محمد هاشمی، عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
علیرغم تمامی انتقادهایی که در طی سالهای اخیر درباره مسئله روابط دولت-ملت مطرح میشده است و بسیاری از آنها نیز به حق بود در مسئله بحرانی که در 100 روز گذشته در ارتباط با مسئله کرونا پشت سر گذاشتیم این رابطه – به صورت مقطعی یا حتی عمیقتر از این ارزیابی- استحکام مناسبی داشت. کیفیت بهبود یافته همین ارتباط رمز موفقیت و عبور از بحرانی بود که در همه جای جهان مشکلساز شده است. البته تجربه ورود مردم برای همراهی با دولت – و در بیان گستردهتر حاکمیت- برای نخستینبار نیز در کشور ما و بعد از انقلاب موفق عمل کرده است.
در زمان جنگ اوج این تجربه ثبت شد و بعد از آن نیز بدون این پیوند، عبور از تحریم ممکن نبود. اگرچه بعضا پاسخ همراهی مردم در مقاطعی بعد از این رخدادها به خوبی داده نشد اما باز هربار مردم دست کمک و همراهی دولتها را بدون جواب نگذاشتهاند.
اما آنچه در حدود 100 روز گذشته از زمان عمومی شدن خبر ورود ویروس کرونا به کشور قابل توجه است نخست تغییر وضعیت همکاری درون بخشهای حاکمیتی و بعد از آن همانطور که اشاره شد تغییر کیفیت رابطه دولت و ملت بود. از این موضوع چند نکته و درس قابل توجه و برداشت است: در بسیاری از موارد میزان محبوبیت و مقبولیت چهرههای مختلف سیاسی برای مردم متفاوت است. این چهرهها میتوانند دافعه یا جاذبه در مردم را درخصوص امور مختلف ایجاد کنند.
در بسیاری از مواقع در مقاطع انتخابهای سیاسی جریانهای سیاسی حاضر در صحنه انتخابات به سراغ چهرههایی میروند که میدانند از طریق آنها میتوانند گروههای رای بیشتری را برای خود جذب کنند. مردم نیز متقابلا به این رویکرد پاسخ داده و بر اساس تمایل و سلیقه سیاسی خود پای سخن آنها مینشینند.
آنچه در بحران کرونا در کشور ما رخ داد نشان از رشد درک مردم در این مسئله بود چرا که عقل جمعی به این مرحله رسیده بود که در این شرایط مسئله و نقطه تمرکز باید عاری از چهرهها و جناحها پیدا شود. در پی همین امر بود که مردم همکاری قابل توجهی با دولت داشتند و حتی حرف چهرههایی که از نظر سیاسی برای آنها قابل قبول نبود نیز در این برهه به عنان یک دستورالعمل اجتماعی لازمالاجرا پیگیری میشد. این مراحل از رشد آگاهی نشان میدهد مردم در زمانی که احساس نیاز کنند و در شرایطی که تشخیص دهند مسئله بیان شده درگیر رنگ و لعاب سیاسی نیست همکاری قابل توجه و مثمرثمری را از خود نشان میدهند.
در بسیاری از مشکلاتی که در کشور وجود دارد بهانه فقدان هماهنگی و درگیری اهداف در بوروکراسی اداری و دولتی شنیده میشود. به این معنی که زمانی که درباره علت عدم تحقق یک برنامه یا هدف پرسیده میشود پاسخ متمرکز بر این موضوع است که در فلان نقطه استارت کار زده شد اما در بخش دیگر بر اساس رویکرد سازمانی یا هدف اداری آن بخش موضوع متوقف شد و همکاری لازم صورت نگرفت. مسئله مهم دیگری که در روزهای اخیر در این موضوع ثبت شد همین مسئله بود. یعنی تصمیمات اتخاذ میشد و حتی اگر با واکنشهایی نیز روبهرو بود و یا در بخشهایی از جامعه یا نهادهای کوچکتر مخالفتهایی با مسئله میشد به این علت که رویه وحدت عمومی در بین مسئولان و نهادهای مسئول وجود داشت کار به مرحله اجرا در میآمد. نمونه روشن این مسئله در تصمیماتی بود که درباره تعطیلی اماکن مقدسه و نماز جمعهها دیده میشد. اگر این وحدت رویه وجود نداشت، نیروهای متفاوت اثرات کار یکدیگر را خنثی میکردند و بالتبع آن تنش میزان و کیفیت همکاری و مشارکت مردمی با دولت را تحت تاثیر قرار میداد. در این بحران شاهد بودیم که کیفیت روابط بین نهادها و مسئولان با کیفیت ارتباط بین دولت و مردم – مسئولان و مردم- ارتباط مستقیم دارد؛ هر چه این این هماهنگی بیشتر باشد مردم نیز هماهنگی مستحکمتری را از خود نشان میدهند. بارها پیش از این نیز گفته شده است که ارتباط مردم و حاکمیت مثل یک خیابان دو طرفه است. توقعات و انتظارات نیز دو طرفه وجود دارد و باید دو طرفه پاسخگویی وجود داشته باشد. هر دو طرف- مردم و مجموعه حاکمیت اعم از دولت و غیراز دولت- باید ملاحظات، حساسیتها و مطالبات یکدیگر را به رسمیت بشناسند و در راستای لحاظ آنها تلاش کنند. حضور مردم در کنار صداقت و هماهنگی مسئولان خطرات و مخاطرات را رفع میکند. بناب راین میطلبد به سمت امنیتی کردن فضای کشور نرویم و فضای ارتباطی بین مردم و حاکمیت را با مولفه ترس و تردید تعریف نکنیم. حفظ این امنیت خاطر هم برای مردم دستاوردهای زیادی دارد و هم پشتوانه انسانی و روانی حاکمیت است. علاوه بر این تنشهای درون مجموعه حاکمیتی و تصمیمگیری نباید به جامعه منتقل شود. آنجا هم که اختلافنظری بین مسئولان بود به نظرم بهتر آن است که در جلسات درونی مسئله را مطرح و بررسی کنند و از علنی کردن آن پرهیز کنند. فراموش نکنیم که نظام فقط یک نهاد مثلا مجلس یا دولت نیست.
منبع: روزنامه سازندگی