مصطفی پهلوانی، عضو شورای مرکزی کارگزاران سازندگی ایران
1) از سال 1376 بود که دوگانه توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی در بین اصحاب سیاست و اندیشه مطرح شد و در طول همه این سالها به انواع و اشکال مختلف ذهن کنشگران و تحلیلگران به خود مشغول ساخته است که آخرین آنها بحث بر سر هدف غایی اصلاحات بود؛ اینکه اصلاحطلبی باید به دنبال توسعه باشد یا دموکراسی. طرفین البته بر روی یک نقطه توافق دارند؛ اینکه پاسخ به این سوال، قطعا روی استراتژی اصلاحطلبان در برخورد با مسائل مختلف تأثیرگذار است. پیشفرضی که هر چند تاکنون ادلهای برای اقامه آن مطرح نشده اما بر اساس آن، شکافی در این جریان به راه انداخته است. مدافعان توسعهگرایی، رسیدن به نقطه مطلوب را محصول همکاری با همه گروهها و جریانهای اجتماعی و سیاسی به ویژه درون حاکمیت میدانند و از سوی دیگر هواداران دموکراسیخواهی به دنبال اصلاحات سیاسی ساختاری به نفع گروههای محذوف و به ضرر حاکمیت هستند و همین امر، دوگانه دیرین مصلحان ایرانی را زنده کرده است؛ مواجهه با حاکمان یا اقناع حاکمان!
اما این صورتبندی که کم و بیش مورد توافق طرفین قرار گرفته، با ایرادات جدی و آشکاری مواجه است که به نظر میرسد جناحهای مختلف اصلاحطلب به دلیل خطکشیهای خصلتی و تاریخی قادر به فهم آن نیستند.
2) توسعه که دست کم برای جامعه در حال گذار ما همان مدرنیزاسیون است، مفهومی همهجانبه محسوب میشود که ابعاد مختلف زیست فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میدهد. در جوامع توسعهیافته هیچ حیطهای از زندگی نیست که از این پدیده در امان باشد. توسعه با خود فکر و فرهنگ مدرنی به همراه میآورد که تا خصوصیترین بخشهای زندگی را متأثر میسازد و اگر دولتی توسعهگرا بر سر باشد، اجرای بسیاری از امور -از آموزش و بهداشت گرفته تا فرهنگ و سیاست- تحت گفتمان جهانشمول حقوق بشر به قوانینی سختگیرانه بعضا به مجازاتهای کیفری منتج میشود. واقعیت این است که توسعه راه خود را منهای اینکه سیاستگذاران و کارگزاران آن تا کجا همراه او باشند، باز میکند و به حوزههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز کشیده میشود. این نقطهای است که نظام و تئوریسینهایش به خوبی آن را میدانند. حساسیت کنشگران اصولگرا به «کمبود جمعیت» و «کف سن ازدواج» نشانی از دغدغه آنها برای ورود ارزشهای مدرن به حیطههای خصوصی و اجتماعی است. از قضا ابزارهای پیگیری این دغدغه، نهادهای قانونگذاری چون پارلمان هستند. از سوی دیگر، به لحاظ سیاسی هم «توسعه» خطر بزرگی برای جریانهای متاثر از «سنت» محسوب میشود. بازی دموکراسی همه را در بر میگیرد، اصولگرایان در یک جمهوری ناب دست کم خطر حذف خود را احساس نمیکنند. آنها شاید اکثریت نباشند، اما میتوانند امیدوار باشند که حتی در پرشورترین انتخاباتها به دلیل تنوع بالای سیاسی و اجتماعی ایران کرسیهای قابل توجهی را کسب کنند. تجربه تشکیل دولت در نوار غزه، مصر پس از سقوط حسنی مبارک و حتی عراق و لبنان گویای این ادعا است که تندروها توان بازی سیاسی در یک دموکراسی نوپا و ناپایدار یا به معنای دقیقتر، در یک جامعه توسعهنیافته را به خوبی آموختهاند. اما در یک جامعه توسعهیافته امکانی برای عرض اندام عریان گروههای رادیکال و بنیادگرا وجود ندارد.
3) شاید تلخ به نظر بیاید اما مسائل متراکم و پیچیده جامعه ایران را پس از نزدیک به دو قرن همچنان باید ذیل شکاف سنت-مدرنیته تحلیل کرد و فقدان توجه به این موضوع است که دو جناح اصلاحطلب را به خطا میبرد. دموکراسیخواهان با نگاه تحقیر و تحت عناوینی چون بهبودخواهی به پدیدهای چون توسعه که آرزوی میلیاردهای انسان است، مینگرند و آن را مسیری برای کوتاه آمدن در برابر حاکمیت فرض میکنند. در حالی که برای کشوری با تاریخ و فرهنگ ایران، توسعه به مثابه مدرنیزاسیون و مطالبهای به مراتب پیشروتر و رادیکالتر از دموکراسی است. ضمن آن که دموکراسی پایدار و کارآمد، تنها در یک جامعه توسعهیافته به ثمر میرسد. از سوی دیگر نگاه تاکتیکی به توسعه برای کسب اهداف کوتاهمدتی چون گرفتن بازی در فضایی که به سوی بستهتر شدن میرود، نه به توسعه کمکی میکند و نه به موقعیت اصلاحطلبان. حاکمیت هیچگاه حاضر نیست بر سر پدیدهای چون توسعه حتی در شکل اقتصادی آن کنار بیاید. تجربه واکنش آنها به این پدیده از دولت سازندگی تا امروز گویای همین مدعاست. آنها حتی با کلمه «توسعه» نیز سر ناسازگاری دارند و از «پیشرفت» برای تغییرات اقتصادی استفاده میکنند. سالانه میلیاردها تومان هزینه موسسه «مرکز الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» میشود و صدها مرکز و موسسه فرهنگی دست به کار تولید محتوا برای «سبک زندگی اسلامی ایرانی»، «پیوست فرهنگی» و... هستند. در آغاز قرن جدید، توسعه همچنان شعاری آوانگارد است مخالفان اصلاحات آن را نه شعار محافظهکارانهتر از دموکراسی میدانند و نه حاضر به همکاری در چنین پروژهای هستند.
منبع: روزنامه سازندگی