سیدمصطفی هاشمی طبا، عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
در روزهای اخیر خبری مبنی بر استعفای وزیر آموزشوپرورش منتشر شد و دلایل مختلفی برای این استعفا از سوی خود ایشان و از طرف مسئولین دولتی همچون رئیس دفتر رئیسجمهور و سخنگوی دولت مطرح شد.
با وجود همه مسائل عنوان شده که به عنوان دلایل استعفای آقای بطحایی مطرح میشود که بیشتر برای التیام دادن استعفای یکی از وزرای کابینه است و میخواهند این اقدام را رفع و رجوع کنند، باید پذیرفت که وزراتخانه آموزشوپرورش بسیار وسیع است، مشکلات فراوانی دارد و همه چیز در کنترل و اختیار وزیر مربوطه نیست. در سالهای گذشته و دولتهای دیگر هم همواره دیدیم که افرادی به صندلی ریاست وزارت آموزشوپرورش تکیه میزدند اما بعد از مدتی استعفا دادند یا توسط مجلس استیضاح شدند که در این رابطه بحثهایی همچون مشکلات معیشتی معلمان و فرهنگیان و مسائل مختلف فرهنگی و آموزشی در این وزارتخانه همیشه مطرح بوده و هست.
اما موضوع قابلتوجه دیگر در بحث استعفای وزیر آموزشوپرورش این است که در دولتهای یازدهم و دوازدهم به ریاست آقای روحانی، تعداد زیادی از وزرا استعفا دادند که اکثرا هم پذیرفته شده است. واقعیت این است که وزرای دولت آقای روحانی برابر مشکلات موجود دوام نمیآورند و نهایتا استعفا میدهند. آنها فشارهای زیادی را در دوران مسئولیت متحمل میشوند درحالی که امکانات لازم را برای حل این مسائل در اختیار ندارند. بهخصوص در سالهای اخیر و با وجود فشار مضاعف اقتصادی همهجانبه در کشور، همه وزارتخانهها برای رسیدگی به معیشت کارکنان خود تقاضای بودجه و امکانات بیشتری دارند. این در حالی است که درآمد نفتی دولت آقای روحانی پایین است چراکه تولید و فروش نفت به دلیل فشارهای بینالمللی و تحریمهای ناشی از خروج آمریکا از برجام کاهش پیدا کرده است. طبیعتا در این شرایط نارضایتی و فشار هم میان همه اقشار جامعه بیشتر میشود و نهایتا وزرا ترجیح میدهند در چنین وضعیتی میز خود را ترک کنند و عطای وزارت را به لقایش ببخشندالبته آگاهی نسبت به وضعیت کشور و مشکلاتی که پیشروی هر کدام از وزیران است وجود دارد اما ظاهرا وزرا در زمان قبول مسئولیت متوجه نیستند و شاید همه ابعاد کاری و مسائل را مورد سنجش قرار نمیدهند و توجه ندارند که قرار است قدم به چه راهی بگذارند. افراد معمولا پیش از آغاز فعالیت خود در هر وزارتخانه فکر و خیالات و برنامه و روشی ترسیم میکنند اما نهایتا وقتی با واقعیت مسائل موجود روبهرو میشوند، میفهمند نمیتوانند طبق برنامهای که دارند پیش بروند و مسیری را که میخواهند طی کنند. بنابراین واقعیت این است که هرکس دیگری هم از هر جناح و گروه سیاسی به جای آقای بطحایی به وزارت آموزشوپرورش بیاید، اوضاع و مشکلات همین است. باید بداند که از طرفی تحت فشار مشکلات معلمان و فرهنگیان قرار دارد و از سوی دیگر باید پاسخگوی منتقدین خود باشد. به هرحال توان روحی و روانی هرکس حدی دارد و باید به این موضوع توجه کرد.
موضوع قابل توجه دیگر این است که دو سال از عمر دولت دوازدهم باقی مانده اما به نظر من آقای روحانی روش و روحیه خاصی دارد و در شرایطی میتواند بدرخشد و عملکرد مثبت و قابل قبولی داشته باشد که اوضاع کشور در همه ابعاد عادی باشد. به نظر میرسد ایشان و مجموعه دولت نمیتوانند در شرایط بحران همانند وضعیتی که کشور در یک سال اخیر گذرانده، همانند بسیاری از سیاستمداران تصمیمات درستی بگیرند. از طرفی در این شرایط بحران، همیشه و برابر هر اقدامی عدهای ناراضی هستند و انتقاد میکنند. همین بر عمق مشکلات دولت میافزاید و با عادی جلوه دادن مسائل چیزی حل نمیشود.
به هرحال باید گفت که در شرایط فعلی بهترین راهحل این است که مجموعه نظام و دولت و همه مسئولین در قوای سهگانه و نهادها و دستگاههایی حاکمیتی بنشینند و راهحلی عملی پیدا کنند که مورد قبول و اجماع همگی باشد؛ روی انجام و عملیاتی شدن آن محکم بایستند تا بتوانند با قاطعیت قدمی رو به جلو بردارند. نباید اینطور باشد که با بیان هر اظهارنظر سیلی از انتقادات از سوی مقامات کشور و کارشناسان به راه بیفتد. در چنین شرایطی وجود وحدت و همدلی راهگشای بسیاری از مسائل است.
با این وجود در چنین شرایطی میبینیم که برخی بحث بازنگری در قانون اساسی و افزایش اختیارات رئیسجهوری را مطرح میکنند. اما واقعیت این است که این موضوع، مسئله امروز کشور نیست و راهی برای حل معضلات نخواهد بود.
در حال حاضر باید ببینیم آقای روحانی به عنوان رئیسجمهور چه برنامه و روشی دارد و میخواهد چه کار کند. باید بررسی کرد و دید چه مشکلی در انجام چه کارهایی دارد که نیازمند اختیارات بیشتر و ویژهای است. فرض کنیم رئیسجمهور تمام اختیارات موجود در کشور را داشته باشد، اما باید بگوید که میخواهد چه کند و با داشتن این اختیارات مضاعف چه برنامهای در پیش خواهد گرفت. باید ببینیم چه چیزی در مجموعه دولت کم است که نمیتواند امور را آنطور که باید جلو ببرد، آن زمان است که افزایش اختیارات ریاستجمهوری معنی میدهد. نباید اینگونه باشد که بگویند اختیاری نداشتیم و کاری نکردیم. رئیسجمهور و مجموعه دولت ابتدا باید برنامهها و روشهای خود را ارائه دهند و توضیح دهند که کارهایشان مستلزم داشتن چه اختیاراتی است و آن وقت میتوان نشست و درباره افزایش اختیارات رئیسجمهور و بازنگری در قانون اساسی بحث کرد.
منبع: روزنامه سازندگی