غلامحسین کرباسچی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران
رئیسجمهور روز گذشته سخنان مهمی در رابطه با موضوع انتخابات و شرایط امروز کشور بیان کرد. اگرچه من با محتوای سخنان ایشان موافق هستم اما ملاحظاتی تکمیلی در اینباره دارم. سخنان ایشان در رابطه با جمهوریت نظام، انتخابات و تاکید بر حق انتخاب مردم، نحوه گزینش و تحقیق درباره افراد و اینکه این روند باید قانونمند بوده و سلیقهای نباشد کاملا سخنان درستی است. همه میدانیم که اگر قدرت انتخاب مردم مخدوش شود این خطر وجود دارد که به جمهوریت نظام لطمه وارد شود.
با این همه اما گمان میکنم این توقع از آقای روحانی نمیرود که فقط در آستانه انتخابات سخنرانیای با چنین محتوایی داشته باشد. بلکه مردم توقع دارند در طول این مدت دولت زمینههای عملی و اجرایی شدن این سخنان را فراهم میکرد. به عنوان نمونه لایحه دولت دربارهی اصلاح قانون انتخابات از سوی خود دولت و حامیان آن در مجلس پیگیری میشد تا نقش احزاب در انتخابات تثبیت میشد و مسئولیت وزارت کشور در این زمینه بیش از همه نهادها بوده است. در حالی که اگر در این مدت نقش احزاب در انتخابات کمی جدیتر گرفته میشد و لایحهای که دولت به مجلس در باب استانی شدن و پررنگ شدن نقش احزاب به مجلس داده بود به شکل جدیتری از سوی وزارت کشور پیگیری میشد بخشی از این حرفها و نگرانیهای رئیسجمهور رفع شده بود.
اولا وظیفه رئیسجمهور به عنوان هماهنگکننده قوا این است که در زمینه ایجاد یگانگی برای همراهی با این مفاهیم همه قوای کشور را دور هم جمع کند و با گفتوگو، در سطوح عالی کشور ضرورت وجود سلایق مختلف در انتخابات را مطرح کرده و همه را به یک وحدت رویه برساند. یعنی قبل از اینکه شورای نگهبان قضاوت اینچنینی درباره افراد داشته باشد و تسویه اتفاق بیفتد، ایشان باید این تمهیدات را در نظر میگرفت. از سوی دیگر بسیاری از پروندههایی که (چه مالی و چه غیرمالی) درباره آنها اقدام میشود (چه در دستگاههای اجرایی و چه در دستگاههای نظارتی)، بعضا ساخته و پرداخته خود نهادهای درون دولت است و خود مامورین دولت خیلی از این پروندهها را تهیه کردهاند. لذا دولت باید خیلی پیش از اینها در اینباره پیشبینیهای لازم را انجام میداد. در ارتباط با شورای نگهبان و دستگاههای قضایی این تمهیدات باید انجام میشد تا در شب انتخابات از آن برداشت به تقابل میان دولت و شورای نگهبان شود. چه آنکه خود این امر زمینهای برای دلسرد کردن مردم خواهد بود. اینکه مسائل اختلافی به این شکل عمومی شده و آن را بین مرد بکشانیم اتفاقا به دلسرد شدن بیشتر آنها خواهدانجامید. ممکن است ایشان این تصور را داشته باشد که ما از قدرت افکار عمومی میخواهیم استفاده کنیم. در حالی که هر کسی نداند خود رئیسجمهور بهتر از هر کسی میداند، کسانی که دست به این ردصلاحیتهای گسترده زدهاند نهتنها تحت تاثیر افکار عمومی و تبلیغات قرار نمیگیرند که چه بسا این فضا در آنها اثر معکوس هم داشته باشد. یعنی حتی اگر بخواهند در مواردی تجدیدنظر هم بکنند به این دلیل که گفته نشود اینها تحت تاثیر جوسازیها و تبلیغات قرار گرفتهاند، تصمیمات دیگری اتخاذ کنند. درست است که شورای نگهبان باید جنبه نظارتی داشته باشد اما اگر اشکالی به روند کار شورای نگهبان در استعلام از مراجعی به جز مراجع چهارگانه وجود دارد این اشکال باید زودتر از اینها برطرف میشد. اینکه شورای نگهبان از همسایگان و منابع محلی درباره صلاحیت افراد پر سوجو میکند امر تازهای نیست. شورای نگهبان چند هزار نفر را سالهاست به عنوان هیاتهای نظارت در نقاط مختلف کشور و استانها و شهرستانها به کار گرفته است. سوال این است که بودجه این هیاتها را چه کسی میدهد؟ آقای رئیسجمهور در مقام کسی که بودجه همه نهادها و سازمانها و ارگانها را تامین میکند در زمان اختصاص این بودجه به هیاتهای نظارت باید موضعگیری میکرد.
اگر در همان زمان تخصیص بودجه ایشان تاکید میکرد که این کاری اجرایی است و آنچه در قانون آمده استعلام از مراجع چهارگانه است و نیازی به این بودجهها وجود ندارد هیاتهای نظارتی هم به این شکل تشکیل نمیشد. اینکه افراد شاخص و شناختهشدهای از کاندیداها مورد بیمهری شورای نگهبان قرار گرفتهاند مورد نقد همه سیاسیون کشور است. اما سخن اینجاست که این حرفها را باید سیاسیون و روزنامهنگاران و رسانهها بیان کنند. مقام رئیسجمهور مقام عمل و اجرا است. رئیسجمهور باید در جهت جلوگیری از این ناهماهنگیها اقداماتی انجام داده و انجام بدهد. معلوم است که ردصلاحیت آقای مطهری که حریت خود را در مجلس نشان داده مورد قبول هیچکس نیست. همانطور که ردصلاحیت افرادی که سابقه مبارزاتی دارند مورد قبول نیست.
میان ردصلاحیتشدگان فردی است که سابقه دو دوره نمایندگی مجلس را دارد و در زمان شاه همراه با خود مقام رهبری در یک سلول نگهداری میشدند. حتی چون نام او با نام رهبری نزدیک بود، خود رهبری را به جای ایشان به اشتباه شکنجه کردند. اما ما میبینیم که با کمال تاسف چنین فردی را افرادی که معلوم نیست چه سوابقی در انقلاب داشتهاند ردصلاحیت میکنند. همه اینها مورد نقد همه ما چهرههای سیاسی و مردم عادی است. اما انجام اقدامی در راستای جلوگیری از پدیدآمدن چنین وضعی وظیفه رئیسجمهور است. آنچه جامعه از رئیسجمهور میخواهد اقدام عملی و ایجاد هماهنگی برای جلوگیری از این قبیل اقدامات خلاف قانون است. در این شکی نیست که آقای روحانی مفاهیم خوبی را هم بیان میکند اما باید تلاش کند که این مفاهیم خوب، اجرایی شود. توقع جامعه این نیست که ایشان هم مانند ما افرادی که قدرتی ندارند و به عنوان ناظر اتفاقات را نقد میکنند سخن بگوید.
در مثل مناقشه نیست: «فی الصیف ضَيّعتِ اللبن»
زنی تابستان از همسر مسن و ثروتمندش جدا شد و با جوانی فقیر ازدواج كرد،زمستان نیازمند شد از شوهر اولش كمی شير خواست. پیرمرد گفت: «فی الصیف ضيعت اللبن»؛ یعنی همان تابستان که رفتی شیر را هم از بین بردی. مَثَل کسی که موقعيت و فرصتهای خوب را از دست میدهد.
منبع: روزنامه سازندگی