یادداشت

چپ اسلامی گذار از ایدئولوژی به استراتژی

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

محمد قوچانی

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

چرا باید از تحولات چپ مدرن حمایت کرد؟ و حزب اتحاد ملت ایران اسلامی نماد کدام مرحله در تحولات این جناح سیاسی است؟

حزب «اتحاد ملت ایران اسامی» توفیق اجبــاری جناح چپ اســامی در گذار از ایدئولوژی به استراتژی است! در حالی که تاریخ احزاب چپ اسامی ایران، تاریخی سرتاسر ایدئولوژیک است، حزب اتحاد نماد تحول و تجدیدنظر در این تاریخ است: چپ اسامی نهضتی سیاسی و فکری است که تحت نفوذ اجتماعی و عقیدتی امام خمینی و علی شریعتی همزمان با انقاب اسامی ایران متولد شد. معنای این سخن البته این نیست که تا پیش از آن در میان مسلمانان گرایش های سوسیالیستین داشتیم. همان طور که قبا گفتیم ) نهضت خداپرستان 3، ص ۱0(ســازندگی سوسیالیست به رهبری محمد نخشب نخستین تشکیات سیاسی چپ گرا در میان مسلمانان بود که نفوذ سیاســی و فکری آن تا زمان حاضر حتی در میان سران چپ اسامی نیز قابل ردیابی است. اما این نهضت و فرزندان مستقیم آن مانند جنبش مســلمانان مبارز (گروه امتی ها: حبیب الله پیمان) و نیز جاما (جنبش انقابی مردم مســلمان ایران: کاظم سامی) و حتی مجاهدین خلق بیش از آن که مذهبی باشند، ملی بودند و ملی گرایی را در پیروی از راه و فکر محمد مصدق می دانستند تا امام خمینی و گرچه دوســتان مشترکی (مانند علی شریعتی) داشتند اختاف جدی این دو گرایش را می توان در نوع نگاه آنان به نهاد روحانیت خاصه کرد. جناحی که ما از آن به چپ اسامی یاد می کنیم تجربه ی جدایی مجاهدین خلق از اســام گرایان را پشت سر داشت و ریشه ی آن را در جدایی از روحانیان مبارز می دید. چپ اسامی برخاف چپ ملی - مذهبی هنوز به «نهاد» روحانیت معتقد بود و روحانیت را نه فقط به صورت تک ســتاره هایی مانند آیت الله سیدمحمود طالقانی که به شکل طبقه ای از روحانیت مبارز می دید که چهره برجسته آنان امام خمینی و نیز آیت الله طالقانی، آیت الله منتظری، آیت الله بهشتی و دیگران بودند. در واقع چپ اسامی هم مانند راست اسامی مخالف نظریه ی اسام منهای روحانیــت بود (که در تحلیل نهایی اندیشه ی دینی روشنفکران ملی - مذهبی را تشکیل می داد) اما برخاف راست اسامی کلیت نهاد روحانیت را قبول نداشــت بلکه قائل به تفکیک و تمایز میان روحانیت سنتی و روحانیت انقابــی بود و این تمایز را نیز از علی شریعتی آموخته بود. ما می دانیم که برخاف باور مرسوم شــریعتی طرفدار تز «اســام منهای روحانیت» نبود؛ اندیشه ی شریعتی «اسام منهای روحانیت» انقابی بود و چپ اسامی نیز این آموزه را از شریعتی دقیق تر از همفکران ملــی - مذهبی او وام گرفته بود. شــرایط سیاســی و اجتماعی پس از انقاب اسامی به چپ اسامی اجازه می داد که در جدالــی درون گفتمانی جناح دیگر چپ اســامی یعنی چپ ملی - مذهبی را راحت تر کنار بزند. مجاهدین خلق گرچه از مارکسیسم به اسام گرایی بازگشتند همچنان ضدروحانیت باقی ماندند و در غیاب آیت الله طالقانی که وجودش مانع از عیان شدن این اندیشه ی مجاهدین می شد، ماهیت ضدآخوند مجاهدین برجسته تر شد و آنان را در تقابل با حکومت جدید قرار داد و در نهایت به حذف مجاهدین منجر شد. چپ های ملی - مذهبی مانند جاما و امتی ها هم پس از آنکه به جوانان چپ اسامی و نیز روحانیان مبــارز آموزه های خود را منتقل کردند و زیر پای جناح های راست اسامی (مانند نهضت آزادی) را خالی کردند خود به سبب پایگاه محدود اجتماعی و موقعیت ضعیف سیاسی حذف شدند و به محاق رفتند. اما چپ اسامی جدید با تفسیر و تعبیر خود به جناح خط امام، به هسته ی مرکزی حاکمیت دهه ی شصت، بدل شد. در جناح روحانی آنان پس از امام خمینی با سیداحمد خمینی فرزند امــام ارتباط عمیقی گرفتند تا به تعبیر ســیداحمد خمینی در ســخنرانی مشــهورش در خانه ی علی شــریعتی «خط ســوم» را میان جناح راست اسلامی و جناح لیبرال اسلامی ایجاد کنند. نقش محوری در این جریان با ســیدمحمد موسوی خوئینی ها بــود. مفسر چپ گرای قرآن قبل از انقاب اسامی، یار صمیمی سیداحمد خمینی و رهبر معنوی دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر ســفارت ایالات متحده آمریکا در تهران. موســوی خوئینی ها به عنوان سیاستمداری باهوش در عمل نزد جناح چپ اسامی جدید جایگاهی فراتر از آیت الله بهشتی، آیت الله منتظری و آیت الله طالقانی داشــت. به نظر این جوانان بهشــتی به اندازه کافی انقابی نبود، منتظری گرچه در عمل انقابی بود در تفکر سنتی محسوب می شد و طالقانی بیش از اندازه انقابی بود تا جایی که به چپ اسامی قدیمی (ملی مذهبی ها) بیش از چپ اسامی جدید نزدیک بود و حتی متمایل به مجاهدین خلق محسوب می شد. موسوی خوئینی ها اما رازآلوده تر، صمیمی تر و سیاســتمدارتر از همه ی آنان محسوب می شد و از همه مهم تر با یک واسطه یعنی سیداحمد خمینی به امام می رســید. به تدریج دو جناح عمده چپ اســامی جدید پدیدار شد: جناح روحانیون مبارز مانند صادق خلخالی، موسوی خوئینی ها، مهدی کروبی، ســیدمحمد خاتمی، اسدالله بیات، یوسف صانعی، محمدرضا توسلی و... که در واقع روحانیــت در خط امام بودند و جناح دانشجویان مســلمان مانند ابراهیم اصغرزاده، عباس عبدی، محسن میردامادی، حبیب الله بی طرف و... که روشــنفکران در خط امام بودند. میرحســین موسوی نیز از میان سنت چپ های ملی مذهبی به این جبهه پیوست و جناح چپ اسامی تشکیل شد. چپ اسامی در دهه ی شصت مناصب اصلی حکومتی را در دست داشت: اکثریت نســبی مجلس و دولت، نخســت وزیری، دادستانی و نفوذ جدی در سپاه، کمیته های انقاب و دادگاه های انقاب. اما با درگذشت امام خمینی و کاسته شدن از قدرت سیداحمد خمینی قدرت این جناح از دست رفت. مجلس دوم خبــرگان و مجلس چهارم شورای اسامی آغاز افول چپ اسامی بود. در جمهوری دوم جناح راست اسامی قدرت بیشتری گرفت که بخشــی از آن ناشی از ضرورت های زمانه بود. جنگ پایان یافته بود و وضعیت انقابی کشور که به علت شرایط جنگ هشت ساله که پدید آمده بود در حال عادی شدن بود.

چپ اسامی در این هشت سال کشور را با سیاست خارجی رادیکال (ادامه ی منطقی واقعه تســخیر ســفارت آمریکا)، سیاست داخلی ارشادی (دموکراسی پارلمانی و اکثریتی هدایت شده به روش علی شریعتی)، اقتصــاد دولتی و فرهنــگ ایدئولوژیک اداره می کرد و نه تنها لیبرال های مسلمان یا چپ های ملی مذهبی که راست اسامی را از نهادهای حکومتی بیرون کرده بود. شرایط جنگ سرد و دشمنی آمریکا با ایران و نفوذ قابل توجه اتحاد شــوروی در جهان به چپ اسامی هژمونی ایدئولوژیک هم می داد تا با امپریالیسم و کاپیتالیسم مبارزه کند و لیبرال دموکراسی را طرد کند. درگذشت سیداحمد خمینی چپ اسامی را به پایان مرحله ی اول ) رساند. در این دوران ۱358-73حیات خود ( رهبری این جریان با ســیداحمد خمینی (و سپس سیدمحمد موسوی خوئینی ها)ب ود و خود را چپ خط امامی می خواند و از رادیکالیسم سیاسی و اقتصادی و فرهنگی حمایت می کرد و گرچه در برابر راست سنتی، مترقی به نظر می رسید اجازه جولان به دیگر انتخاب های سیاسی مانند راست مدرن (درون حاکمیت و بیرون از حاکمیت) نمی داد. در دهه ی هفتاد دانشــجویان پیرو خط امام بار دیگر به دانشگاه رفتند و درس های ناتمام خود را به اتمام رساندند. این بار به جای علوم فنی و مهندسی به علوم انسانی و سیاسی پرداختند و در کاس های حســین بشیریه، سیدجواد طباطبایی، صادق زیباکام، عباس میانی و... شــرکت کردند. چپ اسامی دهه ی شصت یک گام به پیش آمد و به چپ مدرن تبدیل شد. در سیاست داخلی به ارزش دموکراسی بیشتر پی بردند و حقوق اقلیت (که اکنون درباره ی آنان مصداق داشت) به اندازه حکومت اکثریت برای آنان مهم شد، در سیاست خارجی از بلوک شرق و محور جنوب فاصله گرفتند و به سوی اروپای غربی متمایل شدند، گرچه همچنان آمریکاستیز بودند، در اقتصاد سیاسی به سوی نهادگرایی حرکت کردند و با وجود چپ گرایی اهمیت نهاد توسعه را دریافتند و گرچه همچنان دولت را برتر از بازار می دانســتند از انکار بازار و جایگزینی تعاونی به جای آن دست کشیدند و در فرهنگ تحت تاثیر عبدالکریم سروش از زیر سایه علی شــریعتی و ایدئولوژی او بیرون آمدند و از دین به عنوان یک فرهنگ و الهیات رهایی بخش یاد کردند. چپ اسامی جدید به چپ اســامی مدرن تبدیل شــد و تجدد را نه بــه معنای توطئه که به عنوان تحولی محتوم پذیرفت اما همچنان دل بسته ســنت روحانیت ماند و روحانیت را نه فقط در دوگانه ســنتی/ انقلابی که در دوگانه ی سنتی/ مدرن دید. نماد این روحانیت در دوره جدید سیدمحمد خاتمی بود. یکی از اعضای مجمع روحانیون مبارز که تفاوتی اساسی با افرادی مانند صادق خلخالی داشت. خاتمی روحانی روشنفکری بود که میانه رو، معتدل و متجدد محسوب می شد. فرزند معنوی امام خمینی و یار سیداحمد خمینی بود و در عین حال از حیث مترقی بودن شباهت بسیاری به سیدمحمد بهشتی داشت و از حیث متساهل بودن مانند سیدمحمود طالقانی بود. همه ی این ویژگی ها سبب شد چپ اسامی جدید رهبری تازه بیابد که او خاتمی بود. خاتمی رئیس جمهور شد و بدنه اصلی چپ اسامی  گامی 60 جدید از دفتر تحکیم وحدت دهه ی به پیش گذاشــت و جبهه مشارکت ایران اسامی را تاسیس کرد. حزبی که نماد چپ مدرن اسامی بود. جبهه مشارکت بدون شک در پیشبرد اندیشه دموکراسی نقش مهمی را ایفا کرد و به حزب تراز اصلاحات بدل شد اما یک تئوری تشکیلاتی چپ هنوز در آن حاکم بود کــه در نهایت آن را دچار بحران کرد: تئــوری حزب پیشــتاز... این تئوری مارکسیستی برخی احزاب سیاسی را نوک پیکان تکامل تاریخ می داند که جلوتر از مردم و نخبگان حرکت می کند و وظیفه تکامل خطی تاریخ را بر دوش می کشد. حزب توده، سازمان مجاهدین خلق و سازمان فداییان خلق به این تئوری معتقد بودند و خود را کارگزار اصلی آن می دانســتند. این خصلت چپ در جبهه مشارکت آن را که در دوران اصاحات قرار بود حزب فراگیر جبهه اصاحات باشد به حزب دانشجویان پیرو خط امام و فاتحان ســفارت ایالات متحده آمریکا بدل کرد و در تعارض بــا دیگر گروه های اصاح طلب (نه تنها راســت مدرن که چپ سنتی مانند روحانیون مبارز و مجاهدین انقاب و دیگر گروه های خط امام) قرار داد. مشارکتی ها که  دانشجویان انقابی، در دهه ی 50 در دهه ی  روشنفکران 70 مدیران امنیتی و در دهه ی 60 دینی بودند در دوران جدید به سیاستمدارانی حرفه ای بدل شــدند که جبهه اصاحات را هدایت می کردند. بدون شک مشارکتی ها در این دوره مترقی ترین عصر خود را سپری کردند اما خطاهای استراتژیک آنها یکی از عوامل مهمی بود که اصاحات را یک گام به پیش برد. تاش جبهه مشــارکت برای تبدیل شدن به مرکز اصاحات و پیرامونی کردن احزاب دیگر حتی پس از رادیکالیسم سیاسی آن اصاحات را به عقب برد، چراکه اگر کار جمعی در جبهه اصاحات پذیرفته می شد شــاید جلوی بسیاری از تندروی ها و کندروی ها گرفته می شد. جدا کردن خــرج اصاح طلبان چپ و راســت در انتخابات شوراهای دوم و سپس ریاست جمهوری نهم و تحریم مجلس هفتم و تاش برای وزن کشی درون جبهه ای خطای راهبردی این جناح چپ اســامی در آن دوران بــود که تنها دلیل حذف این جریان از حاکمیت محسوب نمی شد اما در حذف کلیت اصاحات از حاکمیت نقش مهمی  جبهه مشارکت را عمیقا 88داشت. تجربه  9۲ واقع بین کرد و ثمره ی آن در انتخابات به دست آمد. جبهه مشارکت در انتخابات مجلس هفتم حاضر به قرار دادن نام حســن روحانی در فهرست نامزدهای خود نبود و حتی در یک نقل قول موثق توصیه سیدمحمد خاتمی به این کار را قبول نکرد و در نهایت آن انتخابات را تحریم کرد و جاده صاف کن  9۲ ظهور محمود احمدی نژاد شد. در انتخابات مشــارکتی ها حتی از زندان از اجماع بر سر حسن روحانی حمایت کردند و این دوره ی سوم حیات آنان است. امروزه جناح چپ مدرن اسلامی در اوج بلوغ سیاسی و تشکیلاتی خود قرار دارد و به عنوان متحد استراتژیک جناح راست مدرن اسلامی و در تعادل و توازن با دیگر جناح های اصلاح طلــب موتور محرکــه بدنه ی جبهه اصلاحات است. عبور از فرم گرایی در حفظ نام جبهه مشارکت (خطایی که ملی مذهبی ها کردند) به مشــارکتی ها نوعی پراگماتیسم بخشیده است که اساس علم سیاست است. این تحول، تنها تحولی فرمالیستی نیست؛ در واقع گذار از جبهه مشارکت به حزب اتحاد گذار از ایدئولوژی به استراتژی است. دوستان چپ ما در جبهه اصاحــات دیگر ادعای نمایندگی همه جناح ها (جبهه بودن) را ندارند و بیش از مشارکت (مردم سالاری) به اتحاد (حرکت جبهه ای) بها می دهند و ضمن توجه به حرکت اجتماعی به ضرورت رفتار سیاسی هم باور دارند. رفتار سیاســی در اینجــا ماحظه نهاد حاکمیت، احزاب سیاسی دیگر و ضرورت حرکت جبهه ای، اتحاد و ائتاف است که هر جناحی در جبهه اصاحــات به دنبال سکتاریسم باشــد نه تنها به بن بست می رسد بلکه به خیانتی تشکیاتی و حتی گفتمانی متهم خواهد شد. راز پیروزی جبهه اصاح و اعتدال امروز در اتحاد است و اتحاد فراتر از یک حزب است. البته چــپ مــدرن اســلامی بایــد در گفت وگویی درون گفتمانی، تاریخ نگارانه و دانشورانه میراث سیاسی خود را جمع بندی کند. مسائلی مانند اندیشه های سوسیالیستی، رفتارهای رادیکالیســتی، تســخیر سفارت ایــالات متحده آمریکا، آثــار آن در جنگ تحمیلی، دفاع از اقتصاد دولتی، تبدیل کردن دین به ایدئولوژی و... از جمله این مباحث تاریخی و فکری است. اما این گفت وگوهای روشنفکری نباید سبب شــود که اتحاد دو جناح اصلی چپ مدرن و راست مدرن فرو بپاشد. پذیرش تغییر حزب، دفاع از نامزدی چهره ای میانه رو مانند حسن روحانی، تمکین به سازوکار جبهه ای در درون جبهه اصاحات و توســعه ی پراگماتیسم تا جایی که سران این جناح سیاسی با اصول گرایان میانه رویی مانند ناطق نــوری و علی لاریجانی در حال بازسازی روابط به صورت راهبردی هستند همه و همه نشــانه هایی مثبت از حرکت از ایدئولوژی به سوی استراتژی است. حرکت استراتژیک البته به معنای بی اصولی و ارزش و آرمان بودن نیست؛ استراتژی پیوندی میان آرمــان و واقعیت اســت. ما چنان که بارها گفته ایم با بوروکرات هایی که آرمان سیاسی ندارند، فرصت طلبانی که آرمانی جز قدرت ندارند و روشنفکرانی که تصوری از واقعیت ندارند مرزبندی داریم و  می کوشیم از اتحاد آرمــان و واقعیت دفاع کنیم که تحقق این هدف را در سیاست ورزی حرفه ای می دانیم. سیاستمدارانی واقع بین و آرمانخواه که به نظر ما بارقه های آن در جناح چپ مدرن اسامی هم روشن شده است به شرط آنکه از تکبر سیاسی، تک روی، جدایی طلبی، فراکسیونیسم و سکتاریســم تشکیاتی پرهیز شود و این پندی است که به همه جناح های درون جبهه اصاحات باید داد. راســت مدرن و چپ مــدرن دو بازوی جبهه اصلاحات در حرکت در گذار به سوی یک دموکراسی پایدار هستند. مردم سالاری موجود را باید تثبیت و تقویت کرد و این تنها با «اتحاد» به دست می‌آید.

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی