سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
قانون منع بهکارگیری بازنشستگان پس از اصلاحاتی به تایید شورای نگهبان رسیده است تا پس از ابلاغ رئیسجمهور ظرف مدت دوماه اجرایی شود. نکتهای که در این باره وجود دارد، این است که این قانون در ابتدا فقط اجازه بهکارگیری بازنشستگان دولت را در پست مقامات مجاز میدانست، اما اکنون با تایید طرح اصلاح قانون ممنوعیت به کارگیری بازنشستگان، نمایندگان مجلس بهکارگیری این دسته افراد را محدودتر کردهاند یا به عبارتی دایره مشمولان قانون تنگتر شده است. براساس این مصوبه که نهایتا به تایید شورای نگهبان نیز رسیده است،دولت، نهادها و سازمانهای دولتی باید ظرف دو ماه آینده با کلیه بازنشستگان شاغل در ادارات خداحافظی کنند. براین اساس تنها مشمولان بند الف، ب و ج میتوانند در پست خود باقی بمانند که آن هم شامل رؤسای سه قوه، معاونین آنها و اعضای شورای نگهبان و وزرا و نمایندگان مجلس شورای اسلامی خواهد شد. البته بنده به شخصه معتقد هستم این قانون، سازمانهای عمومی را که شمول قانون بر آنها، مستلزم ذکر نام است مانند شهرداریها و بانکها و غیره... نخواهد شد. چراکه در متن قانون به صورت صریح از سازمانها و نهادهای عمومی سخنی به میان نیامده است، مگر اینکه از برهان خلف استفاده شود. زیرا در قانون مطرح نشده چه کسانی نباید بازنشسته باشند، بلکه گفته شده تنها در پستهای مذکور بندهای الف و ب و ج مجاز به ادامه کار خود هستند.یعنی در هیچ جایگاه دیگری ادامه فعالیت افراد بازنشسته مجاز نیست.مگر اینکه در قانون اصلی سازمانهای عمومی ذکر شده باشد شامل اجرای این قانون میشود، در غیر این صورت باز هم شامل سازمانهای عمومی نخواهد شد. فقط شامل وزارتخانهها و نهادها و سازمانهایی میشود که مستقیما از بودجه دولتی استفاده کنند. اگر به خود قانون مراجعه شود، این قانون صراحتی بر شمول سازمانها و نهادهای عمومی ازجمله شهرداری و بانکها ندارد. طبق قانون زمانی شهرداری و بانکها باید این قانون را رعایت کنند که در قانون منع بهکارگیری بازنشستگان نام این نهادها ذکر شده باشد. اکنون تمامی کسانی که پست سازمانی آنها پایینتر از وزیر است و بازنشسته هستند، نمیتوانند به کار خود ادامه دهند و باید ظرف دو ماه از تاریخ ابلاغ قانون خداحافظی کنند. براساس اظهار معاون اداری و استخدامی ریاستجمهوری تعداد مشمولان این قانون 150 نفر در سازمانهای ذکر شده است که باید طبق قانون از کار خود کنارهگیری کنند که البته این تعداد با توجه به استثناهایی مانند جانبازان 50 درصد به بالا و فرزندان شهدا یا افرادی که بیش از سه سال سابقه اسارت داشتهاند، عددی بسیار ناچیز است. البته یک تاملی در این قانون لازم است : باید دید آیا در این شرایط سخت کشور خروج این افراد باتجربه کمکی به بهتر اداره شدن کشور میکند یا خیر؟ از نظر نویسنده نهتنها کمکی به بهتر اداره شدن کشور نمیکند، بلکه باعث مشکلات ناشی از کمتجربی و عدم شناخت کافی از امکانات کشور نیز خواهد شد، به عبارت بهتر در شرایط سخت هر تشکیلاتی نیازمند مدیران باتجربه است، نه کمتجربه، که خود این طرح نیز نشان از کمتجربگی نمایندگان مجلس شورای اسلامی است. اصولا مدیریت نیازمند به عامل هنر،فن و علم است، همانطور که میدانید مدیریت قبل از آنکه علم باشد، یک هنر است و هنر پیر و جوان نمیشناسد، «مرد خردمند و ادب پیشه را عمر دو بایست دراین روزگار، تا به یکی تجربه آموختن بادگری تجربه بستن به کار» پس مدیران علم را با تجربه به دست آوردهاند حتی اگر دانش کلاسیک را هم تمام و کمال نپیموده باشند. بسیاری از افرادی که در مدیریت کشور در گذشته موفق بودند مانند حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی، درس کلاسیک نخوانده بودند و رشته تحصیلی آنها مربوط به حوزه دیگری بود. اما کشور را بهتر اداره میکردند و حتی حضرت امام خمینی(ره) درسن بازنشستگی بودند، اما 10 سال کشور را به بهترین نحو اداره کردند. در مقابل موضوع دیگری که در این کشور تجربه کردیم ریاستجمهوری بنیصدر و احمدینژاد بود که هر دو دارای تحصیلات کلاسیک و تقریبا جوان بودند اما ناموفق بودند. مدیریت دوی ماراتن نیست که هرکسی بهتر بدود، کشور را بهتر اداره میکند. بلکه هر کس بهتر فکر میکند و قدرت تجزیه و تحلیل بهتری دارد و دارای علم و دانش درباره توانمندیهای کشور و جهان است، میتواند کشور را بهتر اداره کند. البته از سوی دیگر اگر حجم دولت متناسب باشد و مدیران به درستی برای پستها و جایگاهها انتخاب شوند، افرادی که در رأس امور قرار میگیرند، باید از نیروهای زیر دست خود جایگزینی برای خود تربیت کنند به عبارت بهتر باید هر مدیری برای خود جانشین تربیت کند که این امر بسیار مطلوب و صحیح است. اما این اتفاق در کشور ما رخ نداده است و خلاء این موضوع به شدت احساس میشود، لذا در بیشتر مواقع وقتی مدیر ارشدی از پستی کنار میرود، مدیر بعدی ضعیفتر از قبلی است. اما اینکه امروز برای جبران این کاستی بخواهیم چکشی عمل کنیم و مدیران با تجربه را بدون پشتوانه تربیت نیروهای مناسب متخصص برکنار کنیم، مشکلی را حل نخواهد نکرد. قانونگذاران میتوانستند قانونی تصویب کنند مبنی بر اینکه هر مدیری مکلف است برای جانشینی خود مدیری تربیت کند اما متاسفانه این مهم نیز رخ نداده است. شاید این طرح از نظر نمایندگان با توجه به آمار بیکاری مفید باشد، تا افرادی که نیازمند شغل هستند به جای بازنشستگان بهکار گرفته شوند و نرخ بیکاری پایین آید. اما این کار صد البته ممکن نیست زیرا درصد مشمولان این قانون به قدری قلیل است که کارآیی لازم را ندارد وخروج 150 نفر از دولت و دیگر نهادها تاثیری در رفع بیکاری نخواهد داشت، همچنین به جوانسازی دولت هم کمک نمیکند، لذا آنهایی که سن بالایی دارند و در دولت مشغول به کار هستند مانند وزرا مشمول این قانون نمیشوند و در نتیجه فایدهای در جوانسازی دولت هم ندارد. نکته دیگر این است که با وجود مشکلات فراوان در عرصههای مختلف بسیاری از مدیران باتجربه از این قانون استقبال هم خواهند کرد، زیرا در شرایط کنونی کشور که بار مسئولیت زیادی متوجه مدیران و مسئولان است، تصویب سقف حقوق 10 میلیون تومان برای مدیرانهم انگیزهای برای آنها ایجاد نمیکند که تلاش کنند در این پستها باقی بمانند. چراکه از آنهایی که توانمند و مدیر هستند، استقبال زیادی با حقوق بسیار بالا خواهد شد لذا آنها نیز چندان احساس نیاز به این مقامها و پستها نمیکنند.
منبع: روزنامه سازندگی