محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
جبهه اصلاحات ایران در آستانه حمایت از نامزدی سیدمحمد صدر قرار داشت که در آخرین لحظات شامگاه شنبه 12 خرداد ماه 1403 خبر انصراف این دیپلمات و بوروکرات قدیمی جناح چپ در محافل سیاسی پخش شد و حامیانش در جبهه اصلاحات را خیلی زود تنها گذاشت؛ درحالی که همه برنامهها برای حمایت از او تدارک دیده شده بود. روز بعد در 13 خرداد ماه 1403 درحالی که تنها یک روز دیگر از مهلت ثبتنام نامزدهای ریاستجمهوری باقی مانده بود، خبری دیگر هم در محافل سیاسی منتشر شد:
محمدرضا عارف دیگر نامزد محتمل اصلاحطلبان هم از انتخابات کناره گرفته است، چون از سوی رهبر اصلاحات به جبهه اصلاحات احاله شده بود و در جبهه نیز تمایل جدیای به او نبود. اکنون تنها یک چهره شاخص اصلاحطلب، شانس نامزدی داشت و او کسی جز اسحاق جهانگیری نبود که یک بار سابقه تایید صلاحیت (در سال 1396) و یک بار سابقه ردصلاحیت (در سال 1400) برای ریاستجمهوری داشت، وزیر صنایع و معادن در دولت سیدمحمد خاتمی و معاون اول رئیسجمهور در دولت حسن روحانی. فردی که در سال 1392 تا یک قدمی نامزدی رفته بود و حتی در دیدار با مقام رهبری با وجود ظاهر شدن در جایگاه اصلاحطلبی تام و تمام در اوج اختلافات حاکمیت و اصلاحات مجوز نامزدی دریافت کرده بود و در دولت روحانی شاخص شراکت اصلاح و اعتدال محسوب میشد و از سوی رهبری لقب فرماندهی اقتصاد مقاومتی را دریافت کرد.
اسحاق جهانگیری به احتمال زیاد در کنار سیدمحمد صدر یکی از دو نامزد نهایی جبهه اصلاحات ایران میشد اما اکنون با انصراف صدر و عدم ثبتنام عارف و نیز مجید انصاری، (نامزد مورد حمایت سیدحسن خمینی) میتوان گفت، او نامزد اصلی جبهه اصلاحات است؛ گرچه مسعود پزشکیان هم مورد حمایت بخشی از بدنه شهرستانی جبهه اصلاحات است.
اسحاق جهانگیری، نامزد اول کارگزاران سازندگی ایران برای انتخابات 8 تیر 1403 بود که در کمیته سیاسی و شورای مرکزی حزب مصوب شد تا در کنار سیدحسین مرعشی و محسن هاشمی به جبهه اصلاحات ایران پیشنهاد شوند. در عین حال آخرین سخنرانی عمومی او در کنگره سال گذشته همین حزب بود که در آن از ضرورت بازگشت به ریل توسعه سخن گفت، درحالی که شعار آن کنگره «برای ایران» بود.
اسحاق جهانگیری هم با همین شعار «برای ایران» وارد انتخابات شد و ضمن اشاره به هویت اصلاحطلبی خود در وزارت کشور گفت: البته من «ملی» فکر میکنم. یعنی نهتنها فراتر از «کارگزاران» (حزبی که از موسسان آن بود و در دورهای رئیس شورای مرکزی آن شد) و حتی «اصلاحطلبان»، که در سطح ائتلاف بزرگ با اعتدالگرایان قرار دارد. شنیدهها حکایت از آن دارد که جهانگیری با تشویق خاتمی و تاکید روحانی وارد انتخابات شده است. چنان که علی جنتی، رئیس هیات اجرایی حزب اعتدال و توسعه هم از جهانگیری بهعنوان یکی از دو نامزد حزب خود نام برد.
از لحاظ گفتمانی هم اسحاق جهانگیری نماینده تکنوکراتها و فنسالاران مسلمانی است که کار خود را از جهاد سازندگی در اوج جنگ تحمیلی آغاز کردهاند و سلسلهمراتب ورود به حاکمیت را از پایینترین سطوح شروع کردهاند: از نمایندگی جیرفت در مجلس شورای اسلامی تا استانداری اصفهان در دولت اکبر هاشمیرفسنجانی تا وزارت در دولت سیدمحمد خاتمی و معاونت در دولت حسن روحانی. او مدافع و حامی نگارش استراتژی توسعه صنعتی به سرپرستی دکتر مسعود نیلی است و در دوره تحریم از سوی رهبری بهعنوان فرمانده اقتصاد مقاومتی تعیین شد.
ردصلاحیت جهانگیری در انتخابات سال 1400 را میتوان بهای حمایت او از روحانی در سال 1396 و عدم پذیرش پیشنهاد باقی ماندن در آن انتخابات دانست؛ رفتار جوانمردانهای که به باور برخی از دوستان جهانگیری میتوانست از اساس به صورتی دیگر رخ دهد و بدون نیاز به نامزدی معاون اول در آن سال او را بهعنوان سرمایه سیاسی برای اصلاحطلبان حفظ کند. اقدامی که به اصرار دوستان چپگرای جهانگیری رخ داد.
کارگزاران سازندگی ایران هم در انتخابات سال 1396 با شعار «آری به اتفاق جهان میتوان گرفت» از مبارزه انتخاباتی همزمان تیم روحانی – جهانگیری دفاع کرد و آن را مانند انتخابات آمریکا بهعنوان نامزدی رئیسجمهور- معاون اول تلقی کرد اما اصولگرایان از آن به نامزدی پوششی تعبیر کردند، درحالی که جهانگیری نامزدی اصالتی بود، نه نیابتی یا پوششی. جهانگیری سالها بعد در اسفند ماه 1401 در گفتوگو با مجله «آگاهی نو» از این تجربه بهعنوان «اشتباه 96» یاد کرد، چون هزینه آن بیش از فایدهاش بود. جهانگیری البته پس از شهادت سردار قاسم سلیمانی، دوست و حامی قدرتمندی را از دست داد.
یک همشهری صمیمی که سابقه جبهه و جنگ و جهاد خانواده جهانگیری برای او مهم بود و به همراهی جهانگیری با نظام سیاسی شهادت میداد و جلوی تخریب او را میگرفت. جهانگیری در دولت یازدهم نیز سعی در حفظ روابط دولت و سپاه داشت.
بدینترتیب از حیث صلاحیتهای تخصصی در کشورداری و صلاحیتهای عمومی در انقلابیگری، اسحاق جهانگیری ظرفیت بالایی برای ریاستجمهوری دارد. طیف گستردهای از فنسالاران تا اصلاحطلبان و حتی برخی از نیروهای ارزشی میتوانند در زمره حامیان او باشند و به نظر میرسد جبهه اصلاحات در شرایط کنونی، بیش از دیگران جهانگیری را شاخص مشارکت خود در انتخابات بداند. حتی میتوان گفت او معیار حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات خواهد بود و به لولایی برای پیوند خاتمی و روحانی، حزب اتحاد ملت و حزب کارگزاران سازندگی و دموکراتها و تکنوکراتها بدل خواهد شد و در صورت حضور، دیگر نامزدهای اصلاحطلب و حتی میانهرو به سود او کنار میروند.
اکنون اما توپ در زمین شورای نگهبان است که با احراز صلاحیت اسحاق جهانگیری به طبقه متوسط جامعه -که بار دیگر به انتخابات دیدی مثبت یافته است- چراغ سبز نشان دهد و با عبور از انتخابات استثنایی1400 زمینه رقابت و در نتیجه مشارکت بالای ملت را فراهم سازد. در انتخابات 8 تیر 1403 دو شکاف عمده وجود دارد:
اول: رقابت میان دو نوع دیپلماسی، بهخصوص در مسائل هستهای و منطقهای که دو قطب آن سعید جلیلی و علی لاریجانی هستند.
دوم: رقابت میان دو نوع تکنوکراسی در اداره کشور و بهخصوص اقتصاد ایران که دو قطب آن محمدباقر قالیباف و اسحاق جهانگیری هستند.
صورتبندی نهایی انتخابات، روشن میکند که اولاً کدام شکاف مساله اصلی ایران است و ثانیاً چه ائتلافهایی میان دیپلماسی و تکنوکراسی کشور پدید خواهد آمد. اگر دو روز اول ثبتنامها با هماوردی لاریجانی – جلیلی آغاز شد، روز پایانی ثبتنامها هماوردی جهانگیری- قالیباف را به ذهن متبادر میکند. اما این پایان داستان نیست؛ ائتلافهای بزرگتری میتواند شکل بگیرد که بازی را پیچیدهتر کند و در این میانه حضور جهانگیری به معنای بازگشت اصلاحات به سیاست است. شاید این آخرین فرصت برای آشتی باشد: آشتی ملت-دولت، آشتی اصلاحات-حاکمیت، آشتی اصلاح-اعتدال و حتی آشتی حزب اتحاد ملت و حزب کارگزاران سازندگی. فرصت یک آشتی ملی… .
منبع: روزنامه سازندگی
- یادداشت
- بازدید: 327