کامبیز مشتاقگوهری، عضو شورای مرکزی و رئیس کمیته فرهنگی حزب کارگزاران سازندگی ایران
به قول مادر بزرگها ما دیگر زبانمان مو درآورد بس که به اهالی وزارتخانه میراث فرهنگی گفتیم به وظیفه خود عمل کنید و آثار تاریخی این سرزمین کهنسال را بپایید. دستگاههای نظارتی-قضاییمان هم که معلوم نیست چرا پیگیر خساراتی که به تاریخ و هویت ملیمان وارد میشود، نیستند؟ با اینکه قوانین صریح و محکمی در زمینه پیگرد تخریبکنندگان و متجاوزان به عرصه و حریم آثار و ابنیه تاریخی وجود دارد اما در واقع آنچه رخ میدهد این است که این قوانین در برخورد با صاحبان قدرت و نهادهای دولتی و از همه مهمتر خطاهای مدیران ارشد و استانی وزارت میراث فرهنگی، بیاثر شدهاند. بهطور مثال، نگارنده در سال گذشته نسبت به تغییر کاربری حوضهای وضوی موزه فرش توسط مدیر سابق این موزه به مدعیالعموم اعلام جرم کرد. چند روز پیش که از آن مدیر موزه پیگیر نتیجه قولش نسبت به احیای حوضها پس از تعمیر سیستم لولهکشی این حوضها در اردیبهشت ماه گذشته بودیم، ایشان با ذکر واگذاری مدیریت موزه اظهار کرد که در اثر شکایتی که از ایشان و مدیران بالادستی ایشان شده بود، قوه قضائیه کارشناسی را برای بررسی فرستاده و با توضیحات ایشان و سایر کارشناسان میراث معلوم شده که موضوع شکایت بیمورد و ادعاهای ما بیاساس بوده است. بنابراین تقریباً دست علاقهمندان و متخصصان میراث فرهنگی از پیگرد متخلفان این حوزه بهویژه اگر که آنها خود از بدنه یا از مدیران وزارتخانه میراث فرهنگی باشند بسته است. شاعر درست گفته که: از دشمنان برند شکایت به دوستان چون دوست دشمن است، شکایت کجا بریم؟ وزارتخانه میراث فرهنگی خود باید پیشقراول پایش و پیگرد خسارتهای وارده به میراث فرهنگی کشور باشد اما هنگامی که دیده میشود وزیر، معاون و مدیران استانی این وزارتخانه برای حفظ موقعیت خود با همه صاحبان قدرت در تعامل و رایزنی برای اعطای امتیازات ویژهای هستند که پیششرطش گذر از ضوابط حفاظتی و مرمتی میراث فرهنگی است؛ از این مدیران ارشد چگونه و به کجا باید شکایت برد؟ آیا دستگاههای اطلاعاتی کشور نمیدانند که هزینه ضربه به عناصر هویت فرهنگ ایرانی به پای که و به نام چه کسی نوشته میشود؟ دستگاههای بازرسی کشور شامل سازمان بازرسی کل کشور، دیوان محاسبات و ادارات بازرسی داخلی خود وزارتخانه نمیبینند این همه گزارش نسبت به عملکرد مدیران، هزینهکرد اعتبارات و عمل نکردن به قوانین مصرح سازمانی که همه علاقهمندان میراث فرهنگی به نشر رساندهاند؟ قوه قضائیه کشور که میگوید تخلفات مدیران را در قالب شکایت به اطلاع مدعیالعموم برسانید اکنون از نتیجه شکایاتی که در دو مورد مشخص تغییر کاربری بنای ثبت تاریخی شده به چه نتیجهای رسیده که مدیر متخلف برکنار شده موزه فرش ادعا میکند، توانستهاند نظر کارشناس اعزامی را نسبت به حفظ باغچهها جلب کنند؟ آن کارشناس چه تخصصی داشته است؟ آیا با شکات هم جلسهای گذاشته است؟
در حقیقت نتیجه پیگیری خطاهای وزارت میراث فرهنگی در دورهای که به وزارتخانه ارتقا پیدا کرده تقریباً هیچ بوده است. تجربه در مورد وزیر پیشین که از نزدیکان رئیسجمهور قبل بود و در مورد وزیر کنونی که کاندیدای ریاستجمهوری هم بوده و لابد خود را مجاز به انجام بدعتهایی شگرف نظیر تغییر و تعدیل عرصه و حریم آثاری که در تاریخ جهان نظیر پاسارگاد میداند این بوده که اینها اساساً افکار عمومی و نظر متخصصان را به هیچ میگیرند و هیچ سازوکاری هم نه در قانون و نه در دستگاههای ناظر وجود ندارد تا بتوان مطمئن بود که این مدیران ارشد و زیر مجموعهشان به نظر منتقدان و متخصصان اهمیت داده حداقل آنها را راستیآزمایی میکنند. بنابراین دادخواهان میراث فرهنگی حق دارند به این فکر کنند از چه راه دیگری میتوانند داد این بناها، آثار و محوطههای تاریخی بیزبان که هویت بخش قرنها زندگی در این فلات بودهاند و شناسایی ایران و ایرانی مرهون آنهاست را از سازمان متولی آنها بگیرند.
قصه انتصابات سیاسی وزرا و مدیران این وزارتخانه دیگر قصهای است پر آب چشم. این شیوه از انتصاب مدیران که بدون استثنا در همه کابینههای رؤسایجمهور از اصلاحطلب و اصولگرا شاهدش بودهایم، نخستین خبطی است که آب را از سرچشمه آلوده میسازد و طبیعی است گر ز باغ رعیت ملک خورد سیبی برآرند غلاماتش درخت از بیخ. اینگونه است که وقتی وزیری چون ضرغامی از امکان بازنگری حریم و عرصه پاسارگاد برای تسهیل کشاورزی در زمینهای اطراف آن میگوید، چرا مدیری استانی نظیر مدیر کنونی میراث فرهنگی سیستانوبلوچستان از احداث جاده دسترسی آسفالته به بالای اثر ثبتی کوه خواجه دفاع نکند؟ این روزها جوانان و علاقهمندان فرهنگ و تاریخ سیستان با نگرانی و خشم ناظر احداث جادهای بر فراز کوه خواجه این اثر ثبتی مشهور به اوشیدا در اوستا هستند که سنگهای زیرسازیاش را هم با بیل مکانیکی از دیواره و دل این کوه میکنند. حضور ماشینآلات سنگین راهسازی و تعریض جاده دسترسی پیشین که به قصد پشتیبانی لجستیک پایگاه نیروی هوایی در بالای این کوه که در زمان درگیریهای دوره اول به قدرت رسیدن طالبان برای رصد و پایش مرزی احداث شده بود، ورود انبوه خودروها به بالای این کوه را تسهیل میکند و با توجه به اینکه سطح فوقانی این کوه فاقد عرصه لازم برای احداث پارکینگ خودرو است این خودروها غالباً روی گورهای تاریخی قرون گذشته که بر بالای این کوه مستقرند، پارک میشوند و در اثر این اقدام این گورها همین الان هم به اندازه کافی آسیب دیدهاند. حالا فرض کنید این جاده آسفالته احداث شود، مراحل بعدی اقدام این نماینده و آن مدیر لابد احداث پارکینگها خواهد بود. پیشتر میراث فرهنگی که حتی مخالف احداث پایگاههای نظامی بر بالای این کوه بود و به دلیل ضرورت پیش آمده در زمان تهديد طالبان به این امر تن داده بود برای محدود کردن تردد خودرویی بر بالای این کوه زنجیری در ابتدای جاده دسترسی نصب کرده بود که عموم تنها میتوانستند، پیاده از این جاده برای دسترسی به مقبره خواجه در بالای این کوه دست پیدا کنند اما امروز تقریباً دسترسی برای همه ممکن است. احداث جاده آسفالته در حقیقت تثبیت این دسترسی خودرویی است. شنیدهها حاکی است که حتی پایگاههای نظامی روی کوه هم به حق به دلایل حفاظتی موافق با تسهیل این تردد به واسطه احداث جاده آسفالته نیستند اما ظاهراً تیغ نماینده زابل بیشتر میبرد. بهانه احداث این جاده همچون همیشه رونق گردشگری و تقاضای متدینین است. وضعیت گردشگری خارجی که به دلیل تنشهای بینالمللی ایران با جهان تقریباً تعطیل است ولی در همان دورههای رونق گردشگری خارجی هم استان سیستانوبلوچستان در حوزه ممنوعه برای سفر گردشگران خارجی بود. از طرفی تجربه نشان میدهد، گردشگران داخلی هم در سفرهای گذری از سیستان شاید در پای چند اثر سیستان که در مسیر ترددشان باشد، توقف کنند اما شکل بهرهبرداری و موقعیت آثار تاریخی سیستان در همه این سالها به گونهای بوده است که تقریباً از محل گردشگری داخلی درآمدی کسب نمیشود. پس ادعای رونق گردشگری برای چیست؟ امروز نهتنها در منطقه قلعه رستم گردشگری به چشم نمیخورد بلکه به نظر میرسد، سرمایههای گزافی که در آنجا و بدون هیچگونه اولویتسنجی کارشناسی انجام گرفت، رها شده است. منطقه وسیعی که نه امکان سرکشی مرتب دارد و نه بودجه و امکانات سازمان میراث استان اجازه استقرار نگهبان و امکانات حفاظتی این آثار را میدهد. بنابراین احداث این جاده دسترسی تنها خدمتی بیاجر برای حفاران غیر مجازی بوده که امروز میتوان در جای.جای این محوطهها و آثار نقش کلنگ حفاری آنها را دید. سرنوشتی که بیتردید به زودی شامل کوه خواجه سیستان هم خواهد شد.
ایران پیش از همه ما و این باورها که امروز باورمندانش با هم در رقابتهای سیاسیاند، بوده و بعد از همه ما هم تنها حکایاتی از ما و از آنچه با این سرزمین، مردمان و آثارش کردهایم به جای خواهد ماند که میتواند سرنوشت و سرشت باورهای امروز ما را نیز تعیین کند.
منبع: روزنامه سازندگی