جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
دولت در سالهای 92 و 96 حاصل اجماع اصلاحطلبان و همگرایی احزاب اصلاحطلب بود. عدهای بر این باور بودند که باید اقدامی صورت بگیرد تا ناکامیهای دولت روحانی به نام اصلاحطلبان نوشته نشود. اما واقعیت مسئله این بود که مردم بهدلیل اینکه ما، نقش اساسی خود را در نقد دولت بهدرستی ایفا نکردیم، نسبت به اینکه دیدگاه اصلاحطلبان نسبت به عملکرد دولت در چه موقعیتی قرار دارد، آگاه نشدند. این مسئله، نوعی وازدگی بین جریانات سیاسی و مردم را بهدنبال داشت. از طرفی، جریانات رقیب با بهرهگیری از ابزارهای مختلف، بهخصوص امکانات رسانهای فراوانی که در اختیار داشتند، نوعی دلزدگی و سرخوردگی از عملکرد دولت را بهوجود آوردند. در چنین شرایطی، طبیعی است که احزاب اصلاحطلب ازآنجاکه کارکرد خودشان نیز ناصحیح بوده، نتوانستند در همگرایی مردم نقشآفرینی کنند و طبعاً، گرایش مردم نیز نسبت به آنها تا حدی کاهش پیدا کرد. از طرفی، شورای نگهبان نیز با عملکرد یکسویه و حذف چهرههای تأثیرگذار اصلاحطلب و اصولگرایان معقول، مسیر پیروزی یک کاندیدا را بهنوعی تسهیل کرد. در نهایت، بخشی از اصلاحطلبان بر این باور بودند که این صحنه یک آرایه مهندسیشده و درعینحال، تصمیمگیریشده است و نباید خود را در این مسیر قرار دهیم. دیدگاه دیگر، معتقد است که بهرغم وقوع چنین اتفاقی، اما یکی از راههای تصمیمگیری و تصمیمسازی مردم، همین صندوقهای رأی بوده و همین نهاد است که میتواند، حاکمیت و جریانات سیاسی را به پذیرش دیدگاه اصلاحطلبان وادار کند.
کمااینکه، نمونههای آن را در سالهای 76، 92 و 96 شاهد بودیم. بههرحال، شکست و پیروزی، دو روی یک رقابت بوده و چهبسا، شکست سبب شود تا ما به بازسازی نیروهای گفتمانی خود بپردازیم. ضمن اینکه یک جریان سیاسی باید برای عدم کنشگری خود در عرصه انتخابات، آلترناتیوی به همراه داشته باشد و صرف اینکه، عنوان کند که تن به این عرصه مهندسیشده نخواهد داد، نمیتواند منطق مناسب و اقناعی را بهدنبال داشته باشد. در نتیجه یا شما باید آلترناتیو گفتمانی جدیدی را مطرح کنید که مردم، همراهتان باشند، یا اینکه وارد انتخابات شده و بپذیرید که کارکردهای سیاسیتان درست یا نادرست بوده است. به اعتقاد من اما، یک جریان سیاسی باید یک سنجه و سنگ محکی برای عدم اقبال مردم نسبت به خود داشته باشد. این عدم رأیآوری به ما نشان داد که اگر یک نهاد تصمیمساز منطقی و جریان تشکیلاتی داشته باشیم، نباید در جایگاه انتظار یک موج سیاسی و موج همراهی مردم قرار بگیریم. یک جریان متشکل باید همواره همراهان خود را در کنارش داشته باشد؛ کما اینکه اصولگرایان از چنین مؤلفهای برخوردار بوده و در هر شرایطی از یک کف رأی دهمیلیونی بهره میبرند. شما برای تأثیرگذاری در فرآیند تصمیمگیری، حتماً باید اصول بنیانی حاکمیت یک کشور را به رسمیت بشناسید. بهزعم نگارنده، کاندیداهایی که در انتخابات شکست خوردند بهرغم این مسئله ازآنجاکه صندوق رأی را منشأ تغییر میدانند، دست به اقدام درستی زدند و ما نباید از این ابزار دوری کنیم؛ چراکه با دوری از این ابزار نیز، زمینه برای حضور همهجانبه جریان رقیب فراهم خواهد شد. به اعتقاد من اما، وهله کنونی، فرصت مغتنمی خواهد بود تا اصلاحطلبان، ضمن بازسازی درونی، نقاط ضعف خود را شناسایی کرده و زمینه را برای پیروزی در انتخابات بعدی فراهم کنند. در برخی از محافل رسانهای، شاهد هستیم که برخی سیدمصطفی تاجزاده و غلامحسین کرباسچی را بهعنوان دو نماد نمایندگیکننده مطالبات اصلاحطلبان معرفی میکنند. اگر چنین فرضی را مبنا قرار دهیم، تاجزاده یکبار در آزادترین انتخابات پس از انقلاب شرکت کرده و با قرار گرفتن در رده شانزدهم انتخابات شوراها، موفق به جلب آرای مردم نشد. نمیتوان بهسادگی، هریک از این دو چهره را صاحب جایگاه نمایندگی اکثریت در بدنه اصلاحطلبان دانست. باید مسیری را انتخاب کنیم تا احزاب و گروههای سیاسی بتوانند با آزمون و شاخصهایی به پاسخ این مسئله بپردازند. با این همه به اعتقاد من در مبانی کلی، هیچ تفاوت دیدگاهی بین تاجزاده و کرباسچی وجود ندارد. ضمن اینکه ممکن است که این دو چهره در یک آوردگاه سیاسی حضور یافته و با اقناع یکدیگر به نقاط مشترکی برسند. اخیرًا، محمد هاشمی در گفتوگویی، عنوان داشته که اصلاحطلبان تحریمی، حرف سعودی و رژیم صهیونیستی را بیان میکنند که همین منظر نیز جای بحث خواهد داشت. در وهله نخست باید گفت که اصلاحطلبان، اساساً تحریمی نیستند و در این، محلی برای مناقشه نیست. جناب هاشمی، انسان شریف و بزرگواری است اما بهنظر میرسد که در مواضع سیاسی باید تا حدی، نگرش خود را نو و تازهتر کند. برآیند و بردار جریان اصلاحطلبی در یک سطح تعریف میشود. البته ممکن است که نظرات مختلفی را در درون این جریان شاهد باشیم اما، بردار آن، مردمسالاری و تأثیرگذاری نقش مردم خواهد بود. از دید من، شخصیتهای بزرگواری چون مهندس موسوی، جناب آقای کروبی، خانم رهنورد، مهندس نبوی و جناب آقای کرباسچی، شخصیتهایی هستند که زحمات زیادی در نظام کشیده و هزینههای زیادی را پرداخت کردهاند. تماس اخیر مهندس موسوی با شیخ محصور و مهندس نبوی، نشان داد که آن دسته از افرادی که بنای ایجاد نقار و فاصله در میان اصلاحطلبان دارند در واقع، ره به بیراهه میبرند. دو دیدگاه در میان اصلاحطلبان وجود دارد که یکی از آنها تا حد ی تند و رادیکال است. به اعتقاد من، این دیدگاه رادیکال اگر بنا دارد تا در حکومت و نظام مردمسالار ایفای نقش کند، باید خود را اصلاح کند. این دیدگاه، اصلاحات را پروژهمحور میبیند و چنین نگرشی محکوم به پیروزی نیست. از نظر من، اصلاحات، یک پروسه و فرآیند بوده و آن دسته از کسانی که به تشییع این جریان سیاسی معتقدند، اشتباه میکنند. ممکن است که این چهرهها، روزی در فرآیند اصلاحطلبی، حرفها و مواضع درستی داشتهاند اما به نظر میرسد که اینها باید نوگراتر رفتار کنند. مردم بر این خواسته مصر هستند که زندگیشان تغییر کرده و نگرشهای نوینی را تجربه کنند. افکار عمومی، اساساً به تزاحمها و دعواها علاقهمند نیست. به همین دلیل من، معتقدم که ما باید به یک توافق، همگرایی و تفاهم بینالاذهانی در میان اصلاحطلبان دست پیدا کنیم تا برنامهای قابل عرضه برای آینده مردم ارائه کنیم.
منبع: هفته نامه صدا