علی جمالی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
در حالی که حدود سه ماه تا انتخابات ریاستجمهوری باقی مانده است تا اینجا تنها کاندیداهای نظامی کاندیداتوری خود را اعلام رسمی کردهاند. اتفاقی که برای نخستین بار در حال تجربه آن هستیم. آن هم در شرایطی که حضور نظامیان در عرصه سیاست نهتنها در قانون اساسی ایران بلکه در همه دنیا امر پسندیده و مطلوبی نیست و همواره با همه ابزارها تلاش شده تا مانع ورود نظامیان به قدرت و مناسبات سیاسی شود.
البته تعریف و تفکیک نظامیان در همه دنیا متفاوت است و در کشور ما با برداشت عامی که از حضور نظامیان در عرصه سیاست وجود داشته همواره با این موضوع مخالفت شده است؛ چه در کلام امام و چه در قانون اساسی و چه در عرف سیاسی کشور این موضوع پذیرفته شده نبوده است. در این میان برخی گمان میکنند با استعفا از سمت نظامی خود میتوانند مسیر کاندیداتوری را برای خود هموار کنند.
در حالی که یک فرد نظامی حتی با فاصله گرفتن از مناصب نظامی خودش باز هم دایره ارتباطاتی دارد که میتوانند برای به دست آوردن قدرت به او کمک کنند. یعنی اینکه فردی لباس نظامی را از تن به در کرده و وارد عرصه سیاسی شود دلیل کافی برای این نیست که این فرد یک نظامی محسوب نشود. در واقع این فرد به واسطه حضور طولانیمدت در عرصههای نظامی دارای یک شبکه ارتباطاتی و مناسباتی است که بیم این وجود دارد که این مناسبات کمک کند تا فرد برای به دست آوردن قدرت از مسیری به جز مسیر سیاسی پیش برود و یا از این مناسبات به مثابه یک رانت استفاده کند. این یکی از دلایلی است که موجب میشود تا نظامیها از حضور و مداخله در عرصه سیاسی منع شوند.
جالب اینکه برخی از کاندیداهای نظامی میگویند کاندیداتوری برای آنها هم مانند سایر مردم یک حق شهروندی است. در حالی که اینطور نیست. یک فرد وقتی تصمیم میگیرد که بخشی از سیستم نظامی یک کشور باشد در واقع میپذیرد که بخشی از حقوق خود را از دست بدهد؛ نه فقط حقوق سیاسی و انتخابات بلکه یک فرد نظامی مثل همه افراد عادی نمیتواند به هرکجا و با هر شرایطی سفر برود و یا نمیتواند هر پستی داشته باشد و یکسری محدودیتها به واسطه نظامی بودن بر او تحمیل میشود. برخی از این محدودیتها موقتی است و مربوط به آن زمان مشخص میشود که در لباس نظامی است و بخشی هم تا آخر عمر به همراه او خواهد بود.
با این حال در این دوره انتخاباتی شاهد حضور پرتعداد کاندیداهای نظامی و پیشی گرفتن آنان از کاندیداهای سیاسی هستیم. به اعتقاد من این وضعیت ادامه همان دعوایی است که از زمان جنگ در ایران بین نظامیها و سیاستمداران و تکنوکراتها درباره نحوه اداره کشور وجود داشته است.
ارجاع تاریخی آن را میتوانید با مقایسه نامه محسن رضایی به امام و نامه آیتالله هاشمی به امام ببینید. نظامیها همیشه این ادعا را داشتهاند که به اعتبار مدیریت جنگ، تجربه و توان و دانش اندوختهای دارند که میتوانند آن را به فضای بعد از جنگ و زمان صلح هم بیاورند و با آن کشور را اداره کنند. آنها دائما به تجربیاتی که در دوره سازندگی یا قرارگاه خاتمالنبیا و یا دیگر نمونههای ورود نظامیان به حوزه اقتصادی ارجاع میدهند و این موارد را به عنوان کارنامه درخشان خودشان در نظر میگیرند. در حال حاضر هم با توجه به اینکه تحمیل تحریمهای بیسابقه بر کشور و اختلافنظرهای شدید و اساسی که بین مسئولین کشور وجود دارد نظامیان این ادعا را تقویت میکنند که ما بهتر از سیاستمداران میتوانیم کشور را اداره کنیم. به این دلیل در این مقطع تمایلشان برای حضور در انتخابات بیشتر شده است.
اما ما به عنوان جناح اصلاحطلب معتقدیم نمیتوان با اقتدار نظامی و فضای پادگانی کشور را اداره کرد. ایران امروز دو مشکل بزرگ دارد که بدون حل آنها نمیتوانیم به آینده درخشان کشور فکر کنیم و به اعتقاد من یک چهره نظامی از حل آنها عاجز خواهد بود. اولین موضوع حل مسائل ما با دنیا است که قطعا انتخاب یک فرد نظامی به عنوان رئیسجمهور پالس منفی به دنیا برای حل این موضوع خواهد داد. معلوم است که فردی با سوابق دیپلماتیک قوی راحتتر میتواند این مسائل را حل کند. دوم ترمیم رابطه دولت - ملت و ترمیم فضای همدلی میان مردم و حاکمیت است که طبیعی است در این مورد هم حضور یک چهره میانهرو کمک بیشتری به حل موضوع میکند و بودن نیروهای نظامی در این موقعیت هم نمیتواند کاری از پیش ببرد. نیروهای نظامی به دلیل حضور در فضای نظامی معمولا زبان تندی دارند و از موضع اقتدارگرایانه با مسائل برخورد میکنند و لذا نمیتوانند این دو معضل اساسی حال حاضر ایران را حل کنند.
منبع: روزنامه سازندگی