حامد منتظری، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
جان استوارت میل در کتاب حکومت انتخابی در مورد لزوم تمرکز مدیریت و کارهای اجرایی میگوید تنها چیزی که یک هیئت بهتر از یک فرد میتواند انجام دهد، شور و تامل است. وی همچنین در مورد معیار حکومت مطلوب میگوید بهترین حکومت برای هر مردم حکومتی است که به آنها چیزی بدهد که بدون آن نمیتوانند پیشرفت داشته باشند یا به طور نامتعادل و لنگلنگان پیش میروند.
اگر آقای میل برخورد با بحران کرونا در کشور ما را میدید قطعا اذعان میکرد یک هیئت بهتر میتواند امور کشور را مدیریت کند تا مجموعه زیادی از مدیران که با تصمیمات متناقض و لحظهای یکدیگر را خنثی میکنند. اگر حرکتی ضعیف ما را با تاخیر به مقصد نزدیک کند تصمیمهای متناقض قطعا ما را به جایی نمیرساند. آنچه در این بحران مشاهده میشود چندگانگی تصمیمگیری است، طوری که صدای واحدی به گوش نمیرسد و اجرا نمیشود، مسئولی از قرنطینه میگوید و دیگری آن را رد میکند، یکی راهها را میبندد و دیگری باز میکند، یکی ادارات و بانکها را تعطیل میکند و دیگری بازگشایی میکند، تعطیلی مدارس هر استان را ارگانی غیر از آموزش و پرورش اعلام میکند، و این همه در حالی است که معلوم نیست ستاد بحران و پدافند غیرعامل و هلال احمر کجای کار را در دست دارند. با اطلاعرسانی درباره میزان شیوع که امنیتی برخورد میشود هیچ، حتی در مورد اطلاعرسانی پزشکی نیز منبع مطمئنی دردست نیست، هر روز کارشناسی یا غیر کارشناسی از گوشهای ایدهای میدهد و آن را پخش میکند و جای یک ارگان یا نهاد قابل اعتماد برای ارائه اطلاعات درست و قابل اطمینان خالی است.
در این میان، بیاعتمادی باعث شده است گفتوگو و تفاهمی هم میان حاکمیت و مردم شکل نگیرد. الگویی که پیشتر هم بارها خود را نشان داده بود، چه در اقتصاد از انصراف ندادن از دریافت یارانه یا قبول نکردن توجیه گرانی بنزین و چه در سیاست از انتخاباتها گرفته تا محاکمهها و سایر تصمیمات که اصلا گویی بنایی بر تفاهم نبوده و حتی تعمدا تقابل شکل میگیرد. اما این بار که مسئله پزشکی و بهداشت و مرگ و زندگی است گویی خطر بیاعتمادی ملموستر شده است. در این اوضاع اگر هم امکان عملیاتی و پشتیبانی وجود داشته باشد و شهری قرنطینه شود از فردای آن قاچاق انسان هم به مشاغل کاذب رایج اضافه خواهد شد.
غیر از مسائل مستقیم این بیماری برای مشکلات بعدی هم فکری نشده است. بعد از قحطی ماسک و الکل و مواد شوینده کم کم قحطی کرم دست و نرمکننده و داروهای پوستی میرسد. تعطیلی کارها، مشکل بدهیها و چکهای برگشتی را به دنبال دارد. قشر وسیعی از مردم مدتهاست پساندازی ندارند و هر چه درآمد داشته باشند خرج میکنند و در این شرایط درآمدی هم ندارند. در نتیجه همه اینها، بار روانی انباشته کم کم از جاهای مختلف سر باز میزند و به شکل بیماریهای روانی و درگیری و ناهنجاری خود را نشان میدهد و خشم و نفرتی که در پی این بیماری پراکنده شده است هم تا مدتها فعال خواهد ماند.
در هر جای دنیا برای خروج از بنبستهای حاکمیتی راههایی دارند اما در کشور ما راحتترین کار انتخاب میشود. برای حل مسئله بودجه از حکم حکومتی استفاده میشود و یکی از مهمترین وظایف تقنینی مجلس شورای اسلامی را هم تعطیل میکند. حکمی که سابقه آن در ذهن من همراه با نام شیخ اصلاحات است که اکنون بدون حتی حکم حکومتی در حصر است و بسیاری به اشتباه وضعیت قرنطینه خودخواسته خود را با آن مقایسه میکنند.
با وجود میل به خوشبینی و اعتماد به کارگزاران حکومتی در کنترل شرایط، اما آنچه مشهود است اینکه مدیریت مشکلات را یاد نگرفتهایم و همیشه آنها را سرکوب کردهایم و از آنجا که این ویروس ظاهرا تن به سرکوب نمیدهد، نگرانی جامعه مضاعف شده است. مثلی هست که میگوید انسان دو معلم دارد، آموزگار و روزگار، هر چه با شيرينی از اولی نياموزد، دومی به تلخي به او ميآموزد و اینگونه است که معلم روزگار به قیمت جانمان به ما میآموزد و تاریخ جهان تا سالها این روزگار را به یاد خواهد داشت و از آن عبرت خواهد گرفت. نقطه قوت نظام پزشکی ایران که همیشه به آن بالیدهایم نیروی انسانی است و در دنیای امروز که تکیه سیستم بهداشتی بر مدیریت، اطلاعرسانی و تجهیزات است پایههای کارمان میلنگد. اما آنچه باید یاد بگیریم آن است که مدیریت دانش است و باید به آن اهمیت بدهیم، چه در حوزههای خرد کشور و چه در حوزههای کلان و هر چه مسئولیتی سنگینتر است دانش لازم نیز وسیعتر خواهد بود. دوره تکیه صرف بر خوب بودن انسانها برای مدیریت سالهاست که گذشته است چه در فرهنگ، چه در سیاست، چه در علم، چه در فقاهت و چه در پزشکی.