محمد عطریانفر، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
با به پایان رسیدن انتخابات ریاستجمهوری، از یک سو با کاهش مشارکت مردم در پای صندوقهای رای روبرو بودیم و از دیگر سو آرای باطله افزایش چشمگیری داشت. این موضوع باعث توجه بیشتری شده است. قانونگذار و دولتی که آییننامه قانون را تدوین کرده و به تصویب رسانده، بندی تحت عنوان آراء باطله دارد بدی نگونه که بخشی از این آراء باطله خوانده میشود و به حساب میآید اما بخشی از آن خوانده نمیشود و در نهایت به حساب نمیآید. بنابراین زمانی که قانونگذار، قانون را مصوب میکرد به لحاظ مفهومی، درک آن از آراء باطله این بوده که ممکن است در نوشتن تعرفههای انتخاباتی، اشکالاتی روی برگه رأی توسط عدهای صورت گیرد که اینها دلالتی بر موضعگیری و جهتگیریِ شهروندی که به کاندیداهای انتخاباتی رأی داده، نیست و در نتیجه هیچ چیز را روشن نمیکند لذا این مفهوم را آورده که این آراء باطله به هیچ جهتی تعلق نمیگیرد و نامزدهای انتخاباتی از آن بهرهای نمیگیرند در نتیجه در مورد برخی از این آراء که گفتم خوانده و شنیده میشود به عنوان کسی که مشارکت سیاسی کرده را به رسمیت میشناسند و قبول میکنند و در مورد آنهایی هم که خوانده نمیشود طرف با نگاه تمسخرآمیز در انتخابات مشارکت کرده است و رأی آن خوانده نمیشود.
فهم قانونگذار و مصّوب (کسی که قانون را تصویب کرده است) از آراء باطله این بوده است اما این عدد و رقمهای آراء باطله را در برابر حجم انبوهی از مشارکتکنندگان قرار دهیم نسبت اندکی است و معمولا در حدود نیم یا یک درصد پذیرفته شده است.
تجربه سیاسی ما در انتخابات پیشین نیز همین را نشان میدهد که حجم آراء باطله بسیار اندک است اما وقتی آراء باطله به لحاظ کمیت، افزون و گسترده میشود و مورد توجه قرار میگیرد به گونهای که این آراء از حجم آراء ۶۰ درصد، ۷۰ درصد یا ۷۵ درصد نامزدهای انتخاباتی که آراءشان شمرده شده، بیشتر میشود میتواند یک پیام سیاسی نگرانکنندهای را با خود به همراه داشته باشد.
از نگاه من پیام ۴ و نیم میلیونی رأی باطل (که به لحاظ استقرار در جدول آراء، بعد از آراء فرد پیروز قرار میگیرد) این است که جماعت انبوهی از شهروندان ایرانی هستند که نسبت به انتخابات اعتراض داشتند و این اعتراضات را در قالب انداختن رأی در صندوق آراء به صورتی که جهتگیری به سمت هیچ کسی پیدا نکند بروز دادهاند. حال این جهتگیری اعتراضی غیر از کسانی است که اساسا در انتخابات شرکت نکردند و به بیان دیگر نه به صفت شهروندان متعارف و منفعلی که معمولا در تاریخ سیاسی ایران از ۵۰ درصد شرکت نمیکردند، ، مرز ۲۰ تا ۴۵ بلکه اینها به گونهای متفاوت از آن گروه تحریمی، موضع اعتراضآمیزشان را مطرح کردند.
این مسئله نیازمند آسیبشناسی است و بنده حداقل در مقام اولیه در حوزه بررسی، تحلیل و آسیبشناسی، قائل به این هستم که نهادهای مرجع و پاسخگو که در مقدمات برگزاری انتخابات باید مشارکتی داشته باشند و در ترمهای حقوقی، بسترساز اجتماعی- سیاسی برای شهروندان باشند و آنها را به مشارکت تشویق کنند اینها یک نوع بیتوجهیها و عدم احساس مسئولیت مشترکی را به نمایش گذاشتند که تاثیرات و تبعات عملیاتیاش در روز برگزاری انتخابات، این گونه میشود که یک حجم انبوهی از آراء باطله را شاهدیم.
از نگاه بنده در گام اول، با تمام حرمت و اعتباری که برای نهاد ارزشمند کنترلکننده هدایتکننده و تنظیمکننده شورای نگهبان در نهاد قانونی قائل هستم اما عملکرد اعضای شورای نگهبان به گونهای که بوده که جامعه از عملکرد و خروجی تدبیر و تصمیم شورای نگهبان دغدغهمند و گلایهمند است به گونهای که مردم و افراد معترض برای اینکه اعتراض خودشان را بروز دهند در قبال این تدبیر نامناسب و غیرقابل قبول سکوت میکنند و به صورت واکنشی، رأی خودشان به صورت آراء باطله در صندوق میاندازند که هیچ جهت گیری خاصی نداشته باشد.
بنده این دغدغه را به این دلیل به صراحت مطرح میکنم که اگر توجه داشته باشید رهبری از موضع مظلومیتی که بر جماعتی از نامزدهای انتخاباتی وارد شد و جفا در حق آنها شد، صدای اعتراض ایشان بلند شد و شورای نگهبان را مورد خطاب قرار داد اما متاسفانه این نهاد قانونی حتی به دغدغه و تنبه رهبری، هیچ وقعی ننهاد و جهت گیری روشنی نکرد.
من فکر میکنم این دغدغه رهبری بیش از آنکه در مقام دفاع از یک نفر، دو نفر و یا پنج نفر از نامزدها باشد دغدغه ایشان به دلیل نقدی که به شورای نگهبان وارد کردند و گفتند این جفاکاری و ظلم را باید جبران کنند بیشتر در مسیر این اتفاقی که امروز رخ داده بوده است بدین گونه ما آراء باطله چند میلیونی نداشته باشیم.
اتفاقا موضع دفاع از شهروندان و اینکه ما حق نداریم رفتار حقوقی مسئولانه خودمان را در نظام سیاسی، حقوقی و اجرایی خود را به گونهای تدبیر و طراحی کنیم که موجب رنجش صاحب ولی نعمتان انقلاب که مردم هستند، شود. از این حیث به نظر میرسد این آراء باطله در این انتخابات به طور خود ماهیتی و روشی در مقایسه با آراء باطله در دورههای دیگر کاملا متفاوت است و حتما باید به جای اینکه روی این تحلیل و بررسی، هد فگیری حقوقی انجام بدهیم و صرفا بگوییم جنبههای ساختاری دچار ایراد بوده که این اتفاق رخ داده، باید حتما یک تحلیل کاملا هوشمندانه و محتوایی انجام دهیم و به بیانی دیگر آن را به عنوان یک تذکر و تنبه برای آینده انتخابات در نظر بگیریم.
شورای نگهبانی که مدعی نظارت استصوابی است و اعلام میکند که تا آخر خط، هر کجا حق دخالت و بررسی دارد و میتواند اعمال تدبیر کند، در اینجا هم با همین دیدگاه، نگاه کند در واقع از موضع نظارت استصوابی به ما توضیح دهد وقتی چنین ظلمی در حق انتخابات صورت میگیرد و بخشی انبوهی در حدود ۵ میلیون رأی دهنده از مشارکت منطقی و معنادار باز میمانند و صدای اعتراض خودشان را این گونه بیان میکنند، از منظر نظارت استصوابی، این مسئله را اصلاح کند. چرا شورای نگهبان در اینجا فراموش میکند و حس میکند مسوولیتی ندارد اما در آن جا که میخواهد طرف را از صحنه رقابتها بازدارد احساس اقتدار میکند و با قدرت اعلام میکند که حقوق قانونی شورای نگهبان است و دخالت میکند.
از نگاه بنده شورای نگهبان مسئول است و من با صدای بلند اعلام میکنم که تحلیل و تفسیر من از آراء انبوه نزدیک به ۵ میلیون آراء باطله این انتخابات این است که پاسخگوی عدم مشارکت این شهروندان، شورای نگهبان است.
منبع: روزنامه سازندگی