محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
ماه رمضان 1440/1398 هم فرا رسید و باز هم صدای ربنای استاد محمدرضا شجریان از سیما نیامد. برای شنیدن ربنای شجریان اما نیاز نیست که تنها رادیو یا تلویزیون رسمی کشور را بگشایید. این روزها از هر گوشی همراه میتوان صدای استاد را شنید. غرض اما آن است که بازپخش این نیایش جاودانه یک نشانه است. نه حتی یک نشانهی سیاسی که نشانهای فرهنگی از پیوند ماه رمضان با همهی ایرانیان؛ چه آنان که دغدغههای شرعی دارند و اهل طاعت و عبادتاند و چه آنان که عرفیاند و حتی دینشان هم عرفی است. دین عرفی دین غالب جامعه است. آیینی که در آن اسلام یک فرهنگ است و نه ایدئولوژی. ایدئولوژی در اینجا تفسیری متأخر از دین است که نهتنها بر باید و نباید استوار است بلکه با قرائتی سیاسی از دینداری توأم شده است، اما اسلام به عنوان یک فرهنگ مجموعهای از باورها و شایدهاست که در طول تاریخ ایران به هم تنیده شده است و اگر از خرافات زدوده و با عقلانیت آمیخته شود (کاری که برعهدة مجتهدان و حکیمان مسلمان است) بنای تمدن دینی بر آن استوار است. اسلام به عنوان یک فرهنگ همچون هوایی است که همهی ایرانیان در آن زندگی میکنند و انکار آن انکار حیات است. گرچه شریعت رکن دیانت است و مذهب بدون باید و نباید و احکام فقهی به گونهای باطنیگری و صوفیمسلکی میگرود و منشاء مفاسد میشود، اما تبدیل شریعت به ایدئولوژی از مذهب یک حزب سیاسی میسازد چراکه فقاهت و شریعت در نهاد روحانیت مبتنی بر نوعی تساهل و تسامح و راهحلهای فقهی است که جذب حداکثری مؤمنین و حداقلی مسلمین هدف آن است. هیچ گناهی نیست که در فقه توبه نداشته باشد و هیچ خطایی نیست که بخشیده نشود، اما در ایدئولوژیهای جدید اعم از الهی و الحادی همچون فرقههای باطنی ارتداد ایدئولوژیک گناهی نابخشودنی است؛ چنانکه القاعده و طالبان و داعش میکنند. با همین منطق فرهنگ (و فقه) اسلامی است که روحانیت (شیعه) در طول سدهها جامعه را مسلمان (و شیعه) نگه داشته است. اگر قرار بود به اتهام کاهلالصلاة بودن یا حتی تارکالصلاة بودن برخی مسلمانان و نیز عدم رعایت نواهی از جمله حجاب با جهان اسلام مواجه شویم، چاره کار البته در تجدیدنظرطلبی فقهی و دینی نیست. نماز و روزه و حجاب و دیگر ظواهر دین، شعائر دین هستند و انکار آنان انکار دین است. اما منکر نظری (که آن نیز در حوزه دین و تخصص میتواند امان داشته باشد) با منکر عملی (که ممکن است ناشی از جهل یا تنبلی یا مشکلات زندگی باشد) تفاوت دارد و میتوان در عین تبلیغ و دعوت و ترویج دین در برابر این خطاهای کوچک، تساهل و تسامح به خرج داد. اما آنچه دین را در جامعه استوار میدارد و عامه مردم (ازجمله روشنفکران) را با دین پیوند میدهد باطن دین یعنی اخلاق و کرامت و خیر و نیکی آن است. حس پرستش یک حس طبیعی و فطری است و معنویت رکن شریعت است. در چنین شرایطی است که «اسلام» (به معنای تسلیم خدا شدن) بر «ایمان» (به معنای از عمق دل به خدا باور داشتن) به تعبیر خداوند مقدم میشود و به همین حد جامعهای تجاهر به فسق و کفر نکند و ظاهر دین را حفظ کند بسنده میشود اما در ادامه با دعوت و سلوک و اخلاق دینی میتوان از ظاهر به باطن رسید. اینکه در ماه رمضان حتی آنان که روزه نمیگیرند به آداب روزه احترام میگذارند از همین حیث است. ما به حکم فقه مأمور به ظاهریم و نه باطن. جز پدر و مادر (آن هم از حیث حق تربیت) کسی حق ندارد حتی از روزه بودن یا روزه نبودن کسی بپرسد، اما حق دارد انتظار احترام به عقاید و رفتار یکدیگر داشته باشد. در اینجاست که دین به فرهنگ بدل میشود. حتی نیایش به موسیقی بدل میشود. ربنای شجریان نماد این هنر واقعاً دینی است. این روزها مرسوم است که وقتی از جای خالی ربنای شجریان در رمضان سخن میگوییم پارهای از متظاهریان به دین در پوستین استاد میافتند و غیبت آن جان در بستر افتاده را میکنند و از مسلمانی و نامسلمانی میگویند و حکم به تکفیر و تفسیق میدهند که همهی اینها غیرشرعی است. ما حق ورود به حریم خصوصی هیچکسی را نداریم. این نه از سر اعلامیه جهانی حقوق بشر که از ناحیهی فقه شیعه است که حتی بیان شهادتین را برای اسلام کافی میداند. مهم این است که استاد محمدرضا شجریان به عنوان یک هنرمند عرفی ایران با صورتی تراشیده چنان خداوند را ستایش میکند که مو بر تن هر لائیک و سکولاری راست میشود. و این همان اسلام فرهنگ است که از اسلامِ ایدئولوژی فراتر میرود.
میتوان بر مواضع سیاسی شجریان در آن گفتوگو با BBC خرده گرفت و ارجاعات او به اسلام و انقلاب را رد کرد و دلسوزانه گفت که در آن مصاحبه بر خود استاد جفا رفته است که هنرش در این چهل سال به مدد ظهور نهضتی دینی از محاصره هنر عامهپسند پهلوی بیرون آمد و به میان مردم رفت. میتوان به نقش مهم امام خمینی در حلیت موسیقی ملی ایران اشاره کرد و نقش همین صداوسیما در رواج موسیقی سنتی را از دههی 60 به اینسو نشان داد. میتوان نقش عرفان اسلامی از شیخ بهایی تا علامه طباطبایی در ترویج هنر و موسیقی ایرانی را به روشنی یادآوری کرد. اما نمیتوان هنر شجریان را انکار کرد و از هنر او مهمتر این نکته را یاد برد که «ربنا» جزئی از فرهنگ اسلامی و ایرانی است که مسلم و مؤمن و منکر و مردد را به ستایش خدا وا میدارد و همین فرهنگ است که اسلام را در ایران پایدار ساخته است. اسلامشناسان اسلام را به ما شناساندهاند اما اسلامخواهی مردم ایران با هنر پایدار مانده است: با فردوسی که در نعت پیامبر و امام علی سخن گفته است، با مولوی که عرفان اسلامی را به نظم درآورده است، با سعدی که حکمت اسلامی را به نظم و نثر درآورده است، با حافظ که عشق را با دین پیوند داده است، با رازی که علم و دین را در مجاورت قرار داده است، با ابنسینا که فلسفه و دین را به هم آمیخته است و با صدها نماینده فرهنگ و هنر اسلامی و ایرانی که شجریان هم بازمانده همان کاروان است: کاروان دین مدنی و فرهنگ اسلامی.
منبع: روزنامه سازندگی