محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
انسان موجودی است که به اعتبار ضرورت تداوم حیات و تعقیب جاودانگی، همواره به دنبال ابراز وجود، مؤانست، همآوایی و هماهنگی با دیگر همنوعان خویش است و خواهناخواه تابع جاذبه حلقههای هویتهای تو در تو است. اولین هویت او، هویت فردی وی است، که به صلاح و فلاح خویش میاندیشد و به اقتضای نیازهای فطریِ حداقلی و دفع ضرر پیشرو، همواره میکوشد و منفعت خویش را مطالبه مینماید، مرتبه بالاتری از ابراز هویت فردی انسان، معطوف به هویت خانوادگی و نسبت او با آن است که به مقتضای شرایط و محیط، کانونی از توافق هویتهای فردی را سامان میدهد و جمع همزیسته به واسطه آن تشکیل میشود و با این هویت نوظهور، از منظر همگرایی و همزیستی منافع مشترکی دنبال میشود.
آستانه بالاتری از ابراز هویت خانوادگی انسان، هویت قومی و قبیلهای اوست که به همین روال و منوال، جمع بزرگتری به صورت هدفدار در تعقیب تأمین نیازهای جامعتری احساس ابراز وجود کرده و همگرا میشوند و روی مبانی یکسان، مسئولیت و منافع مشترکی را دنبال میکنند، فلسفه وجودی و طبیعت این همگرایی، جذب منافع بیشتر و ضرورتاً رفع گرفتاریها و مشکلاتی است که حل آن از عهده هویتی با مرتبه فروتر برنمیآید، مثلاً تکیه بر هویت فردی یا خانوادگی تکافوی رفع نیاز را نمیکند. از هویت قومیتی که عبور کنیم به مرتبه عالیتری تحت عنوان ضرورت تحقق هویت ملی میرسیم. این هویت که جامع و دربرگیرنده هویتهای قومی است، مسائلی را به اشتراک میگذارد که دستیابی به آن منزلتی فراتر از هویتهای قومی را میطلبد. در گذشتههای نهچندان دور که عمری کوتاهتر از یک قرن را در حافظه تاریخی خود دارد، تجلی عالیترین مرتبه حیات جمعی و کوشش مشترک انسانی، در هویت ملی آنها ظاهر و محدود میشده است و در بزنگاهها و بحرانها، تودههای انسانی حداکثر از برکات هویت ملی خود بهره میبردند و اختلافات قومی و منازعات برخاسته از مراتب فروتر را از سر میگذراندند و همگان پذیرفته بودند که بنا به مصلحت بزرگتری، باید از منافع کوتاهمدت خود درگذرند تا به وقت ضرورت این تسامح و این گذشت به کارشان آید.
در قرن گذشته در ابتدا و در میانه آن، جهان شاهد دو جنگ فراگیر و خانمانسوز بود و خوی جهانخواری و توسعهطلبی رهبرانی را به نمایش گذاشت و ملتهایی را به جان هم انداخت، حجم تخاصم و تجاوز به حدی گسترده شد که ظرفیت همگرای درونی ملتها و نفوذ اقوام به کارشان نیامد و دردی از بلای جنگ درمان نکرد و خسارت این بلیه جهانگیر در خشونت فراگیر جنگ دوم حداقل جان 50 میلیون انسان بیگناه بود که به ثمن اندک قربانی شد. با خاتمه جنگ و شکست آلمان در جنگ جهانی دوم و با فرونشستن گرد و غبار تاختوتازهایی به وسعت هزاران کیلومتری، رهبران جهان در این اندیشه فرو رفتند که از منظر پیشگیری و ضرورت بازدارندگی و کنترل خوی تجاوز و خشونتطلبی دولتهایی که از مرز عدالت و انصاف خارج میشوند باید مجمعی از ملل جهان را در مأموریت و مسئولیت مشترک پاسخگو قرار داد و منافع را همگانی تعریف و ترسیم کرد.
این مطالبه عقلی و حسی به تأسیس سازمان ملل انجامید که از آغاز تا کنون قریب به 74 سال است میکوشد تا به آرمانهای نخستین و نیات صادقه بنیانگذارانش وفادار بماند، اگرچه عدول از تکالیف ذاتی این نهاد به واسطه خصلت برتریطلبی و هژمونیک برخی کشورهای عضو که از موقعیت بالاتری از نظر مکنت اقتصادی و تأثیر سیاسی و نفوذ بینالمللی برخوردار بودهاند، دیده شده است که در عصر حاضر آمریکا چهره شاخص آن تجاوز و سلطهطلبی است. مهاجمترین دولتی که بهرغم میزبانی کشورش از سازمان ملل، اما برخلاف منویات و مصالح این نهاد حقوقی بارها و بارها به حقوق ملتها تجاوز و تعدی داشته است.
این مقدمه طولانی از این باب مطرح شد که استدلال کنم ،هر ملتی درعصر حاضر برای صیانت و حفاظت از منافع ملی خود لاجرم نیازمند حضورو ابراز حقانیت در دایره هویت جهانی بزرگتری است که بر او محیط است و برای دفاع از حقوق مشروع خود از هیچ فرصتی نباید فروگذاری نماید. درست همانطور که اقوام برای تامین مصالح افراد خود در منظومه هویت ملی محیطی حضور مییابند و به ضرورت ایفاگر نقش سازنده برای تقویت هویت ملی و حفاظت از منافع قومی خویش باشند.
هر ساله سازمان ملل، در نشست عمومی خویش، مهمترین چالشهای جهانی را که ملتها بعضاَ با آن دستوپنجه نرم کردهاند بررسی مینماید. تریبون مجمع عمومی و احیاناً آنچه که در شورای امنیت سازمان ملل میگذرد، میلیاردها انسان را مخاطب گفتوشنودهای خود خواهد داشت.
مهرماه بنا به سنت تاریخی هرساله اجلاس سازمان ملل، میزبان رؤسای نمایندگیهای کشورهای عضو است. جمهوری اسلامی ایران از جمله نظامهای سیاسی فعالی است که به اقتضای حساسیت زمان و ضرورت آگاهسازی ملتها و دولتهای عضو سازمان میتواند فریاد مظلومیت و حقانیت خود را به گوش آنها برساند و بدعهدی و ستم رهبران مستبد آمریکای جهانخوار در حق ملت ایران را افشا کند و چهبسا از طریق همفکریها و هماندیشیها و توجیه حقانیتاش که زمینه برونرفت از فشارهای تحمیلی بر کشور را فراهم سازد.
جامعه جهانی موقف و میعادی است برای گفتوگوی سازنده و تعامل چندجانبه و متقابلاً تلاشی برای تقویت تاثیر بازدارندگی کسانی که خوی تجاوزگری دارند و حقوق مسلم دیگر ملتها را لگدمال میکند. نهاد حقوقی سازمان ملل، واجد ظرفیتها و قابلیتهای حقوقی مهمی است که رهبران ایران و نظام سیاسی حاکم نباید خود را از استفاده به موقع از آن محروم سازند. حضور آقای دکتر حسن روحانی رئیسجمهوری اسلامی ایران در نشست سال جاری اجتنابناپذیر بلکه واجب و از اولویت و اهمیت بسیاری برخوردار است. برای بسیاری از صاحبنظران سیاسی در کشور و کسانی که دل در گرو منافع مردم و مصالح ملی دارند روشن نیست که چرا برخی از منتقدین و مخالفین سرسخت حسن روحانی این حضور معنادار که منجزاً منافع ملت را در مظان حضور موثر رئیسجمهور در آن جمع تبیین میکند برنمیتابند و با اندیشه تهی از استدلال بر طبل مخالفت میکوبند. به اعتقاد اینجانب حضور فعال رهبران و شخصیتهای محوری ملل در چنین اجلاسهایی اولاً و بالذات از ضرورتهای انکارناپذیر سیاستورزی و دیپلماسی جهانی ملتهاست و نیازی به استدلال ندارد و ثانیا از حقوقی است که در اختیار کشورها قرار دارد و بهطور استثناء اگر بنا به ملاحظاتی این نوع حضور مقبول جامعه و رهبری نباشد و یا مصالحی در عدم حضور مستتر باشد، باید با استدلال کافی و با روش اقناعی، مصلحتسنجی کرد و الا به صرف شعار و مخالفتِ غیرمستدل و فریادهای بیپایه و ترفند و شانتاژ نباید اجازه داد کشور از برکات مؤثر و آثار مثبتی که میتواند بر سفر رئیسجمهور به اجلاس سازمان ملل مترتب باشد، محروم شود.
منبع: روزنامه سازندگی