مصطفی پهلوانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
گفتوگوی شبانگاهی فائزه هاشمی در برنامه «کلاب هاوس» پدیدهای مهم برای تحلیلگران اجتماعی است که میتواند واجد نشانههای جدی از شرایط کنونی جامعه باشند؛ جامعهای که در یک سال و نیم اخیر، به سکوت خودخواستهای فرو رفته و زیر فشارهای داخلی و خارجی نه پیامی از خود صادر میکند و نه حاضر است به هیچیک از گروههای مرجع اجتماعی و سیاسی، نمایندگی خود را بسپارد. در این شرایط، نفس برگزاری جلسهای که حدود 20هزار شنونده همزمان و مستقیم داشته باشد و بیش از 6 ساعت به طول انجامد، اتفاق مهمی است که در آستانه انتخابات توجه بسیاری از ناظران سیاسی را برانگیخت. اما این اتفاق را از چند جنبه میتوان تحلیل کرد:
1) امکان چت صوتی که اخیرا به اپلیکیشینهای پیامرسان افزوده شده و این روزها «کلاب هاوس» نماد آن است، ظرفیت مهمی است که در روزهای سقوط انگیزهها و شیوع ویروس کرونا به سهولت امکان جمع شدن و گفتوگو را فراهم میکند. یا این حال، واقعیت این است که حضور فائزه هاشمی فراتر از همه انتظارات بود. حضور او شمار اعضای شنونده یک اتاق را که پیش از این در دست محمدجواد ظریف و عبدالناصر همتی بود، شکست، اتفاقات اتاق به طور همزمان در اتاقهای دیگری هم منتشر میشد و این تحولی بود که عمدتا از سوی شهروندان در حال انجام بود. برخلاف دو نمونه پیشگفته، طیف متنوعی از حاضران امکان پرسشگری و گفتوگو را داشتند و این به جذابیت این ماراتن افزوده بود. همزمان در توییتر و تلگرام سخنان فائزه هاشمی از سوی اکانتهای مشهور در حال پخش و تحلیل بود. برای ناظران تصور چنین استقبالی برای شنیدن سخنان یک شخصیت غیردولتی که علیرغم داشتن ظرفیتهای خاص، هیچگاه سلبریتی فضای مجازی نبوده و اساسا در این فضا حاضر نبوده است.
2) دست کم جوانان ایرانی خاطرهای از یک میتینگ سیاسی طولانی که تا ساعت 3 بامداد طول بکشد را ندارند. در بهاری که به زمستان سیاست تشبیه میشود، تحولات آن نیمه شب نوری است که ممکن است برای کنشگران نوید تغییر باشد. این اتفاق نشان میدهد که چقدر همه ما نیازمند گفتوشنود هستیم. هم رادیکالیسم تحمیل شده بر فضای اجتماعی سالهای اخیر و هم بیمایگی امر سیاسی متأثر از مسکوت گذاشتن بسیاری از شکافها و مشکلات که تحت نام اعتدال صورتبندی میشد، عملا موجب رشد عصبیت و البته بیتفاوتی در جامعه شده است. سنت مناظره و گفتوگو بین جریانهای مختلف جای خود را به فحاشی و کنایههای تند و غیرمستقیم داده است و در این میان، ترجیح جامعه کنارهگیری بوده است؛ رفتاری که در انتخابات مجلس یازدهم به خوبی قابل مشاهده بود. و البته که جامعهای که سکوت کرده از اجتماعی که اعتراض میکند، دلزدهتر است. در این میان، آنچه که بیش از هر چیز شنودگان را متأثر ساخته، صداقت فائزه هاشمی در بیات نظراتش است. آنچه که وی به آن شهره است همین صراحت و صداقت است و گویا این دو فضیلت برای جامعه ایرانی از هر فضیلت دیگری ذیقیمتتر است. گیریم که کارشناسان امر، تناقضات گفتههای او را بیایند و انگشت ملامت بر آن بنهند. برای جامعهای که خود را به طور روزمره درگیر تناقضات میبیند و پی در پی خود را در محاصره آن میبیند، این گفتهها، شنونده چندانی ندارد.
3) با همه انتقاداتی که میشود به فائزه هاشمی داشت، او از معدود اصلاحطلبانی است که در گذر از همه این سالهای سخت همچنان سرمایه اجتماعی خود را حفظ کرده است و همین مهمترین دلیل حملات سالهای اخیر براندازان به اوست؛ حملاتی که از نظر حجم و وسعت تنها با حملاتی که به محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه میشود قابل قیاس است. هر موضعگیری او هر چند رادیکال و ساختارشکنانه، پیش و بیش از هر جریانی ابتدا قلب جریان برانداز را نشانه میرود. چرا که دست آنها را در ابتکار عمل و طرح و نمایندگی مطالبات جامعه کوتاه میسازد. همچنین، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، خواه ناخواه گفتوگوهایی از این دست میتواند به گرم شدن تنور انتخابات کمک شایانی بکند اگر و تنها اگر اصلاحطلبان نشان دهند که صدای طیف ناراضی درون خود را میشنوند و حاضر به گفتوگو و رفع مشکلات ساختاری خود هستند. فرصتی برای احیای امید به صندوق رای به وجود آمده است؛ فرصتی هر چند دیرهنگام که نه از روی بخت و اقبال و نه به خاطر شرایط خاص بینالمللی که با مسئولیتپذیری ارادهگرایانه یک فرد ایجاد شده است.
منبع: روزنامه سازندگی