احمد حاتمی یزد، عضو سابق شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
حذف یا انتصاب مسئولان تیم اقتصادی دولت مسالهای سیاسی است. برکناری وزیر موجب تضعیف دولت میشود، بنابراین فکر میکنم حتی وزیر ضعیف را باید نگه داشت، زیرا حداقل از نظر سیاسی بیانگر این است که در کشور ثبات مدیریت وجود دارد. تیم اقتصادی دولت دوازدهم را در حال حاضر آقایان شریعتمداری، کرباسیان و نوبخت تشکیل میدهند. آقای سیف هم قرار بود 5سال رئیس بانک مرکزی باشد و به این علت که نمیتوان دوره مدیریت او را تمدید کرد، به صورت خودکار تغییر میکند و باید جایگزینش اعلام شود. لذا رفتن رئیس بانک مرکزی صدمهای به ثبات کشور نمیزند. اما سازمانهای اقتصادی ما اعم از وزارتخانه و ارگانهای مختلف بیشتر از اینکه فعالیت اقتصادی انجام دهند، سیاسیکاری میکنند. به عنوان مثال، آقای نوبخت که ریاست سازمان برنامه و بودجه را دارد، یک فرد سیاسی است. درحالی که انتظار میرفت رئیس سازمان برنامه از نخبههای اقتصادی کشور باشد. شاید حتی بتوان وزیر دارایی را از میان افراد سیاسی انتخاب کرد، ولی رئیس سازمان برنامه حتما باید صبغه علمی و کارشناسی او به جنبه سیاسیاش ارجحیت داشته باشد. موضوعی که به هیچ عنوان در کشور رعایت نمیشود و تا زمانی که این سازمان به توان کارشناسی علمی قوی اتکا نداشته باشد، نمیتواند برنامهریزی صحیحی انجام دهد. اگر هیچ پیشرفتی حاصل نمیشود، ناشی از عدم برنامه دقیق علمی و درگیر شدن ارگانها با کار سیاسی است. منظور از برنامه علمی این است که ابزارهای موجود در اقتصاد، اعم از گمرک و مالیات، نرخ ارز و پروژههای عمرانی و بهره بانکی باید طوری با یکدیگر تنظیم شوند که اهداف برنامهای را برای ما ارائه کند. آن اهداف عمدتا رشد سالانه اقتصاد، کاهش بیکاری و ثبات نرخ ارز است. حال برای رسیدن به این اهداف که گاهی میتوانند با یکدیگر مغایرت داشته باشند، سازمان برنامه باید مدیری را معین کند که بتواند برنامه مشخصی را ارائه دهد. آن رئیس متخصص مثلا مشخص میکند که برای دستیابی به رشد اقتصادی کشور، چقدر نقدینگی و برای رسیدن به نرخ تورم چه مقدار میزان سرمایهگذاری لازم است. بنابراین از مدلهای علمی ریاضی اقتصاد جوابهایی بیرون میآید که چندصد پارامتر را در یک مدل ریاضی قرار میدهند و نتیجه آن این میشود که برای توازن این اهداف چه سیاستهایی باید در برنامه گنجانده و برای تصویب به مجلس ارائه شود. اکنون چنین کارهایی انجام نمیشود و سیاستهایی که اتخاذ میشود همان سیاستهای سال گذشته با کمی بالا یا پایین بردن درصدهاست. در کشور ما رابطه بین اهداف برنامه و سیاستهای مالیاتی، بانکی و ارزی روشن نیست. در صورتی که در تمام دنیا وقتی سازمان برنامه قصد دارد برنامه 4 یا 5 ساله خود را تحویل دهد، اهداف را تعریف میکند و الگوی برنامه روشهایی که میخواهد برای اهدافش در نظر بگیرد را تدوین کرده و پس از آن ریز قوانینی را که باید تصویب شود به مجلس میفرستد. اما این کارها اصلا در ایران مطرح نیست زیرا افرادی که در سازمان برنامه و بودجه هستند، با کسانی که در این کار حرفهایاند و توانایی بالایی در اقتصاد دارند قابل مقایسه نیستند. سطح دانش، تحصیلات و میزان تجربه آنها بسیار تنزل یافته است. البته که در وزارتخانههای دیگر به خصوص بانک مرکزی هم همینطور است. زمانی بود که بانک مرکزی هر سال برای تعدادی فارغالتحصیل دیپلم ریاضی با معدل بالای 18 کنکور برگزار میکرد. همه آن چندهزار نفری که در کنکور بانک مرکزی شرکت میکردند از شاگردهای ممتاز مدارس ایران بودند. از بین اینها 20 نفر انتخاب و به کشورهایی مانند انگلیس فرستاده میشدند تا دوره پیشدانشگاهی، لیسانس و فوقلیسانس را در رشتههایی که بانک مرکزی احتیاج داشت، بگذرانند. قبولیهای کنکور که عمدتا در رشتههای حسابداری، اقتصاد و بیمه بودند با امضای تعهدی، پس از پایان تحصیل به کشور باز میگشتند و معمولا یکسوم آنها به بانک ملی، یک سوم بانک مرکزی و یک سوم نیز به سازمان برنامه و بودجه میرفتند. به این ترتیب بود که تیم اقتصادی تربیت یافته و دانشآموخته مشغول به کار میشدند. این سیاست را بانک مرکزی 14 سال اجرا کرد و سبب شد که تعداد زیاد و قابل توجهی از نیروهای نخبه در این 3 سازمان جمع شوند، اما سالیان سال است که دیگر این روش منسوخ شده. بنابراین بسیاری از افراد کارشناس و تخصصی از کشور خارج شدند و بانک ملی، مرکزی و سازمان برنامه فقیر شدند. اما نکته تاسفبرانگیز اینجاست که وقتی نخبههای ما در سالهای گذشته از ایران خارج شدند کسی را جایگزینشان نکردیم و دوباره به هیچکدام از افرادی که آمادگی فراگرفتن تخصص را داشتند، بورس ندادیم. بورسهایی که داده شد عمدتا در زمینه مهندسی و پزشکی بوده است.
لذا بانکهای کشور از لحاظ نیروی علمی بانکداری بینالمللی فقیر هستند. چنین مسالهای عامل ندانمکاریهایی است که مسئولان کشور در دولتهای مختلف انجام دادهاند، در نتیجه و به دلیل فقدان نیروی متخصص در این امور، اشتباهات زیادی را در سیستم بانکی و اقتصادی شاهد هستیم، زیرا اگر هم هنوز نیروی دانشآموخته یا متخصصی در کشور وجود داشته باشد سر کار نیستند و از آنها استفاده نمیشود. این نتیجه عملکرد مسئولان در ایران است. اینکه در انتصاب افراد درجه اول به تخصص بها دهیم یا تعهد، گزینه دوم را انتخاب کردیم. به قول شهید چمران، کسی که تخصص ندارد و کاری را میپذیرد که در آن زمینه علم ندارد خود انسان بیتقوایی است زیرا چنین کاری نشانهای از عدم تعهد است. متاسفانه ما در کشور به شدت دچار فقر نیروی انسانی درجه اول هستیم. بنابراین عملکرد تیم اقتصادی ضعیف است و معلوم نیست که اگر تیم بعدی بیاید، اتفاق مثبتتری بیفتد.
منبع: روزنامه سازندگی