احمد نقیب زاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
اگر اروپا میتوانست صدای خود را بالا ببرد و گرد و خاکی راه بیندازد این کار را برای منافع خودش میکرد. بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا در قالب طرح مارشال، وابستگی اقتصادی اروپا را به خود نهادینه کرد، سپس در قالب ناتو وابستگی نظامی اروپا را محقق ساخت. در دهه 1960 آمریکا سنگاندازی زیادی برابر بازار مشترک صورت داد ولی هیچگاه با واکنش جدی اروپا روبهرو نشد. ژست دوگل هم در عمل چیزی را عوض نکرد. حال توقع دارید بهخاطر منافع ایران ریسک کند و برابر آمریکا موضع تندی بگیرد؟ بارها ما در مقالات خود یادآور شدیم که اگر اروپا مجبور شود بین ایران و آمریکا یکی را انتخاب کند، مسلما ایران را انتخاب نخواهد کرد، زیرا اولا پیوندهای تمدنی و فرهنگی بین اروپا و آمریکا آنقدر قوی هست که تردیدی در انتخاب اروپا ایجاد نمیکند. دوم اینکه پیوندهای تجاری و صنعتی بین دو طرف همراه با وجود شرکتهای چندملیتی و از همه مهمتر اصول واقعیتگرایی که سالها بلکه دهههاست بر سیاست خارجی اروپاییها سایه افکنده، اجازه نمیدهد قدمی از رویکرد همیشگی خود فراتر بگذارند. قضیهای مانند برجام که با حساسیت زیادی از جانب آمریکا روبهروست، اجازه نمیدهد که اروپا از مرزهای سنتی خود فراتر رود. بانک واسطی که قرار بود اروپاییها تدارک ببینند تا سود قسمتی از معاملات صورتگرفته از طریق آن به ایران منتقل شود در صورتی میتوانست موفق شود که موافقت ضمنی آمریکا را همراه داشته باشد. بدون چنین موافقتی جریمههای سنگین آمریکا در انتظار اروپا میبود. فایده چنین وضعیتی برای ایران این بود که به ظاهر خود را خشنود معرفی کند ولی تحت لوای آن برنامههای دیپلماتیک خود را به پیش برده و خطر رویارویی مستقیم را از بین ببرد. واقعیت این است که اگر قرار بر سناریوهای جدی باشد، مذاکرات باید مستقیم با خود آمریکا صورت بگیرد همانطور که آنها هم درصدد قرارداد جدیدی با ایران هستند. اما به هر دلیلی فعلا این امر میسر نیست و ایران خواهان گفتوگو و مذاکره با آمریکا نیست. این به معنای سادهلوحی نیست که فکر کنیم قرارداد پیشنهادی آمریکا قراردادی با حسننیت است، بلکه سخن بر سر این است که اگر مذاکره با اروپا شدنی است، با آمریکا هم میتواند باشد به هرصورت نقطه قوت مواضع اروپا در این است که آمریکا خود را کنار کشید ولی اروپا از آمریکا تبعیت نکرد. شاید هم سناریو اینگونه طراحی شده بود که همه درها بسته نباشد و راه مذاکره باز باشد. ممکن است ژست معاون وزیر خارجه در قطع مذاکره و خروج از جلسه ناشی از همین مسئله باشد که دست اروپاییها بسته است ولی نگاه ایران به قضایا به گونهای است که انگار اروپا بازیگری مستقل است و باید نگرانیهای ایران را لحاظ کند. چنانچه معذوریتهای ایران لحاظ نشود، بهتر آن است که مذاکرهای صورت نگیرد، زیرا هدف مذاکرات رسیدن به میانه راه است. حال بیایید در عالم پندار بینیم چه نتیجهای به دست میآید. معاون وزیر خارجه که اتاق را ترک کرد بر قهر خود باقی بماند، مجلس هم برجام را در آتش زمستانی بخاری بیندازد. فردا همه روزنامههای دنیا خواهند نوشت که برنامه بعدی ایران چیست؟ و اتفاقات یکی پس از دیگری از راه برسند.
حال اگر سعی کنیم از کنار قضایا عاقلانه بگذریم و اگر کسی روزی به ما ایراد گرفت که فلان حرکت از طرف شما، خلاف عهدنامه و قرارداد است میتوانیم بگوییم کدام قرارداد، عهدنامه را که شما پاره کردید، قراردادها را که شما زیر پا گذاشتید، همراه با قیافههای حق بهجانب دیگر؛ بهتر نیست؟ هرکس حرف مارا باور نکند اروپاییها سخن ما را باور خواهند کرد، زیرا آنها بین دو غول گیر کردهاند و از خدا میخواهند از این معرکه و مهلکه جان به در ببرند. وقتی در خاورمیانه جنگ درمیگیرد، 300 نفر به آمریکا میروند ولی به اروپا 60 هزار نفر میروند. آمریکا همسایه جنگ نیست ولی اروپا هست. اینهاست که انسان را به اروپا خوشبینتر میکند. اساسا هومانیسم و فلسفه انساندوستی در اروپا جایگاهی دارد که در آمریکا ندارد. درست است که سیاستمدار تصمیم خود بر اساس نظر ژنرالهای ارتش میگیرد ولی نویسندگان و روشنفکران هم سهم خود را دارند. توپیدن به اروپا یا قهر کردن با آن فایدهای ندارد. در ضدیت با جنگ آنها صداقت دارند. در مورد اسرائیل آنقدر وابستگی ندارند که آمریکاییها دارند. سودهای کوچکی که از بازار ایران نصیب اروپاییان میشود قابل ملاحظه است در حالی که برای آمریکا بسیار ناچیز است.
منبع: روزنامه سازندگی