سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مدتی است که بحث پیرامون معنا و هدف اصلاحطلبی میان برخی از اصلاحطلبان آغاز شده است. اینکه آیا نگاه ما به اصلاحات برابر با مفهوم بهبودخواهی است و یا هدف از آن را اصلاح و تغییر نظام سیاسی میدانیم. مایل هستم بعد از یک مقدمه دیدگاه خود در اینباره را بیان کنم.
مسئله اصلاحات و اصلاحطلبان دو مقوله قابل تفکیک از هم هستند. اصلاحطلبان یک جناح سیاسی باسابقه مشخص هستند که در دورههایی مدیریت کشور را در اختیار داشتند و بر همین مبنا صاحب یک کارنامه روشن، شخصیتها و احزاب و یک پایگاه اجتماعی و حوزه رای مشخص هستند و همیشه دست کم نیمی از سیاست در ایران بودهاند. آنها میتوانند موقعیت خودشان را تقویت کنند و ممکن است در شرایطی هم تضعیف شوند.
این یکی از ویژگیهای همه جناحهای سیاسی است که در دورههای زمانی طولانی گاه نقش آنها تقویت و گاهی تضعیف میشود.
ولی مسئله اصلاحات به معنای اصلاح در سیاستها، منشها، رفتارها و اصلاح در ساختارها ضرورتهای اجتنابناپذیر همه نظامهای سیاسی است که کشورهایشان در دوره گذار هستند. کشوری مانند ایران، کشوری در حال توسعه است که انقلاب مردمی و وسیع را پشت سر گذاشته و مردم آن توانستهاند نظام سیاسی حاکم بر این کشور را تغییر بدهند و نظام شاهنشاهی را تبدیل به نظام جمهوری اسلامی کردهاند. در ادامه نیز این نظام نوپا با چالشهای مختلفی مواجه شده است.
از جمله مسئله فعالیتهای مخرب گروههای چپ مارکسیستی و ضد امپریالیستی در این کشور وجود داشته است، اتفاقاتی همچون گروگانگیری سفارت آمریکا در این کشور وجود داشته است، حادثه بسیار مهم جنگ صدام علیه ایران را شاهد بودیم که مردم آن را مدیریت کرده و از سر گذراندند، دورانهای مختلف و کشمکشهای قدیمی بین مذهبیون و روشنفکران در این کشور وجود داشته است و... و خلاصه در منطقهای که سابقه دموکراسی و مردمسالاری خیلی ضعیف است، ایران در حال تمرین مهم مردمسالاری همراه با یک نظام دینی و مکتبی و ایدئولوژیک است.
وقتی چنین کشوری در حال چنین گذار مهمی است طبیعی است که به طور دائم نیاز به اصلاحات دارد. کسی نمیتواند منکر ضرورت اصلاحات در ایران و جمهوری اسلامی شود. هر کس چنین ضرورتی را منکر شده و اصلاحات را جدی نگیرد باید بپذیرد در اثر انباشت نارضایتیها، انباشت مطالبات و عدم تامین خواستههای مردم، شاهد اتفاقات ناگوار و شاهد نوعی گریز از مرکز و فاصله دولت- ملت خواهیم بود. حتی منکران اصلاحات باید بپذیرند که در اثر تداوم چنین رویکردی کمکم نگاههایی معطوف به خارج از مرزها شکل بگیرد که قطعا تبعات زیانباری خواهند داشت.
با این مقدمه من معتقدم بحث درباره اصلاحطلبی مبتنی بر بهبودخواهی یا اصلاحطلبی حداکثری مبتنی بر اصلاح ساختار سیاسی کشور، اختلافنظری است درباره سطح مطالبهای که اصلاحطلبان میتوانند داشته باشند. یعنی این موضوع اختلافنظری پیرامون سطحی از اصلاحات است که میتوان آن را اعمال کرد و یا به دلیل برخی مشکلات قادر به اعمال آن نخواهیم بود.
من فکر میکنم اصلاحطلبان باید به بهبودخواهی به عنوان یک نگاه و خواست که موجب زنده نگه داشتن اصل اصلاحات و باقی ماندن اصلاحطلبان در عرصه سیاسی خواهد شد، نگاه جدی داشته باشند. ولی حتما این امر به تنهایی قانعکننده و تامینکننده نیازهای واقعی جامعه ما و نیازهای واقعی مردم نیست. چرا که در حال حاضر مردم بسیار جلوتر از ما و نظام سیاسی ما حرکت میکنند و مطالبات آنها از این سطوح گستردهتر شده است. به هرحال امروز نظام اطلاعرسانی گسترده شده و در فضای جدی اطلاعرسانی هم کنترل اطلاعات کار سادهای نیست؛ ضمن آنکه همه اطلاعاتی که به مردم میرسند هم اطلاعات صحیح و قابل اعتمادی نیستند. برخی از ضعفها زیاد بزرگنمایی میشود و بعضی از مسائل غیرواقعی به عنوان امر واقع بیان میشود و همه اینها بر مطالبات و رویکرد مردم اثر میگذارند. لذا خواست جامعه خیلی بیشتر از آن چیزی است که ما میتوانیم محقق کنیم. چرا که در زمین سخت واقعیت، ما با محدودیتهای بیشماری مواجه هستیم که نمیتوانیم آنها را نادیده بگیریم.
در این شرایط من فکر میکنم ما اصلاحطلبان باید بر تحقق آنچیزی تمرکز کنیم که دستیافتنیتر و شدنیتر است و بر این اساس به آنها بیشتر بپردازیم و مرحله به مرحله مسائل را پیشبینی کرده و جلو ببریم. از نگاه من بهبودخواهی حداقل چیزی است که اصلاحطلبان میتوانند دنبال کنند.
البته از نگاه من در شرایط فعلی حتی بهبودخواهی هم مسئلهای نیست که به آسانی قابل تحقق باشد. شرایط اجتماعی و سیاسی ایران در حال حاضر شرایط بسیار متفاوتی دارد و تحقق همین بهبودخواهی را هم ساده فرض نمیکنم. البته با انتخاب بهبودخواهی به عنوان یک نگاه حداقلی به اصلاحطلبی، این نقد از سوی برخی از همراهان اصلاحات وارد میشود که این شیوه نگرش به اصلاحات، به مرور آن را از درون تهی خواهد کرد. چرا که از نظر منتقدین، انتخاب رویکرد بهبودخواهی موجب عقبنشینی گام به گام اصلاحطلبان خواهد شد. آنها به عنوان مثال معتقدند با داشتن چنین رویکردی وقتی شورای نگهبان دست به ردصلاحیتهای کاندیداهای درجه اول اصلاحات میزند ما به کاندیداهای دست دوم رو میآوریم و وقتی آنها هم رد شدند به سمت اصولگرایان میانه میرویم و این دور تسلسل تا جایی ادامه مییابد که دیگر چیزی از اصلاحطلبی باقی نمیماند.
در واقع دوستانی که این نقد را وارد میکنند آرزو دارند دولتی مانند دولت آقای خاتمی روی کار بیاید. آنها بهترین دوره تحقق شعارهای اصلاحطلبی در ایران را دوره ریاستجهوری آقای خاتمی میدانند و امروز اگر فرض بر این باشد که میتواند دولتی همچون دولت آقای خاتمی شکل بگیرد آن را دنبال میکنند. اما دوستان ما در حزب کارگزاران بهترین دورهای که در خاطر خود دارند دوره ریاستجمهوری آقای هاشمی است. و آرزوی ما هم برگشت به همان سیاستها برای سازندگی ایران و توسعه ایران است. اما واقعیت این است که هیچ کدام از اینها قابل تحقق نیست.
اساسا خیلی فاصله زیادی وجود دارد میان آنچه دوستان ما میخواهند و آنچه امروز در واقعیت میبینیم. به علاوه اگرچه این نقد قابل توجهی است اما باید به این نکته هم توجه داشت که غیبت طولانی از حضور در نهادهای حکومتی هم میتواند یک جریان را کاملا به حاشیه ببرد. یعنی باید در انتخاب راهبردها به این هم توجه داشت که غیبت طولانی در مناسبات حکومتی میتواند برای یک جریان سیاسی زیانبار باشد. بنابراین اصلاحطلبان باید با در نظر گرفتن امکانات خود در زمان حال و با توجه به اقتضائات واقعیت موجود، دست به انتخاب راهبردی بزنند که دامنه آن از بهبودخواهی تا تغییر و اصلاح ساختار سیاسی را شامل شود اما هر کدام را با توجه به امکانات موجود به کار بگیرند.
منبع: روزنامه سازندگی