سیدمصطفی هاشمیطبا، غضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی
رهبر انقلاب در سخنرانیهای اخیر خود، تأکید کردند همه راهحلها در داخل وجود دارد و مسئولان را به عقل و البته شجاعت تصمیمگیری فراخواندند. نگاه به داخل امری بسیار پسندیده است و باید مسائل را از این طریق حل کرد و همه مسئولان و روحانیون و عناصر مؤثر در اداره کشور باید به آن اعتقاد داشته باشند و براساس آن حرکت کنند. بهطورکلی از مجموع سیاستهای جاری (نه فقط سیاستهای دولت) کشور، چنین استنباط میشود که حرفها و سخنرانیها از محتوایی برخوردار است که مسئولان کشور به آن عمل نمیکنند. حدود 40 سال است که سیاست انقلاب اسلامی براساس دشمنی با آمریکا پایهگذاری شده، درعینحال که این سیاست را پی میگیریم، بانکهای آمریکایی را مورد اطمینان قرار داده و سپردههای خود را خارج نکردهایم و اینچنین است که مقادیر معتنابهی از امکانات کشور با تصمیم خزانهداری آمریکا یا رأی دادگاههای آمریکا مصادره شده است.همه میدانیم که همه پرداختهای دلاری دنیا از خزانهداری آمریکا رد میشود و سالهاست ما این را قبول کردهایم و آمریکا از همه مبادلات دلاری ما اطلاع دارد. برای من سؤال است و در این مورد جهل دارم که آیا غیر از این نمیتوانستیم به روش دیگری عمل کنیم؟ هرچند در این مورد تردید و جهل دارم اما در مورد دیگری با استفاده از اطلاعات سالیان دراز و صراحتهای ریاست فعلی بانک مرکزی تردیدی وجود ندارد و آن ورود بانک مرکزی به بازار داخلی ارز، بهاصطلاح برای کنترل قیمت ارز در بازار و فروش ارز در بازار آزاد به افراد مختلف است که به اعتراف ریاست بانک مرکزی کنونی تاکنون 280 میلیارد دلار از این طریق خروج سرمایه داشتهایم. پخشکردن ارز در بازار آزاد خود موجب توانمندی ارزی باندهای قاچاق میشود. درحالیکه همه میگویند با قاچاق باید مبارزه کرد و قاچاق منهدمکننده تولید داخلی و تجارت رسمی است، خود به دست خودمان ارز در اختیار این باندها میگذاریم و بعد کولبرهای نادار و فقیر را مورد تعقیب قرار میدهیم که کالای قاچاق به کول میکشند، درحالیکه در همان حال همان کالاها به وفور در بازار بانه و تهران وجود دارد و بهراحتی خرید و فروش میشود.در حقیقت اگر خوب بیندیشیم میتوانیم بفهمیم که راهحلهای اقتصادی ما در داخل متکی به یک عامل خارجی یعنی دلار آمریکاست. تا وقتی دلار آمریکا آنهمه در فضای اقتصادی و اجتماعی ما حاکمیت دارد، گسستن بندهای وابستگی به بیگانه حرفی غیرعملی است. بهعلاوه بانک مرکزی وظیفه حراست از اموال مردم را دارد که با فروش ثروت گرانبهای آن به دست آمده اما بانک مرکزی و حاکمیت بهدلیل آنکه با فروش ارز بخشی از بودجه کل کشور تأمین میشود و فروش ارز یا طلا بهسادگی و بدون دردسر ممکن است، علاوه بر آنکه در بازار، ارز پخش میکنند، از گرانشدن آن خشنود میشوند، زیرا بودجه بسیار سنگین کشور که با لایحه بودجه هر سال تسلیم مجلس میشود و مجلس به ارقام آن نیز میافزاید، باید به نحوی تأمین شود.بنا به اعلام بانک مرکزی هماکنون روزانه 50 میلیون دلار اسکناس به بازار تزریق میشود (برخی میگویند 80 میلیون دلار) که سالانه بالغ بر 15 میلیارد دلار و با نرخ روز مبالغ معتنابهی ریال از کسر بودجه را تأمین میکند و دولت در شرایط رکود اقتصادی و کاهش درآمدهای مالیاتی (و عدم توانمندی قانونی و اجرائی برای دریافت مالیات از بسیاری از کسانی که باید مالیات بپردازند) طبعا موجب خشنودی دولت میشود و اگر چنین نکند، در پایان ماه از پرداخت همین حقوق و مزایای کارکنان دولتی اعم از لشکری و کشوری عاجز میشود. میبینیم که فعلی که ذاتا قبیح است به دلایل مختلف موجه میشود و این امری است که سالهای طولانی مورد تأیید همه مسئولان تصمیمگیر کشور قرار گرفته است و به قول معروف در آینده هم با وجود همه حرفها و سخنرانیها و موضعگیریها درِ خروج سرمایه از کشور بر همین پاشنه خواهد چرخید.
وقتی 40 سال سیستم اقتصاد کشور را بر پایه فروش دلار نفتی (چه در بازار آزاد یا به واردکنندگان رسمی) و بزرگشدن دولت و قراردادن تنگنا برای تولیدکننده و گشایش برای واردکننده رسمی و غیررسمی قرار دادهایم، در شرایط تحریم و عدم فروش نفت بهجز کاری که هماکنون انجام میشود کار دیگری نمیتوان انجام داد. آری! کار دیگری میشود کرد و آن سخنرانی، اتهامپراکنی و تضعیف دولت و ناامیدی ملت است. همین مجلس یازدهم که با آنهمه شکوه تبلیغاتی در حل معیشت مردم تشکیل شد، اکنون فقط خود را بهمنزله نظارت میبیند که صدالبته درست است اما نظارت بر کدام سیستم. در طول سالهای گذشته از نظرات بسیاری از کارشناسان اقتصادی استفاده شده است و البته فقط نظرات آن دسته که بهنوعی طرفدار اقتصاد آزاد بودهاند، مورد توجه قرار گرفته و آنهم بهصورت گزینشی از برخی نظریات و نظریه اقتصاددانانی مانند مرحوم حسین عظیمی بهدلیل انگزدن سوسیالیسم بر آن به وادی فراموشی سپرده شده است و البته اگر نظرات لیبرالیستها و نئولیبرالیستها مورد توجه قرار گرفته، آنها نیز ناراضیاند زیرا بهصورت ناقص انجام شده است، زیرا اگر از همه نظرات استفاده شده بود، تبعات بیشماری برای مردم داشت، درحالیکه نظر مسئولان فراهمکردن نوعی امکانات زیست برای راضیکردن فوری مردم است و این فوریت 40 سال ادامه داشته است. مسئولان بیشتر نظرشان راضیکردن مردم است و نه بهبود وضع کشور که البته این نظر حاصل نشده است.
حال اگر تحریم نباشد و فروش نفت باشد، باز هم میتوان تا حدودی شیوه 40ساله را دنبال کرد؛ اما در تحریم و نداشتن درآمد نفت، طبیعی است که مشکلات فعلی پیش میآید و راهحل فوری آن برگشت به حالت گذشته یعنی فروش نفت و فروش بیشتر ارز در داخل و برای واردات است و این هم ظاهرا ممکن نیست، زیرا مستلزم سازش با زورگویان است و اگر کسی مثل رئیسجمهور روحانی فقط اشارهای به امکان صلح بکند- و نه تصریح بر سازش- او را مستحق صدها بار اعدام میدانند. همه قوا باید شجاعت داشته باشند، وقتی که فرض بر 10 سال تحریم است، سیستم واقعی زندگی در تحریم را طراحی کنند و صادقانه به مردم بگویند و مقاومت را معنی کنند و نه آنکه ضربالمثل «اسمشو نیاور خودش را بیاور» را جان ببخشند.
خلاصه و با صراحت اینکه وقتی برنامه 10ساله تحریم و مقاومت در برابر آنهمه ناراستی در منطقه از شمال تا جنوب و از شرق به غرب همسایگان را داریم و روزبهروز جای پای معاندان نزدیکتر میشود (اشاره به حضور اسرائیل در خلیج فارس و در جمهوری آذربایجان) باید اقتصاد و سبک جدید زندگی مردم را طراحی کنیم، وگرنه با سخنرانی و ایجاد هیجانات روزانه و ارزفروشی در بازار چیزی بهدست نمیآوریم، حتی نمیتوانیم قیمت ارز را پایین بیاوریم، چنانکه در هفته گذشته با تزریق ارز به بازار نتوانستهایم. آخرین خبر اینکه چین تلویحا قرارداد 25ساله (که البته معلوم است که عملی نیست) را منوط به لحاظکردن امنیت همه طرفهای منطقه کرده است.
در این مختصر کوشش شد تا برخی امهات موضوع روشن شود و خلاصه اینکه تداوم مقاومت و مبارزه با زورگویان، مستلزم داشتن طرحی نوین و شجاعت در اعلام آن و پایبندی به آن است وگرنه موضوع مقاومت بهتدریج صلابت خود را از دست خواهد داد.
منبع: روزنامه شرق