سیدمصطفی هاشمیطبا، عضو هیئت مؤسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
روز چهارشنبه رئیسجمهور در سفری که به استان گیلان داشت در صحبتهایی اعلام کرد که در حال حاضر کشور در وضعیت جنگ اقتصادی قرار دارد و رهبری فرماندهی این جنگ را به او واگذار کرده است.
امروز برای اعلام این فرماندهی خیلی دیر شده است و خیلی پیش از اینها باید این کار صورت میگرفت. بنده شاید ۶ ماه پیش بر این نکته تاکید داشتم که اقتصاد مقاومتی برنامه خوبی است اما امروز نیاز به برنامههایی فراتر از اقتصاد مقاومتی است چرا که در حال حاضر شرایط ما شرایط اقتصاد جنگی است و ما در محاصره دشمن هستیم و حتی کشورهایی که ادعای همکاری و دوستی با ما را دارند فقط به فکر منافع خود هستند.
از طرف دیگر با هزینههای سنگینی که برای دولت وجود دارد و مجلس شورای اسلامی هم در مواقعی این هزینهها را سنگینتر میکند، غیراز این که ما احساس کنیم که در جنگ اقتصادی هستیم چاره دیگری نداریم. اصولاً از سالهای پیش ما این موضوع را شوخی گرفتهایم؛ یعنی فقط نامش را بحران اقتصادی و جنگ اقتصادی گذاشتهایم اما عملاً همینطور سیاستهای اقتصادی روزمره و گذشتهمان که همان سیاست اقتصادی دروازه بازمان است را چه در زمینه واردات و صادرات رسمی و غیررسمی، ادامه دادهایم. در حال حاضر هم وقتی مصوبات مجلس را میبینیم بههیچوجه حکایت از جنگ اقتصادی ندارد؛ بنابراین احساس میکنم دستاندرکاران ما تنها در سخنرانیهای خود این واژه را به کار میبرند و اساساً تصوری از مفهوم و شرایط آن ندارند.
نمیدانم شخصیت آقای روحانی چه قدر با این فرماندهی سازگاری دارد اما سابقه مدیریتی او در جنگ ایران و عراق، پرونده هستهای و... نشان داده است که از این میادین سربلند بیرون میآید. امیدوارم این بار نیز ایشان از این اصطلاح درک صحیحی داشته باشند و واقعاً هم ایشان و هم نیروهای مسلح و دیگر دستاندرکاران کشور این مسئله جنگ اقتصادی را جدیتر از همیشه بگیرند و با پیگیری جدی و واقعبینانه وضعیت اقتصادی، برنامههایی مناسب شرایط جنگ در چنته داشته باشند تا بتوانند محدودیتها را بردارند. همچنین امیدوارم اینگونه نباشد که ائمه جمعه ما در نماز جمعهها دائما بگویند دولت فکری به حال معیشت مردم بکند و از این طرف دست دولت در اجرای سیاستهایش بسته و هیچ امکان و مکانیزمی برای این کار نداشته باشد.
از اکنون که ایشان فرمانده جنگ اقتصادی شده است، لازم است بیش از گذشته با مردم سخن بگوید. بیش از گذشته به مردم گزارش بدهد و در رابطه با شرایط اقتصادی کشور و محدودیتهای موجود شفاف صحبت کند. این نباشد که به مردم وعده بدهیم که بهزودی مشکلات را حل میکنیم و فراوانی به کشور بازمیگردد و نگران مخارج نباشید و از طرف مقابل هر روز سفره مردم کوچکتر شود. این موضوع روحیه خاصی میخواهد که باید آقای روحانی و کابینهشان آن را در خود تقویت کنند و به مکانیزمهایی بپردازند که سیاستهای اقتصادی جنگ اقتصادی را محقق کند.
من مخالف این نیستم که با اروپاییها یا هر کشور دیگری مراوده داشته باشیم ولی همان گونه که رهبری فرمودند امید خودمان را تنها به آنها نبندیم. البته این به معنای بد بودن برجام و خروج از آن نیست. برجام معاهدهای بود در جهت منافع ما و چه برجا بماند و چه نه ما حتما باید مکانیزمهای داخلی خودمان را در راستای حفظ وافزایش ثروت و توسعه مملکت در پیش بگیریم.
یکی از مصوباتی که مجلس در راستای این سیاستها تصویب کرد بازگشت «کوپن» یا کالابرگ به اقتصاد کشور بود. ما در وضعیت فعلی چارهای جز بازگرداندن کوپن نداریم. بخش عظیمی از مردم ما در حال حاضر در محرومیت به سر میبرند و از امکانات اولیه زندگی محروم هستند. یک وقت اقتصاد واقعا باز است و در رقابت قیمتها شکسته میشود و مردم میتوانند استفاده کنند ولی وقتی که به دلایل مختلف آنقدر قیمتها بالا رفته است که حتی طبقه متوسط هم از تهیه خیلی از لوازم اولیه عاجز هستند و به دلیل نرخ بالای صادرات، کالاها از کشور خارج میشود، حتما نیاز به ایجاد سیستم مستحکم توزیع داریم.اما وقتی روحیه جنگی وجود نداشته باشد همین کوپن هم مانند خیلی چیزهای دیگر میتواند منجر به فساد و رانت شود. اگر قرار است سهمیهای در نظر گرفته شود باید سهمیهها واقعاً سهمیههایی در حد توان اقتصادی کشور باشد تا نه به مردم آسیب وارد شود و نه به سرمایههای اقتصادی کشور و مردم با این سیستم بتوانندزندگی برابری داشته باشند.
خصوصیاتی که یک فرمانده در جنگ دارد با سربازان و سیاستمداران بسیار متفاوت است. کسی که فرماندهی جنگ را بر عهد میگیرد باید از جان خودش بگذرد، آبروی خودش را وسط بگذارد و نخواهد که وجیهالمله شود. در زمینههای مختلف تصمیماتی بگیرد که این تصمیمات به نفع جامعه باشد؛ هم بتواند حداقلها را برای جامعه فراهم کند و هم بتواند به آبادانی و توسعه کشور کمک کند. اینها مسائلی است که میتوان همه آنها را همزمان پیش برد به شرطی که فرمانده با مردم صادق باشد و مشکلات را به مردم بازگو کند و همه را در یک سطح ببیند. نه اینکه یک عده اساساً متوجه بحران اقتصادی نشوند و عدهای دیگر غذایشان را در ظرف زباله پیدا کنند. در آن زمان اگر فرمانده از مردم بخواهد که برای مقطعی از ریخت و پاش صرف نظر کنند، مردم به حرف او اهمیت میدهند. فرمانده جنگ اقتصادی میتواند بهصورت جامعالاطراف سیاستها را پیش ببرد. منتها این روحیه خاصی را میطلبد؛ به عبارتی فرمانده در درجه اول خودش باید اعتقاد به این نوع زندگی و جنگ اقتصادی داشته باشد و به صورت منسجم حداقل در یک دوره ۵ ساله سیاستهایش را بدون کم و کاست ادامه دهد نه اینکه مثلاً چند وقت دیگر تنشهایمان با آمریکا از بین رفت دوباره همه چیز را رها کنیم و برگردیم به همان سیاست ریخ و پاش سابق.
فرماندهی چون روحانی بهتر از هر کس میداند که جنگ اقتصادی به معنای دولتی شدن اقتصاد نیست. در این شرایط ممکن است که گفته شود با این اوصاف آقای روحانی باید استراتژی اقتصادی خود را که بیشتر بر تقویت بخش خصوصی استوار است تغییر دهد و اقتصاد را در انحصار دولت قرار دهد درحالیکه تقویت بخش خصوصی با جنگ اقتصادی در تضاد نیست. بخش خصوصی تولیدکننده و نافع در کشور است و اتفاقاً در این شرایط باید تقویت شود؛ کما اینکه زمانی که در کشور «کوپن» عرضه میشد، بخش خصوصی حذف نشد بلکه تمام این کالاها از طرق بخش خصوصی توزیع میشد. یعنی این گونه نیست که سیاستهای جنگ اقتصادی لزوماً به دولتی کردن اقتصاد بینجامد بلکه به نظم میانجامد و تفاوت است بین نظم و اقتصاد دولتی و تفاوت است بین اقتصاد باز و هرج و مرج؛ در حال حاضر تولیدکننده ما با اینکه شعار بازار آزاد میدهیم، در شرایط بسیار سختی تولید و زندگی میکند. اتفاقاً موضوع برعکس است ما باید به نیروهای مولد اقتصاد و تولیدکنندگان در همین جنگ اقتصادی بهای کافی دهیم تا سیاستهای جنگ اقتصادی رشد کند و طبیعتاً این مسیر باید قانون و حساب کتاب داشته باشد نه اینکه همه چیز را به حال خود رها کنیم. میتوان در همین شرایط به اوضاع نظم داد و به تولیدکننده بخش خصوصی برای افزایش سرمایه دولت و کشور کمک کرد. میتوان همه مردم، صنعت گران و نیروهای مولد را در همین شرایط جنگ اقتصادی به کار گرفت و نتایج خوبی هم کسب کرد.
منبع: روزنامه سازندگی