سیدافضل موسوی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
طی ۶ماه گذشته چند وزیر از کابینه دولت جدا شدند. این جداییها در اثر استعفاء، برکناری یا رای عدم اعتماد نمایندگان بود. بهدنبال این موضوع از ابتدای امر با اندکی بعد جایگزینهایی برای این افراد در نظر گرفته شد. جایگزینهایی که همگی در یک خصوصیت مشترک بودند؛ برتری نسبت به فرد قبلی نداشتند!
یک انتقاد کلی نمایندگان مجلس یازدهم و برخی چهرههای دیگر این است که میگویند با تغییر وزرا در دولت سیزدهم هیچ روند رو به بهبودی طی نمیشود و گزینههای جدید نه.تنها توانمندتر از قبلیها نیستند که ضعیفتر هم هستند. انتقادی که البته در خور توجه است و فارغ از علل این انتخابها درباره موضوع تغییر وزرا از طریق استعفا یا برکناری مجلس در دولت آقای رئیسی چند نکته باید مدنظر باشد:
1. رویه کار دولت آقای رئیسی در انتخاب وزرا عموماً بر پایه یک شعار است: «یک مدیر صفر کیلومتر و صادق میخواهد خدمتی متفاوت کند.» این اصل کلی درباره اکثر مدیران دولت آقای رئیسی وجود داشته و دارد؛ مدیران و وزرایی فاقد تجربه که در ردههایی همچون وزارت قرار میگیرند و طبیعتاً مدتی طول میکشد تا تجربههای اولیه برای مدیریت مجموعه بزرگی همچون یک وزارتخانه را کسب کنند. بعد از صرف زمان و آزمون و خطای تصمیمات مختلف، وقتی اوضاع وزارتخانه به دست وزیر مورد نظر افتاد و او اندکی بر شرایط مسلط شد، نمایندگان مجلس شروع به سوال کردن و تهدید به استیضاح میکنند. معمولاً کارت زرد میدهند و هر از گاهی خبری از جمعآوری امضا برای استیضاح وزیر شنیده میشود و با این ابزارهای نظارتی -که البته استفاده از آنها حق مجلس است اما باید در زمان درست به کار گرفته شود- نوعی ابزار فشار بر وزیر برای تغییر افراد و تصمیمات و جابهجایی مدیران میشود تا جایی که رشته کار از دست وزیر در میرود و به اندازه کارهایی که در طول عمر یک ساله وزارت خود یاد گرفته هم خروجی نخواهد داشت. در نهایت نیز زمانی که وزیر تازه به صرف هزینه زمانی و اجرایی، سوار کار شده توسط مجلس استیضاح و برکنار میشود یا با فشارهای خود دولت یا نمایندگان تصمیمش به گزینه استعفا منتهی میشود.
۲.در دوران تحصیل، شعری عربی در کتابهای درسی با این مضمون بود که انسان به کمال نمیرسد مگر اینکه پیر شود و وقتی به کمال میرسد، میمیرد و از کمال خود استفاده کمتری میکند. محتوای این شعر حالا در روابط دولت و مجلس فعلی در حوزه برخورد با وزرا دیده میشود.
۳.مدیران دولت آقای رئیسی یا یاد نمیگیرند یا اگر یاد میگیرند، برکنار میشوند. این رویکرد خلاف ثبات در مدیریت و نوعی اصل تغییرناپذیر در دنیاست. اینکه دوره ریاستجمهوری را در قانون اساسی دو دورهای کردهاند و در برخی کشورها بیش از ۴ سال یعنی ۶یا ۸ سال دوره ریاستجمهوری است بر این اساس تصمیمگیری شده است تا در دوره دوم برای به کار گرفتن آمیختههای دور اول فرصت باشد؛ به قول شاعر که میگوید؛ « مرد خردمند هنر پیشه را / عمر دو بایست در این روزگار / تا به یکی تجربه آموختن / با دگری تجربه بردن به کار». در یک نمونه روشن آقای فاطمیامین از دانشگاه مستقیم به وزارتخانه صمت رفت و وزیر شد. او سابقه وزارت نداشت و طی مدت زمان وزارت خود در حال یادگیری بود.
۴.ضربالمثل عربی است که میگوید «التجربة فوقالعلم.» اهمیت این توصیه در رفتار وزرای دولت سیزدهم بهتر لمس میشود. وزرای دولت تجربه ندارند و دولت به مدارک آنها تکیه میکند، در حالی که حتی اگر دانش این افراد کافی و وافی باشد -که این در جای خود محل بحث است- این افراد نخبه تلقی نمیشوند و چهرههایی معمولی با مدارک معمولی هستند که مهمتر از همه تجربهای در این زمینه ندارند. این خود از آفتهایی است که در کشورهای ما بال و پر گرفته است. آقای رئیسی مفتخر بود و هست که حزب ندارد و به همین دلیل از اتهام یارگیری سیاسی مبراست در حالی که ایشان نیز از جریان و نزدیکان و حامیان خود یارگیری میکند و در انتخاب آنها نیز تنها به مدارک دانشگاهی اتکا میکند، در حالی که ایشان باید مدیرانی را انتخاب کند که تجربه کار را دارند. بسیاری از مدیران و وزرای سابق تجربه کار دارند اما انتخاب نشده، کنار گذاشته میشوند و حتی به آنها حملههای سیاسی هم شده و راه برای استفاده از تجربیاتشان بسته میشود.
منبع: روزنامه سازندگی