سیدحسین مرعشی، سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ایران
این روزها دو موضوع تحولات سیاسی ایران را تحت تاثیر قرار داده است. از یکسو به انتخابات مجلس نزدیک میشویم و طبعا آرامآرام وارد فضایی انتخاباتی خواهیم شد و از دیگر سو در بحث سیاست خارجی، مسائل مهمی مطرح شده است. از جمله سرنگونی پهپاد آمریکایی که هم توفیق بسیاری برای ما بود و هم قدرت دفاعی خود را در یک زمان مناسب به رخ کشیدیم که ایران آنچنان که برخی تلاش میکنند تا نشان دهند، دست و پا بسته نیست. در این یادداشت تلاش میکنم به هر دو موضوع ورود کنم و مسائلی را مطرح کنم.
سیاست داخلی؛ انتخابات اصل است
1 اگر مروری بر فضای سیاسی ایران داشته باشیم، میبینیم در جبهه اصولگرایان شرایط سیاسی به سمتی رفته که اصولگرایان میانه یا به عبارتی اصولگرایان قدیمی و ریشهداری مانند آقایان ناطق نوری، احمد توکلی، باهنر و حتی علی لاریجانی در فضای سیاسی آینده ایران امکان نقشآفرینی مهمی ندارند و اصل جبهه اصولگرایی را دوستان جمنا در کنترل گرفتهاند که عموما در اختیار جبهه پایداری است. آنها درعینحال همواره بسیار با انگیزه و روحیه تقویتشدهای در عرصه سیاسی ظاهر شدهاند؛ این درحالی است که ما در جبهه اصلاحات با چالشهای جدی مواجه هستیم.
اولین چالش جریان اصلاحات این است که حامیانش شامل اقشار و گروههای اجتماعی مختلف از عملکرد رئیسجمهور منتخب و کارکرد مجلس دهم و شورای شهر راضی نیستند و مدتهاست این سوال را مطرح میکنند که «تکلیف وعدههایی که نمایندگان مجلس، اعضای شورای شهر و رئیسجمهور در زمان انتخابات میدادند چه میشود؟»
واقعیت این است که ایران درحالحاضر با شرایط سختی در عرصه بینالمللی مواجه شده، تا جایی که تا مرز شروع جنگ پیش رفته؛ هرچند خوشبختانه فعلا این خطر رفع شده اما این شرایط بینالمللی حتما اداره کشور را بسیار سخت کرده و اگر دولت نیرومندتری از دولت آقای روحانی و مجلسی همچون مجالس پنجم و ششم هم سر کار میبودند، شاید نمیتوانستند با این وضعیت سخت بینالمللی کار مهمی برای ایران انجام دهند.
مردم باید مطلع باشند که تحریمهایی که آقای ترامپ و آمریکا بر ایران تحمیل کرده، بیسابقهترین تحریم تاریخ معاصر جهان است تا جایی که امروز ایران حتی به اندازه نیاز غذایی و دارویی کشور هم اجازه و امکان فروش نفت ندارد. از طرف دیگر اختلاف بین نهادهای حاکمیتی و قوای سهگانه در کشور به نقطهای رسیده که دولت را از عنصر مهم قدرت تخلیه کرده است.
درعینحال مجلس شورای اسلامی کارکرد واقعی خود را ندارد. زمانی بود که امام(ره) اعلام کرد مجلس در رأس امور است اما واقعیت این است که امروز مجلس در رأس امور نیست. درعینحال نباید فراموش کرد که شخصیتهای طراز اول اصلاحطلبی در انتخاباتهای اخیر اجازه شرکت نداشتند و ما با همین سرمایه و بضاعت اندک در عرصه سیاست حاضر شدیم و نهایتا کسانی که امکان تایید صلاحیت و نقشآفرینی داشتند همین بنیه و توانی را که ارائه کردند، دارند. بنابراین همه این موارد ادغام شده و مردم و رایدهندگان به جریان اصلاحات را اکنون با این سوال اساسی مواجه کرده که نتیجه رأیشان چه بود؟
در چنین شرایطی، در بدنه اصلاحات هم این تردید ایجاد شده که چه باید کنند؛ با این موج نارضایتی عمومی همراهی کنند یا باز هم در انتخابات آینده در صحنه سیاسی کشور ظاهر شوند.
با این تفاسیر، باید بدانیم که اگر اصلاحطلبان تسلیم فضای منفی موجود شوند، باید پذیرفت که آقای جلیلی رئیس مجلس ایران خواهد بود، فرای اینکه اتفاق مثبت یا منفی باشد. باید بدانیم که خروجی تصمیمگیری در جبهه اصولگرایی قطعا علی لاریجانی و حتی حداد عادل هم نیست. من امروز این موضوع را اعلام می کنم تا مردم و هواداران اصلاحات بعدا نگویند که شما که میدانستید و نگفتید.
اکنون این واقعیت را مطرح میکنم اما راه حل پیشگیری از این موضوع باید میان اقشار مختلف مردم، سیاسیون و جوانان به بحث گذاشته شود، راهکار ارائه دهند تا ببینیم چه باید کرد. درعینحال باید توجه کرد که سیاست همواره جریان دارد و متوقف نمیشود.
جمع زیادی از مردم و نیروهای سیاسی و اجتماعی ایران که در جبهه اصلاحطلبان هم تعریف میشوند در هر شرایطی در انتخابات شرکت میکنند و انتخابات بخشی از زندگی آنها است و قطعا نمیتوانند بدون داشتن اهرمهای قدرت زندگی کنند. مجلس و شوراهای شهر و روستا و دولت، نهادهای سیاسی صرف نیستند بلکه وجهه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارند و مردم با نمایندگان خود و همه این ابزارهای قدرت زندگی میکنند. مجلس به درد زندگی همه اقشار جامعه میخورد، بنابراین باید در این اهرم قدرت نماینده داشته باشند.
درعینحال من شخصا فکر میکنم نباید سیاستورزی را در هیچ شرایطی ترک کرد، اگر فضای اجتماعی کشور هم مناسب نیست نباید به این دلیل، صحنه را ترک کنیم. باید باشیم، زنده بمانیم و روی سایر مولفههای حکومت تاثیر بگذاریم. گاهی خودمان نمیتوانیم حلکننده شرایط و مسائل باشیم اما همین حضور در عرصه سیاسی و کنشگری در آن باعث میشود رقیب مسیرش را اصلاح کند.
نباید فراموش کنیم اگر شرایط اجتماعی و سیاسی کشور با چیزی که جبهه پایداری میپسندد متفاوت است، به دلیل حضور اصلاحطلبان در سیاست کشور است. ممکن است نقش اصلاحطلبان در این عرصه آنقدر که لازم است برجسته نشود اما قطعا حضورمان روی جبهه رقیب اثر میگذارد و شرایط زندگی را بر مردم راحتتر میکند. من خودم شخصا فکر میکنم در هیچ شرایطی نباید کشور و مردم را تنها بگذاریم و هرچه شرایط سختتر میشود، وظیفه ما برای فعالیت بیشتر سنگینتر میشود.
سیاست خارجی؛ آمریکا به دنبالِ تغییرِ استراتژی
2 شرایط بینالمللی و نوع روابط ایران و آمریکا در هفتههای اخیر موضوع دیگری است که باید مورد توجه قرار گیرد. حوادث هفتههای اخیر نشان داد که ظرفیت افزایش تنش و رفتن به سمت رویارویی نظامی محدود که ممکن است منجر به رویاییهای گستردهای هم شود در منطقه وجود دارد. ریشه این مشکلات به این موضوع برمیگردد که آمریکاییها به خصوص در یک سال اخیر اقدامات بسیار ناشایست و غیرمعقولی داشتند. این رویه با خروج آنها از برجام شروع شد و با تشدید تحریمها و با فشار آوردن بیش از اندازه به صادرات نفت ایران ادامه پیدا کرد، و قصدشان تسلیم جمهوری اسلامی بود. اما اکنون با اتفاقاتی که در هفتههای اخیر در منطقه افتاده، معادلات آمریکاییها به هم ریخته است که سقوط پهپاد آمریکایی توسط پدافند هوایی ایران از جمله آنها است. در این رابطه چند نکته وجود دارد. اول اینکه ادعای آمریکاییها این بوده که این مدل پهپادها پیشرفته و گرانقیمت هستند و قابل ردیابی نخواهند بود. درعینحال ساقط کردنشان امر غیرممکنی است. بنابراین ضعف آمریکا در این رابطه عیان شد. نکته دیگر این است که فرض آنها این بوده که چون از نظر نظامی خود را برتر میدانند، فکر کردند نیروی نظامی ایران پنجه در پنجه آمریکا نمیاندازد و ملاحظه خواهد کرد. در این حوزه خاص هم حداکثر به اخطار و اعتراض سیاسی اکتفا میکند اما جمهوری اسلامی با شجاعت تمام پهپاد را ساقط کرد.از سوی دیگر برخورد در عین صلابت رهبری در دیدار با نخستوزیر ژاپن که با استدلال قوی درخصوص عدم مذاکره مجدد با آمریکا همراه بود، مجموعا این نتیجه را به آمریکاییها و کشورهای عرب متحد منطقه داد که ایران تسلیم نمیشود و این تصور که فشارهای اقتصادی باعث تسلیم شدن جمهوری اسلامی میشود، منتفی است. درعینحال مشخص شد که ایران از جنگیدن هم هراسی ندارد و تهدید به جنگ و فشارهای اقتصادی ایران را تسلیم آمریکا نخواهد کرد. اینکه آقای ترامپ اعلام کرده میخواستند به این اقدام دفاعی ایران پاسخ دهند و بعد تصمیمشان را لغو کردند، نشان میدهد آمریکا بحران استراتژی پیدا کرده است.آنها فهمیدند که ایران تسلیمشدنی نیست و باید استراتژی جدیدی تدوین کنند که این استراتژی جدیدشان قطعا جنگ نیست. به این دلیل که شاید بتوانند جنگ را شروع کنند اما تمام متحدان عرب آمریکا از این جنگ خسارتهای سنگینی خواهند دید. امارات، کویت، بحرین و عربستان در تیررس ایران هستند و جمهوری اسلامی دفاع سنگینی از خود خواهد داشت. اینطور نیست که ما فقط ضربه بخوریم و آنها از معرکه خارج شوند.
امروز لحن عربستان هم نسبت به گذشته تغییر کرده و از سویی اماراتیها حتما به دنبال این هستند تا آمریکا را متقاعد کنند که جنگی در منطقه شکل نگیرد، چون بیش از آنچه ایران از بروز هر درگیری نظامی در منطقه ضربه بخورد، کشورهای عربی هستند که آسیب میبینند.
درعین حال استراتژی دیگر آمریکا میتواند یک استراتژی عاقلانه باشد: اینکه فشارهای اقتصادی ایران را کم کند. آنها با بررسی گذشته تاریخی جمهوری اسلامی میبینند که ایران هیچگاه تحت فشار سنگین با کسی مذاکره نکرده و آمریکاییها باید بپذیرند که ایران به اندازه نیاز خود نفت صادر کند و حداقل صادرات نفت را داشته باشد.
آمریکاییها باید به میز مذاکره برگردند و اینکه فکر کنند ایران با تهدید نظامی یا فشارهای اقتصادی وارد گفتوگویی میشود تا آنها بتوانند از ایران امتیازی بگیرند، استراتژی سوخته است.من پیشبینی میکنم که استراتژی آمریکاییها جنگ نیست، پس بهتر است که استراتژی برخورد منطقی با جمهوری اسلامی را پیش بگیرند؛ یعنی کاهش تدریجی فشارها و بازگشت به میز مذاکره. ایران هم حتما از این شرایط استقبال میکند. شاید آمریکا پیش از این فکر میکرد که دست برتر را دارد اما قاعدتاً درحالحاضر متوجه شد که ایران خیلی مصممتر از آن است که آنها فکر میکنند. ایران قطعا تسلیم هیچ فشاری نخواهد شد.
منبع: روزنامه سازندگی