سیدمصطفی هاشمیطبا، عضو هیئت موسس حزب کارگزاران سازندگی ایران
همزمان با بغرنجتر شدن اوضاع اقتصادی کشور نمایندگان مجلس طرح تامین کالاهای اساسی را به تصویب رساندهاند؛ طرحی که در ظاهر با هدف کمک به اقشار آسیبپذیر به تصویب رسیده اما متاسفانه چیزی جز اغراض پوپولیستی پشت تصویب آن نیست و از قضا در آینده قدرت خرید مردم را هم کاهش خواهد داد. در این طرح قرار است به هر فرد حاضر در سه دهک اول، ماهیانه 120 هزار تومان و به افراد سایر دهکها 60 هزار تومان برای خرید کالاهای اساسی پرداخت شود.
در مجموع دولت باید به 60 میلیون ایرانی تا پایان سال حدود 30 هزار میلیارد تومان پرداخت کند. اما چرا این طرح خوش آب و رنگ دردی از مردم دوا نمیکند و تنها کار دولت را سختتر خواهد کرد؟
یک واقعیت بدیهی در علم اقتصاد میگوید به میزانی که نقدینگی یا پول به جامعه تزریق شود قیمتها هم به صورت تصاعد عددی افزایش خواهند یافت. یعنی با پرداخت پول، مسئله مردم حل نمیشود. بعید است نمایندگان با این اصل ساده غریبه باشند؛ اما ظاهرا اهداف پوپولیستی بر هر هدف دیگری غلبه میکند. دولت در ابتدا قصد داشت که برای تهیه کالاهای اساسی کارت اعتباری یا همان کوپن در اختیار مردم قرار دهد. در طرح اولیه مجلس هم قرار بود چنین اتفاقی بیفتد اما آنچه به تصویب رسید کاملا با این هدف متفاوت است. ظاهرا آنقدر در سالهای مختلف و به بهانههای گوناگون پول و نقدینگی به جامعه تزریق شده و آنقدر تورم بالا رفته که دیگر کسی به اثرات آن توجه نمیکند. مثل همان آدمی که وقتی یک سوزن به او میزنند دردش میآید، اما وقتی چند سوزن به او بزنند دیگر به اندازه اول درد را احساس نمیکند و بیتفاوت میشود. در حال حاضر دولت در کنار 45 هزار تومانی که احمدینژاد پرداخت آن را آغاز کرد، 55 هزار تومان دیگر هم به عنوان یارانه معیشتی بعد از گرانی بنزین به حساب افراد واریز میکند. حالا با تصویب این طرح این رقم برای هر فرد بین 160 تا 220 هزار تومان خواهد شد. اما بهتر بود نمایندگان قبل از تصویب چنین رقمی از خود میپرسیدند اثر یارانههای نقدی قبلی بر زندگی مردم چه بود و تا چه اندازه توانست گره از مشکلات اقتصادی آنها باز کند؟ طرح تامین کالای اساسی باید برای مردم «کالای اساسی» تامین کند و نه پول آن کالا را. یعنی در این طرح یکسری کالاهای مشخص از مبادی مشخص با قیمتی زیر نرخ بازار و مناسب به دست مردم میرسید، نه به این شکل فعلی که رقمی به حساب مردم واریز میشود تا آنها خودشان اقدام به خرید کالا کنند. چون هر چقدر پول بدهند فقط گرانی ایجاد میکنند.
در حال حاضر کالاهایی در گمرک وجود دارند و معلوم نیست با دلار چندقیمت وارد بازار شوند. اما این کالاها با یک برنامهریزی اصولی میتوانست برای تامین کالاهای اساسی در اختیار دولت قرار بگیرد تا به صورت کالابرگ یا روشهای توزیعی از این دست میان مردم توزیع کند. البته این واقعیت هم وجود دارد که دولت از این گران شدن دلار برای خودش کیسهای دوخته است. نوعی خوشحالی برای دولت است که ارز گران شد و ما پول بیشتری گیرمان میآید.
روزی 50 میلیون دلار میفروشیم و 25 تومان یا 30 تومان گیرمان میآید و نیازهای مالی دولت را برطرف میکنیم. اما اگر میگوییم میخواهیم برای مردم کار کنیم، در این صورت باید ببینیم مردم به چه چیزهایی نیاز دارند. آن نیازهای اساسی که برای زنده بودن و نه زندگی کردن آنها لازم است را تامین کنند. برای زندگی کردن آنچه لازم است را خود مردم باید تهیه کنند؛ مثلا تهیه کالایی مانند یخچال یا تلویزیون و... ربطی به دولت ندارد.
اما تامین کالای اساسی برای زنده ماندن در این شرایط بر عهده دولت است. اما متاسفانه خلط مبحث شده؛ نمایندگان خواستند ژستی بگیرند که ما در پی حل مشکلات معیشتی مردم هستیم اما این ژست دلسوزانه برای مردم اتفاقا به ضرر مردم است. به این دلیل که وقتی مردم کالایی را به دلیل گرانی نتوانند تهیه کنند فرقی برای آنها ندارد که ماهیانه 45 هزار تومان به حسابشان واریز شود یا 245 هزار تومان. به هرحال سرعت و روند گرانی سریعتر از قدرت خرید آنها پیش میرود.
بنابراین متاسفانه از یکسو بدنه دولت تنبل شده است و از قبول مسئولیت خودداری میکند و از سوی دیگر مجلس برای اینکه خودش را راحت کند به سمت تصویب چنین طرحهایی میرود تا بگوید این ما بودیم که برای مردم کاری کردیم و نه دولت. این مصوبه فقط یک طرح تبلیغاتی است.
در حالی که باید تامین کالای اساسی برای مردم صورت بگیرد. اگر کارت هوشمندی وجود دارد مردم باید با این کارت هوشمند بتوانند کالای اساسی مورد نیاز خودشان را به قیمت ثابتی دریافت کنند. در این صورت کارت هوشمند به درد میخورد. در غیر این صورت آنچه که در مجلس تصویب و به حساب افراد مبالغی واریز خواهد شد جز بدتر کردن شرایط مردم دستاورد دیگری ندارد و نقض غرض است.
اما گذشته از جنبه پوپولیستی موضوع که برای مجلس وجهه مناسب موقتی ایجاد میکند به نظر میرسد هدف دیگر نمایندگان از تصویب این طرح، زمینگیر کردن دولت است. چه آنکه دولت در شرایط فعلی با کسری بودجه همراه است و در حالی که فروش نفت به دلیل تحریمها و سایر آوردههای اقتصادی ما به دلیل شیوع کرونا با مشکلات جدی مواجه شده است گذاشتن بار مالی 30 هزار ملیارد تومانی بر دوش دولت بدون در نظر گرفتن منابع قابل تحقق هدفی جز به مخمصه انداختن دولت ندارد. به نظر میرسد اهداف انتخاباتی و سیاسی در چنین تصمیمی بیاثر نبوده است. البته نمایندگان غافل از این هستند که به هر حال دولت در 8 ماه پایانی کار خود وقتی با چنین اجباری مواجه شود ناگزیر است ارز را گران بفروشد و منابعش را تامین کند. اما مسئله این است که این رویکرد و رویه روش غلطی است. برخلاف آن چیزی که ما میگوییم با امریکا مخالف و در حال جنگ هستیم اما تمام اقتصاد کشور را بر اساس دلار امریکا بستهایم. دلار گران میشود، خوشحال میشویم، میفروشیم و ریال به دست میآوریم! این روش مناسب برای مقابله با تحریم امریکا نیست. ما در عین حالی که میگوییم مرگ بر امریکا اما در همین حال از پول امریکا برای اداره کشور استفاده میکنیم. یعنی تضاد عجیبی بین آن شعار و این عمل وجود دار و بهجای اینکه مملکت را از دلار امریکایی نجات بدهیم باز هم متکی به این دلار هستیم. دیدیم که پولهای وصول نشد همان را میخواهیم از عراق و کشورهای دیگر وصول کنیم تا دلار امریکا مسئله کشورمان را حل کند. اگر میخواهیم کاری کنیم این کار باید طوری باشد که بدون توسل به دلار امریکا مسائلمان را حل کنیم. بنابراین این روش کاملا بر خلاف حرفها و سخنرانیهاست. همین نمایندگان مجلس که همیشه شعار مرگ بر امریکا و برجام میدهند باز هم در عمل بر اساس دلار امریکا زندگی میکنند.
نکته عجیب اینکه یکی از منابع مجلسیها برای تحقق این 30 هزار میلیارد تومان، فروش اموال دولت است. حتی آقای حاج یبابایی، رئیس کمیسیون برنامه و بودجه و از طراحان این طرح در مجلس گفتهاند: «این ساختمان مجلس هم مال مردم است و اگر لازم باشد دولت باید آن را بفروشد تا مردم در تنگنای معیشتی قرار نگیرند!». یکی نیست این سوال را از ایشان بپرسد که مگر با فروش اموال دولت مملکت اداره میشود؟ این حرف مثل حرف همان آدم مجنونی است که روی ارث پدرش نشسته بود و آن را خرج میکرد و فکر میکرد این ثروت پایانناپذیر است. این آقایان اگر خود مملکت را بفروشند که راحتتر است. چرا اموال دولت را بفروشند؟!. ساختمان مجلس را هم اصلا به آمریکاییها بفروشند.
ما سالهاست با فروش ذخایر مملکت زندگی میکنیم به این دلیل که همیشه به دنبال این بودهایم کاری کنیم مردم در ظاهر از ما خشنود باشند. اما مردم که خشنود نشدند، هیچ، حالا بدبین هم شدهاند. به این دلیل که راه اصولی را انتخاب نکردهایم. راه اصولی همانی است که آلمان جنگزده جنگ دوم جهانی را تبدیل به آلمان قدرتمند امروز کرده است. همانی که ژاپن ویران شده از بمب اتمی را تبدیل به ژاپن امروز کرده است.
راهی است که مالزی را تبدیل به مالزی امروز کرده است. فروش اموال مملکت جز ورشکستگی چیزی به همراه ندارد و در نهایت به همان نقطهای میرسیم که آن فرد بعد از خرج ارث پدرش تا ریال آخر رسید.
منبع: روزنامه سازندگی