جهانبخش خانجانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
آیا دقت کردهایم که مد تهاست که جامعه ایرانی به دلیل گرفتاری سیاسی و اقتصادی افسرده و خموده شده است؟ جامعه ایرانی که روزگاری شاخصهی آن شادی و نشاط بود، چرا از چنین منزلتی بسیار دور شده است؟ شاید نیازی به نگاهی عمیق نباشد تا پی ببریم چه اتفاقی رخ داده است. با یک نگاه سطحی نیز پی میبریم که این روزها و این سالها کمتر کسی را به معنای واقعی شاد دیدهایم. زندگی، به معنای واقعی آن که شور و شوق و نشاط بود، از بین رفته و خمودگی و رخوت به جای آن نشسته است. زیست بسیار سخت شده است. نشاطی نمیبینیم. شادی عمیقی بهوجود نمیآید و گویی دیگر قرار نیست سرزندگی به زندگی بازگردد. چرا به چنین وضعیتی افتادیم؟ چرا از نشاط اجتماعی دور افتاده ایم؟ تلاش میکنم در یک سلسله یادداشت به این موضوع بپردازم که چرا چنین شده و چه باید کرد.
نشاط اجتماعی و سرزندگی جامعه به معنی آن است كه شرایط مساعدی برای بهتر زیستن شهروندان پدید آید كه طی آن شهروندان از انگیزه كافی و فراغت وافی برای مشارك تجویی برخوردار شوند. نشاط اجتماعی متضمن رهایی و تحول شهروندان از انفعال و حسن نیت آنان به گشودن فضاهای بیشتر و توجه به ادراكات عمومی و تقویت مناسك جمعی میباشد. افزایش روحیه شادابی، امیدواری، اعتماد اجتماعی، روحیه دینی، و افزایش مشاركت مردم در حوزه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، افزایش كیفیت زندگی فردی و خانوادگی و بهر هوری در محی طهای شغلی از جمله تاثیرات افزایش نشاط در جامعه است.
در چنین فضایی شهروندان احساس تعلق بیشتری به مناسبات سیاسی و اجتماعی خود نشان داده و باعث ارتقاء شاخصهای مربوط به توسعه سیاسی از قبیل آزادی اندیشه، حمایت از آزادی رسانهها، گسترش چاپ و نشر و افزایش سرانه مطالعه، مشاركت سیاسی و رفتارهای مشاركتجویانه از جمله شركت در انتخابات، حضور در احزاب و امثالهم میشوند.
بسیاری از شاخصهای اجتماعی با الزامات توسعه سیاسی قرینهسازی میشوند. بدین معنا كه افراد زیرخط فقر یا هیچگونه تمایل و توانی برای مشاركت سیاسی ندارند و یا بهصورت افراطی و غالباً بهشكل اعمال خشونتآمیز وارد عرصه سیاسی میشوند. و یا كاهش نرخ با سوادی و فقدان اطلاعات كه باعث افت میزان رضایت از زندگی میگردد، قرینهای برای عدم مشاركت در تحولات سیاسی میشود. همچنین است افزایش تورم و گسترش عمومی فقر كه باعث كاهش حجم طبقه متوسط و افزایش تعداد افراد طبقات فقیر شده و شرایط ملتهب سیاسی را برای جامعه رقم میزند.
عدم اعتماد به همدیگر در جامعه که به واسطه مسایل اقتصادی در خانوادهها بهوجود میآید خود نیز بر ناامیدی جوانان و سرخوردگی آنان از نظامات سیاسی میافزاید بهطوریكه با كاهش نشاط در جامعه، خشونت و آسیبهای اجتماعی و برخوردهای قهرآمیز با دستگاههایی كه از نظر این افراد مسئول پدید آمدن چنین وضعیتی شدهاند، بیشتر و بیشتر میشود.(ناهید پیلوار، سایت روز آنلاین 24 مرداد 87)
از اینرو جامعهشناسان همیشه تاکید میکنند که باید امکان حضور مردم در فضاهای با نشاط به وجود آید تا ارتباطات اجتماعی باعث تقویت تعلق خاطر افراد به محل زندگی و بالارفتن ضریب امنیت روانی جامعه و نشاط اجتماعی شود. بر این اساس با ایجاد سامانههای نشاط به نوعی با بحران گسستگی اجتماعی و سیاسی در جامعه باید مقابله شود. (http://www.tehran.ir)
اما در اینجا سوال اساسی اینست كه چه چیزی عامل نشاط اجتماعی است و شاخصها و علائم آن كدامند؟ كدام نهاد یا دستگاههایی مسئول و متولی ترویج نشاط در جامعهاند و اصولاً جامعه آماری یك كشور برای نشاط خود چه اقدامات و تمهیداتی تعریف كردهاند؟ یك سوال اساسی دیگر هم در اینجا مطرح میشود و آن اینكه قوه حاكمه در هر سیستم سیاسی آیا ظرفیت بهرهبرداری سیاسی از نشاط جامعه خود را دارد یا خیر و نهایتاً اینكه آیا منشاء نشاط را به رسمیت میشناسد یا خیر؟
بهنظر میرسد موضوع نشاط اجتماعی، با رویكردهای سیاسی در جوامع فعلی مرتبط و متصل باشند. زیرا توسعه سیاسی فرایندی است كه در محیط فرهنگی زایش و رشد مینماید و ارتباط مستقیمی با شاخصهای اجتماعی دارد. نشاط اجتماعی میتواند شاخصی برای توسعه سیاسی باشد دقیقاً به این خاطر كه هدف تربیت انسانهایی است كه با سلامت جسمی و روانی عملكرد مطلوبی در فرآیند توسعه متوازن ایفا مینمایند.
منبع: روزنامه سازدگی