سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مدتی است که سخن از انتقاد جوانان اصلاحطلب به نسل گذشته اصلاحطلبان به میان آمده است. هر چند در ساحت سیاسی کشور هماره گروههای مختلفی یافت میشوند که ماهیت خود را از مخالفت با دیگر گروهها به دست میآورند، با این حال هدف این نوشتار نه نفی این اختلافها بلکه یافتن راهحلی برای برونرفت از آن است. همین ابتدای امر باید میان انتقاد و برخی غرضورزیهای شخصی تمایز قائل شویم. واقعیت این است که ما شاهد آفتی در سیاست ایران هستیم؛ این آفت عبارت از این است که به جای اینکه برنامهها و عملکردهای دولتمردان و سیاسیون مورد نقد قرار گیرد این اشخاص هستند که در معرض سؤال و تخطئه، تضعیف و تخریب قرار میگیرند و این یک مشکل است که باید برای حل آن تا دیر نشده چارهاندیشی کرد. اینکه به جای تلاش برای تغییر وضعیت، نقدها از موضع شخصی مطرح میشود مسئلهساز شده است. به عنوان نمونه هرکس که در دیدار اصلاحطلبان و آقای روحانی شرکت نداشته است آن را بد تلقی میکند و هرکس در آن بوده آن را مثبت و خوب معرفی میکند. معتقدم باید مثبتاندیشی جایگزین آفت منفینگریهای شخصی و سیاستهای اصولی جایگزین سیاستهای فردمحور شوند.
چندی پیش اصلاحطلبان به دیداری با رئیسجمهوری دعوت شدهاند. واضح است که اصلاحطلبان دعوتکننده آن دیدار نبودند، از جمعی هم که دعوت شدند، چند نفری نیامدند اما اکثریتی مشارکت کردند. اینجا یک نفر پیدا میشود که میگوید چرا چهرهای جوان در جمع دیدارکنندگان نبوده است، باید در جواب پرسید: مگر اصلاحطلبان دعوتکننده بودهاند که باید آنها را مورد تخطئه قرار داد؟ رئیسجمهوری یک جمعی را دعوت کرده است، در این میان جوانی -درست یا غلط - حضور نداشته و برنامه دیدار برگزار شده است. نمیشود همه را متهم کرد که چرا ما را دعوت نکردند؟ این مسئله ارتباطی به اصلاحطلبان ندارد. عزیز دیگری را از میان جوانان میبینیم که در روزنامهاش مینویسد اینها چه کسانی بودند و آنها نماینده اصلاحطلبان نبودهاند، باید گفت آنهایی که دعوت شدند ادعایی برای نمایندگی کل جریان اصلاحطلبی نداشتند آنها برخی از چهرههای اصلاحطلبی بودند که برای ملاقات با رئیسجمهوری به آنجا دعوت شدند نه چیزی فراتر از آن.
فرد دیگری در تداوم همین مسیر از اینکه دعوت نشده رنجیدهخاطر است و توئیت کرده: «حاضرین در جلسه برای طرح خواستههای شخصی به ملاقات رئیسجمهوری رفتهاند.» این نوع تخطئه کردن میانسالان و مجربین یک جریان توسط جوانان اصلا کار درستی نیست و اثری هم ندارد. از سوی برخی جوانان اصلاحطلب میشنویم «حنای اصلاحطلبان دیگر رنگی ندارد» یا اینکه از اساس، تشکیلات اصلاحطلبی را زیر سوال میبرند، این ادعا در حالی طرح میشود که هیچ جایگزینی برای این تشکیلات ندارند یا اگر دارند با جزئیات دقیق و شفاف آن را ارائه نمیکنند. جوانان باید ایرادات خود را به صورت منطقی نسبت به تشکیلاتی که توانسته چند انتخابات را با وجود اقسام موانع و مشکلات برگزار کند، بیان کنند. متاسفانه در جریان دیدار اخیر اصلاحطلبان با آقای روحانی این مسئله مطرح شد که روزنامهای که با دو روز تاخیر جزئیات این دیدار را منتشر کرده رانتخوار است و از رانت استفاده کرده است. آفت منفیگرایی هیچ ثمری برای کشور ندارد. ما باید یاد بگیریم که پیشنهادات اصلاحی بدهیم و این تشکیلات برای اینکه دموکراتیکتر بشود نیازمند این بایدهاست. البته در کنار این رویکردها باید یادآوری کنم نقدهایی هم از سوی جوانان در نامه صد نفره به آقای خاتمی نوشته شده بود و کسی با آن ایرادات مشکلی ندارد اما واقعیت این است که آن مسیر ادامه نیافت و حالا با یکسری اظهارات شخصی در معارضه با جریان اصلاحطلب مواجه هستیم. در واقع اگر نگاهی ملی داشته باشیم و سیاست را به آفت خودخواهی و پیگیری خواستههای شخصی آغشته نکنیم باید در مسیر تکریم و تأیید و همگرایی یکدیگر پیش برویم و نه معارضه و تخطئه. در این صورت جریان اصلاحطلب هم از نظرات و انتقادات غیرشخصی استقبال میکند؛ نقدهایی که متوجه برنامهها و رویکردها توأم با ارائه پیشنهادات اصلاحی باشد. من فکر میکنم ما در سطح ملی این مشکل را داریم که نوعی منفیگرایی متکی بر فردیت گریبان کشور را گرفته است.
با همه اینها و با وجود اظهارات عدهای از تحلیلگران، قائل به وجود انشقاق میان جوانان و پیشکسوتان اصلاحطلب نیستم. بلکه معتقدم یکسری اختلافنظر و سلیقه در این میان وجود دارد که اگر به روش درستی به بحث گذاشته شود یقینا حل خواهد شد. همه ما باید از خود بپرسیم به دنبال چه هستیم؟ مبادا که خودخواهیها و حسادتها برای جریان اصلاحات حاشیه ایجاد کند و نظرات بر این اساس مطرح شود. من به شخصه برای تکتک منتقدین ارزش قائل هستم و از نظرات آنها استفاده میکنم و با برخی از آنها روابط خوبی دارم. با این وصف باید بپذیریم که آفت «تخریب یکدیگر» کل کشور را درگیر خود کرده است. به ویژه اصلاحطلبان با معضل برخوردهای فردی و موضعگیریهای شخصی مواجهند و این موضوع کارآیی آنها را با تهدیدات جدی مواجه کرده است. وظیفه ما این است که جوانان را درک کنیم و به حرفها و نظراتشان احترام بگذاریم اما آنها هم متقابلا باید بزرگترها را درک کنند. چنانچه این دو جریان در کنار یکدیگر نباشند، همدیگر را تکمیل نکنند و نتوانند اجماع نظری به وجود آورند، نمیتوانیم جریان اصلاحات را در مسیر اعتلای کشور پیش ببریم.
کشور اکنون با یکسری مشکلات واقعی دست و پنجه نرم میکند؛ رشد اقتصاد، اشتغال، گرانی، تحریمها و مسئله شکاف دولت- ملت تنها بخشی از مسائل روزمره کشور است. در این فضا اگر عدهای علیه دیگران حرف بزنند کدام یک از این مسائل حل خواهد شد؟
به شخصه فکر میکنم که هر کس بخواهد خودش را بر دیگران ارجح بداند و خود را ملاک حق و بقیه را باطل تلقی کند باید به حاشیه رانده شود. ما اکنون به سیاستمدارانی نیازمندیم که اهل گذشت، تعامل و همگرایی باشند و این همگرایی باید جایگزین واگرایی مطلق باشد. تنها در این صورت است که میتوان به آرامی کنار یکدیگر نشست و به حرفهای همدیگر گوش داد و به نقاط مورد اجماعی رسید که آینده بهتری را برای اصلاحات و ایران رقم بزند.
منبع: روزنامه سازندگی