ناهید تاج الدین، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در روزهای گذشته زمزمههای استیضاح آقای لاریجانی توسط برخی همکاران مجلس شنیده شد، دوستانی که به نحوه بررسی لوایح چهارگانه FATF در مجلس انتقاداتی داشتند و معتقد بودند که اقدام رئیس مجلس در ارجاع دو لایحه «مبارزه با پولشویی» و «پالرمو (کنوانسیون مبارزه با جرائم سازمانیافته فراملی)» به مجمع تشخیص مصلحت نظام خلاف بوده است، اما تمام قصه این نیست. با کمی تأمل در مییابیم در سالهای گذشته هر بار که پای برجام به میان آمده به فراخور تاثیر و عملکرد آقای لاریجانی، او مورد هجمه برخی دوستان قرار گرفته است و عملا بیشتر زاویهها و اختلافات آنها با لاریجانی همانا برجام و حواشی برجام بوده است. از تصویب برجام در مجلس و نقش لاریجانی در محافظت از برجام تا دفاع از ظریف و نقش آن در تصویب CFT همه و همه برای آقای لاریجانی کم حاشیه نداشته و او را در تیررس حملات قرار داده است. ضمن آنکه اولین نقطه اختلاف لاریجانی با این دوستان نیز در واقع به نوعی مربوط به مذاکرات هستهای است. وقتی که در سال 86 و به خاطر اختلافنظر ماهوی با رئیس دولت نهم او سرانجام از دبیری شورای عالی امنیت ملی استعفا داد و بهرغم مذاکرات خوبی که با خاویر سولانا داشت، مسئولیت خود را واگذاشت و پس از آن وارد پارلمان شد. اختلافات این جریان با آقای لاریجانی نیز شاید به همین خاطر است و جرقه اختلافات و هجمهها علیه او از همین نقطه زده شد، از نقطهای که آقای لاریجانی واقعگرایانه و در راستای گزاره «حفظ نظام از اوجب واجبات است» با چشمانی باز و فارغ از شعارگرایی مذاکرات هستهای را به پیش برد. اما به نظر من نظام جمهوری اسلامی به افراد کاردان و صاحبتجربهای چون لاریجانی به عنوان یک سرمایه نمادین -با همه انتقاداتی که به عنوان یک عضو فراکسیون امید بعضا به او دارم- بسیار نیازمند است، افرادی که بدانند کجا باید آرمانگرایی کنند و کجا جای واقعگرایی است، افرادی که هیچ مصلحتی را به پای خوشایند ذبح نکنند. لاریجانی برای جناح چپ و راست مرد خاکستری است. مردی که اگرچه نه سیاه و نه سفید است اما در بزنگاههای حساس نظام عبور از بحران را به خوبی به پیش برده و به پیش میبرد و نقش میانجی را بازی میکند و به خاطر همین امر بود که در انتخابات مجلس دهم نیز هم در لیست اصولگرایان و هم در لیست امید قرار داشت. او نماد سیاستمداری پخته است که پس از چهار دهه سیاستورزی اینک به یک تعادل رسیده و تعادل نظام سیاسی نیز عملا مرهون همین تعادلهاست. همین افراد هستند که میتوانند تعادل نظام سیاسی را تضمین کنند و آن را از افتادن در ورطه بیثباتی سیاسی نجات دهند. حفظ نظام از اوجب واجبات است و حفظ نظام یعنی حفظ سرمایه اجتماعی و سرمایه نمادین آن، چیزی که ما متاسفانه بسیار از آن غافلیم. این نکته بهزعم من آنقدر مهم است که -همانطور که در آخرین نطق میاندستور سالانه خود نیز به آن اشاره داشتم- برای عمل به آن نیازمند نگارش برنامهای چون برنامه اول سرمایه اجتماعی همپای اسناد بالادستی چون برنامه ششم توسعه هستیم. اخیرا نیز دیدم که دکتر رنانی عزیز به نوعی در یادداشت آخرشان تحت عنوان «سکوت ملی، امید ملی» به همین مورد اشاره کردهاند. ایشان میگویند اگر ارکان هر جامعهای با شش سرمایه اقتصادی، انسانی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نمادین قوام میگیرد و میبالد، بدون امید اجتماعی، همه آن سرمایهها از کار میافتند. درواقع امید، نه «سر- مایه» که «مادر- مایه» است. این امید اجتماعی به نظر من آنقدر مهم است که باید برای حفظ آن برنامه الزامآور نوشت و همگان را به اجرای آن ملزم کرد، نه آنکه با بیثبات کردن وضعیت سیاسی و استیضاح کور، بنای امید اجتماعی را متزلزل کرد. ضمن آنکه عرصه سیاست جای آزمون و خطای افرادی نیست که تنها سودای ستیز دارند. سیاست هنر ستیز و سازش است و افرادی باید در رأس آن قرار بگیرند که از این هنر برخوردار باشند و بهزعم من آقای لاریجانی پس از چهار دهه سیاستورزی به خوبی این هنر را فراگرفته است. اساسا چهلسالگی انقلاب اسلامی ایجاب میکند که در سیاستورزیمان پختگی جای خامی و واقعیتگرایی جای حقیقتگرایی را بگیرد. چهلسالگی به لحاظ روحی سن پیامبری است، سنی است که پیامبر رحمت و رحمانیت در آن مبعوث شده و از این حیث سن کمال است. سنی که مسئولیتی جدید بر دوش انقلاب اسلامی گذاشته و میگذارد و بار به سر منزل مقصود رساندن آرمانهایی چون «استقلال» و «آزادی» را بر شانههای «جمهوری اسلامی» سنگینتر از قبل میکند. اما به لحاظ جسمی و کالبدی بعد از ۴۰سالگی، سوخت و ساز هر کالبد کندتر، وزن آن افزایش و تراکم استخوانها کاهش مییابد. انقلاب اسلامی نیز وارد چهلسالگی شده و بیم آن میرود که پس از 40سالگی کارکرد دولتها در آن کندتر، وزن و حجم آنها افزونتر و سرمایه اجتماعیشان کمتر شود و برای رهایی از این امر باید عقلانیت را در نظام حکمرانی نهادینه کنیم و طعم ثبات و البته رونق و تحرک را بیش از پیش به مردم بچشانیم و این نیازمند حفظ سرمایههای اجتماعی و نمادین نظام است.
منبع: روزنامه سازندگی