شهربانو امانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
روز گذشته یکی از سختترین و عجیبترین ادوار انتخابات ریاستجمهوری را پشت سر گذاشتیم. انتخاباتی که در آن اصرار زیادی برای تعیین نتیجه پیش از اعلام نتایج و حتی برگزاری اصل انتخابات بود. تلاشی عمیق و گسترده برای ناامید کردن مردم از صندوق رای. رویهای که از بررسی جهتدار کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری در شورای نگهبان شروع شد و در ابعاد مختلف ادامه داشت. بسیاری از مردم این بازی را درک کردند و سعی کردند با حضور در پای صندوق رای مانع از تحقق سناریوهای از پیش تعیین شده برای انتخابات ریاستجمهوری 1400 شوند. عدهای دیگر نیز با قهر با صندوق رای تاکید کردند که معترض هستند و به مسائل مختلفی مثل آبان 98 و مواردی از قبیل موضوع سقوط هواپیمای اوکراینی اعتراض دارند. این به این معنی نبود که کسانی که در پای صندوق رای حاضر شدند موافق وقایع آبان 98 بودند یا نسبت به خون بیگناهان هواپیمای اوکراینی بیتفاوت بودند یا مشکلات معیشتی و سیاسی را نمیبینند و درک نمیکنند. تفاوت در نگاه و شیوه اعتراض بین این دو گروه است. در شرایطی که در عرصه انتخابات ریاست جمهوری 1400 این همه دست برای چینش از پیش تعیین شده در کار بود آیا انفعال و یا قهر میتوانست صدای اعتراض بلندتری باشد یا حضور در پای صندوق برای بیان گزینهای که صدای این اعتراض بود؟ در این شرایط بود که بخشی از مردم که از اساس بر مبنای انتقاد از شرایط موجود تصمیمی برای رای دادن نداشتند در اعتراض به این صحنهآرایی تصمیم گرفتند وارد صحنه شده و در انتخابات شرکت کنند. در ادامه همین ترس از نقشآفرینی و حضور مردم در عرصه انتخابات بود که باعث شده که تئوریسینها و گروهها و چهرههای تندروی اصولگرا که خود را از زمان بررسی اعلام صلاحیتها و حتی پیش از آن پیروز انتخابات میدانستند، از طرق دیگر از قبیل بیان اظهارات تهدیدآمیز در پشت صحنه علیه مردم و یا ترویج ناامیدی در این مسیر که انتخابات تکلیف روشنی دارد و رای شما بینتیجه است، بپردازند. جای تاسف بیشتر این که برای انتشار این تهدیدها نیز از بودجه نهادهای انقلابی و بیتالمال استفاده کردند. هر چه بود و هست حالا تصمیمها درباره رای گرفته شده است و عبور از این مقطع صورت گرفته است. در نخستین روز بعد از انتخابات پرماجرای 1400 ایستادهایم. حال چه باید کرد؟
*نخستین گام درست در شرایط فعلی فارغ از نتیجهای که در انتخابات اعلام میشود مثل همیشه آسیبشناسی از آنچه گذشت، است. از دولتی که با حمایت اصلاحطلبان بر سر کار آمد. نگاهی واقعبینانه بر این مبنی که چه فرصتهایی از دست رفت و چه خطاهایی صورت گرفت. بدون شک اصلاحطلبان درباره موارد مختلفی از عملکرد این دولت انتقاداتی دارند اما نباید با دیده منفی بسیاری از دستاوردها و تلاشها را نیز نادیده بگیرند. نباید از یاد برد که در چه شرایطی دولت از تیم آقای احمدینژاد تحویل گرفته شد. در بخشی از این موارد از نگاه اصلاحطلبان کوتاهیهایی از جانب دولت صورت گرفته است اما در بسیاری از موارد نیز دست بسته دولت بود که نمیتوانست موضوعی را به پیش ببرد. نمونه روشن این مساله، مساله FATF بود که علیرغم تلاش، هزینه سیاسی و انرژی بسیاری که در این زمینه لحاظ شد در نهایت تا زمان انتخابات و احتمالا تا زمان انتقال دولت باز هم این موضوع خروجی نخواهد داشت. از یاد نبریم که در مناظرات ریاستجمهوری از اساس با چهرههایی عجیب روبهرو بودیم که تا دیروز درباره بررسی این لوایح و پیوستن به کنوانسیون مبارزه با پولشویی مخالف سرسخت اصل موضوع و دولت روحانی بودند اما به یکباره ورق برگشت و شاهد بودیم آقایان در مناظرات مدافع FATF و حتی منتقد فیلتر شبکههای اجتماعی شدند. بنابراین از یاد نبریم که در برخی از موارد نیز بسیاری از مسائل از دولت دریغ یا به دولت تحمیل شد. در عین حال باید با آسیبشناسی دقیق و کارشناسی شده از مجلس دهم و دولت یازدهم و دوازدهم در این زمینهها دستاوردهایی را برای چراغ راه آینده در دست داشت.
*فارغ از این که دولت بعدی در دست چه کسی یا کسانی باشد که بعد از اعلام نتایج انتخابات روشن میشود اصلاحطلبان باید درباره پایگاه اجتماعی خود و بهبود ارتباط با بدنه اجتماع بازنگریهای جدی داشته باشند. با توجه به شرایطی که از سال گذشته ایجاد شد و مشکلاتی که جهان و کشور ما درگیر آن شد و شیوع پاندمی کرونا و مسائل و مشکلاتی از این دست سیستم سیاسی کشور از خمودگی رنج میبرد و نشاط سیاسی از دست رفته است. از این نظر، وظیفه هر دو جریان اصلی سیاسی در کشور یعنی اصولگرایان و اصلاحطلبان است که برای احیاء نشاط سیاسی تلاش کنند.
منبع: روزنامه سازندگی