سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
روز 16 آذر به عنوان روز مقاومت و ایستادگی دانشجویان این سرزمین برابر استعمار غرب و استبداد و خودکامگی در دفتر تاریخ این سرزمین به یادگار ثبت شده است. 16 آذر، روز دانشجو را پشت سر گذاشتیم و این درحالی است که همواره باید ارزش دانشجویان را در فضای دانشجویی و تاثیری که بر کشور داشتهاند پاس بداریم. شاید خالی از لطف نباشد که به مناسبت این روز باارزش نگاهی به تاریخچه شکلگیری چنین مناسبتی و آغاز پدیدهای بزرگ به نام انقلاب 57 داشته باشیم؛ انقلابی که با اتحاد، همدلی و وفاداری، رژیم شاهنشاهی را نیز به زانو درآورد و این خون مقدمهای برای پیروزی مردم بر نظام استبدادی شد. کودتای 28 مرداد سال 1332 دولت قانونی مصدق را ساقط و دولت نظامی زاهدی را جایگزین آن کرد و شاه را که در رُم به نان شب محتاج بود و از خارجیها کمک مالی دریافت میکرد، دوباره توسط آمریکاییها و افسر معروف آنها شوارتسکوف که قبلاً فرماندهی ژاندارمری ایران را عهدهدار بود با کمک و همراهی زاهدی و اشرف خواهر دوقلوی شاه که به خوبی نسبت به ایران و ایرانی شناخت داشت به ایران آورد. شاه هم به دلیل اینکه با کودتای نظامی و کمک سازمان سیا آمریکا سرکار آمده بود، چارهای جز تسلیم در مقابل مثلث سوم، سیا (شوارتسکوف) و زاهدی و اشرف نداشت، لذا، زاهدی با موافقت و هدایت سازمان سیا هر کاری که میخواست میکرد. ازجمله نظامیان را تحت عنوان برقراری امنیت همهجا گسترده بود، همهجای شهرها مخصوصاً تهران، حتی حریم دانشگاه را که قبلا از بدو تأسیس یعنی از سال 1321 ورود نظامیان بدون اجازه مسئولین به دانشگاه ممنوع بود شکسته بود و نظامیان به صورت تحریکآمیز و کاملاً قلدرمآبانه در دانشگاه برای ایجاد رعب و وحشت در خیابانهای داخل دانشگاه رژه میرفتند، آن روز یعنی روز 16 آذر سال 1332 نیز از قاعده مستثنی نبود.
هرچند در آن دوران مردم عادی کمتر از کهنه قضیه کودتا و عوامل پشت پرده آنها اطلاع داشتند. در نتیجه مردم خیلی ترس به خود راه نمیدادند، در گوشه و کنار به رفتار نظامیان اعتراض میکردند، ولی اکثر این اعتراضها به صورت لفظی در گوشه و کنار به رفتار نظامیان بود. بعضیها حتی این اعمال خشن و دور از انسانیت نظامیان را به صورت کینه در دل محکوم میکردند و مترصد فرصتی بودند تا عکسالعمل نشان دهند و از طرفی هم، کمکم پشت پرده کودتا هم نمایان میشد. این موضوع نیز به شعلهور شدن خشم و کینه مردم کمک میکرد.
بالاخره در روز 16 آذرماه وقتی دانشجویان در کلاسهای درس دانشگاه مشغول بودند و نظامیان کودتا وارد دانشگاه شده و شروع به ایجاد ترس و وحشت در دانشگاه کردند، در این تعداد اندک، دانشجویانی که در جلو دانشکده فنی حضور داشتند، شروع به عکسالعمل و اعتراض به حضور نظامیان و نمایش قدرت آنها میکنند و در همین زمان زنگ دانشگاه به صدا درآمد.
البته نظامیان در تعقیب دانشجویان معترض وارد دانشکده فنی میشوند و وقتی کلاسها تعطیل میشود دانشجویان با ضرب و شتم دوستان خود توسط نظامیان مواجه میشوند، همین امر باعث شد که بعضی آنها به مقابله با بغض انباشته از نمایش قدرتی که نظامیان برای ایجاد ترس و وحشت در مردم و دانشجویان به نمایش میگذاشتند، بپردازند.
درعین حال دانشجویان نیز اقدام به حمله و بیرون راندن نظامیان از دانشکده میکنند و هرچه مسئولین وقت دانشگاه به آنها هشدار میدهند که از دانشگاه بیرون بروند، ترتیب اثر داده نمیشود و همچنان در جلوی درب ورودی دانشکده مانع خروج دانشجویان و درگیری شدید با اسلحه گرم میشوند و در نتیجه این درگیری سه تن از دانشجویان به درجه رفیع شهادت نائل میآیند و خون این شهیدان باعث میشود که زاهدی مجبور شود به نظامیان دستور دهد که دیگر وارد دانشگاه نشوند و دانشگاه خود انتظامات خود را به دست گیرد. البته عوامل حکومت نظامی رئیس وقت دانشگاه را به هیئتدولت نظامی خود فرا میخوانند و تیمسار هدایت وزیر جنگ خواستار انحلال و تعطیلی دانشگاه میشود.
بالاخره با توضیحاتی که رئیس وقت دانشگاه میدهد زاهدی قانع میشود که نظامیان را از دانشگاه خارج کند و امور دانشگاه را به دانشگاهیان واگذار کند. از آن روز دانشگاهیان درمییابند با اتحاد، همدلی و وفاداری میتوان رژیم کودتا را نیز به زانو درآورد، این خون مقدمهای بود برای قیام علیه رژیم شاهنشاهی و پیروزی انقلاب 57؛ روحشان شاد.
منبع: روزنامه سازندگی