دور نگه داریم. در همین حال در جریان اصلاح‌طلبی رفقایی داریم که فکر می‌کنند به آقای خاتمی نزدیک‌ترند. لذا این نظریه تفکیک را نمی‌پذیرند. آنها در پوشش آقای خاتمی برای خود موقعیت و اختیارات برادر بزرگتر را قائل‌اند. این همان چیزی است که مورد نقد است. حالا یکی مثل آقای کرباسچی یک طوری بیان می‌کند که فکر می‌کنند ایشان خرده‌حسابی با آقای خاتمی دارد. در حالی که اینطور نیست. هم آقای خاتمی و هم آقای کرباسچی در جای خودشان موجه و محترم هستند.

هم آقای کرباسچی می‌داند و می‌پذیرد که جایگاه آقای خاتمی باید به رسمیت شناخته شود و هم آقای خاتمی باورش این است که جریان حزبی و گروه‌های سیاسی ولو به صورت ناقص، باید مسئولیت‌های اجرایی کار سیاسی اصلاحات را تعقیب بکنند. لذا نمی‌توان خیلی برای این بحث‌ها وزن و اعتبار قائل بود. البته شاید هم برخی از این گلایه‎ها ناشی از دامن زدن از طرف رقیب باشد برای اینکه بتوانند با طرح این بحث‌ها و اختلاف‌افکنی‌ها شرایط مناسب‌تری برای خود فراهم کنند.

تاکنون دو سه جریان حقوقی حول‌محور اصلاح‌طلب شکل گرفته است. یکی خود احزاب هستند و هر حزبی برای خود سازوکار حقوقی دارد و کار سیاسی انجام می‌دهد. حالا البته در هر گروه و جبهه 20 تا 30 حزب ممکن است وجود داشته باشد ولی معمولاً دو یا سه حزب هستند که از بقیه فعال‌ترند. در اصلاح‌طلبان، علی‌القاعده حزب کارگزاران و حزب اتحاد ملت و مجاهدین انقلاب و تا حدودی می‌شود روی اعتماد ملی حساب کرد و البته مجمع روحانیون مبارز؛ بقیه هم تلاش می‌کنند ولی اینها موثرترند و مسئولیت‌های بیشتری عهده‌دار می‌شوند.

در ذیل داستان احزاب متکثر موجود، جریانی شکل گرفت به نام شورای هماهنگی احزاب اصلاح‌طلب که این شورای هماهنگی فی‌الواقع دربرگیرنده همین احزاب موجود است اما چون در یک مقاطعی می‌خواستند توافق کنند، وزن‌گذاری نشدند.

4 حزبی که از بقیه نقش بیشتری - یعنی هرکدام از 3 دارند، یک نماینده در این شورا دارند و یک حزب ضعیف‌تر هم همینطور. این به معنای واقعی، کارآمد نیست. ضمن اینکه علاوه بر این ناکارآمدی، شورای هماهنگی دربرگیرنده شخصیت‌های موثر حقیقی هم نبوده است.

برای رفع این نقیصه، یک شورای عالی تشکیل دادند که در آن، علاوه بر نمایندگان احزاب، شخصیت‌های موثر هم حضور داشته باشند. در این رابطه نوعی ناهماهنگی شکل گرفت و عملاً اصلاحات را دچار برخی مشکلات کرد به خصوص آنجایی که اختلاف سلیقه‌ها بیشتر بود و یا در جریانات انتخاباتی فرد مناسبی برای حمایت نبود و بنا بود تا نیابتی حرکت کنیم. یک نظریه‌ای هم مطرح شد تحت عنوان پارلمان اصلاحات که چرا ما نباید استان‌هایمان را در تدابیر و سیاستگذاری‌های ملی مشارکت بدهیم، که این موضوع اکنون معوق مانده و یک روزی باید به آن پرداخت. به نظر من تا زمانی که این سنخ از گرفتاری‌ها را مرتفع نکنیم، هم به شورای هماهنگی نیاز داریم هم به شورای عالی و هم به شخصیت‌های محوری این جریان که حول وجود بابرکت آقای خاتمی جمع می‌شوند.

آنچه مهم است اینکه باید سطح تعارضات و اختلافات را کاهش دهیم. اختلافات نباید رسانه‌ای شود بلکه باید درون نهادهای حقوقی احزاب و شوراها مطرح و پاسخ داده شود. از این جهت، درخصوص انتخابات ریاست جمهوری علی‌القاعده توسط «اجتماع و اجماع مشایخ» در حوزه اصلاح‌طلبی تصمیم‌گیری خواهد شد. هم چهره‌های شاخص حزبی و هم شخصیت‌های حقیقی سیاست‌ورز حول محور آقای خاتمی به یک جمع‌بندی خواهند رسید و در انتخابات نقش خود را ایفا خواهندکرد.

این را هم نباید فراموش کنیم که اصلاح‌طلبی عبارت است از امر سیاست‌ورزی در عرصه قدرت، حکومت و سیاست که اولاً گزاره‌ای قانونمند است، ثانیاً امر تدریجی است، ثالثاً غیرخشن و غیررادیکال است و رابعاً یک جریان اجماعی و همگرایانه است بین نظریه‌های مختلف و اینکه اصلاح امر و تداوم قدرت باید از طریق صندوق‌های رای دست به دست شود. اگر این عبارت‌ها را به عنوان شاخص و معیار برای اصلاح‌طلبی قبول کنیم، آن وقت با این شاخص‌ها، افراد را می‌سنجیم. پس در این صورت اگر کسی آمد و گفت ما در انتخابات شرکت نمی‌کنیم، می‌گوییم این با اصول اصلاح‌طلبی مغایر است پس اصلاح‌طلب نیست چون یک اصل اساسی اصلاح‌طلبی را نپذیرفته است. یا اگر یک نفر آمد و از تحریم انتخابات دفاع کرد، مشخص است که این اصلاح‌طلب نیست.

به علاوه در رابطه با کاندیداهای احتمالی مورد نظر جریان اصلاحات هم یادآوری می‌کنم اولاً و بالذات، جریان اصلاح‌طلبی درانتخابات باید عنصری را از درون خانواده اصلاح‌طلبان گزینش کند و از آن حمایت شود. چرا که غیرعقلایی است که نظریه‌ای را بنیان‌گذاری کنید و سنگ‌بنایش را بگذارید و بعد بگویید از فرد دیگری در اردوگاه متفاوتی حمایت کنیم. بنابراین یک اصلاح‌طلب باید از یک اصلاح‌طلب حمایت کند.

اما حالا آمدیم و برخلاف یک سنت پذیرفته شده تاریخی از عصر امام خمینی(ره) تا به امروز، شورای نگهبان سیاست‌های خود را به گونه‌ای به کار بست که هیچ اصلاح‌طلبی از این فیلتر خارج نشد. آن وقت تکلیف اصلاح‌طلبان چیست؟ ما که نمی‌توانیم به سمت تحریم که ضدیت تام با شاخص اصلاحات دارد، برویم. در این صورت به همان سیاق فقهی، اکل‌میته صورت می‌گیرد. نمی‌توان گفت چون آدم خودمان را نداریم، پس می‌رویم و در خانه می‌خوابیم و از فرط گرسنگی سیاسی می‌میریم. رقیب هم همین را می‌خواهد که شمای رقیب به‌دست خود از صحنه خارج شوید.

در اینجا ابتدا باید ارتباط تعاملی و قانع‌کننده‌ای با شورای نگهبان برقرار کرد و آنها را توجیه کرد که اصلاح‌طلبان رکن موثر سیاسی در کشور هستند که نمی‌شود نماینده‌ای در انتخابات نداشته باشند.

اگر در این تعامل موفق نشدیم، باز باید تلاش کنیم و با شخصیت‌های بالاتر و مشخصاًشخص رهبری گفت‌وگو کنیم که اجازه ندهند این حق از اصلاح‌طلبان دریغ بشود. به باور من رهبری حضور نامزد اصلاح‌طلبان را در رقابت‌های سیاسی انتخابات رکن ذاتی رقابت می‌دانند لذا شورای نگهبان هم ولو با کراهت ملزم به تمکین خواهد بود. اگر به فرض محال باز هم نشد -چون ما قبلا سرسختی‌های شورای نگهبان را دیده‌ایم- باید ببینیم اصول سیاست‌هایی که اتخاذ می‌کنیم با اصول اصلاح‌طلبی‌مان مغایرت پیدا نکن د و بالمأل دست به تدبیری از جنس الاقرب فالاقرب بزنیم.

حرکت اصلاح‌طلبان درسال 92 مصداق این حرکت هوشمندانه بود که شورای نگهبان اصلاح‌طلبان را از نامزد حقیقی‌شان بازداشت. ولی در آن زمان از کسی حمایت شد که در پایان دوره اول ستایش و قدرشناسی‌اش کردیم. چه بسا که در این دوره هم به این تدبیر برسیم. اما اینکه از ابتدا برویم سراغ شخصیت ولو معتدل غیراصلاح‌طلب، نه. این منطق پذیرفته‌شده نیست.

و در نهایت اینکه نامزدی که از سوی اصلاح‌طلبان معرفی می‌شود، باید نسبت به او احراز چند مولفه تعیین‌کننده را لحاظ کرد، خوش‌نامی، پذیرش و اقبال از سوی جامعه، موضوع تایید شورای نگهبان، صلاحیت‌های ذاتی او، تجربیات موفق گذشته او، توافق احزاب و... نکاتی است که باید روی تک تک شخصیت‌هایی که مطرح هستند لحاظ شود تا بتوان به جمع‌بندی جامع و مانع رسید.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی