شهربانو امانی
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران
یکصد سال از شروع دموکراسی خواهی، انتخابات و پارلمان در ایران میگذرد اما همچنان از داشتن نهادهای زیر ساختی جامعه مدنی و دموکراسی با شاخص های مورد قبول جهانیاش و از جمله از داشتن نظام حزبی محروم هستیم. این گونه است که در انتخابات چیزی تحت عنوان مانیفست احزاب برای انتخابات نداریم که برنامه مدونی را برای هر کاندیدا ارائه دهد. چه در انتخابات مجلس و چه انتخابات ریاست جمهوری. در ایران دولت ها برآمده از یک نهاد حزبی و یک جریان شناسنامه دار و با برنامه نیستند. برنامهای که اولا در چارچوب توان یک کشور باشد و ثانیا در دست مردم و رقبا و حتی جهانیان قرار گیرد تا تجزیه و تحلیل شود. این خلاء بزرگ نظام سیاسی کشور ماست. با این حال و با وجود این همه مشکلات ما همچنان به صندوق رأی اعتقاد کامل داریم و میدانیم دموکراسی پروسه ای طولانی است و فعلا باید برای نهادینه کردن ارکان مهم و سیستماتیک دموکراسی تلاش کنیم.
به دلیل نداشتن نظام حزبی، در هر انتخابات هر جریانی برای جلب ارای خاکستری شعارهایی میدهد. اما اینها شعار است و نه برنامه. حتی کاندیداها در قامت ریاست جمهوری هم برنامهای ارائه نمیدهند. حال این شعارها در چارچوب وظایف کاندیداها باشد یا نه، تبدیل به مطالبات مردم میشود. وقتی هم به آنها عمل نمیشود موجب بدبینی و عدم اعتماد و یأس و ناامیدی جامعه میشود.
در انتخابات اخیر آقای روحانی در کارزار انتخاباتیشان هر جایی حضور پیدا کردند یکی از مطالبات مشخص مردم بحث رفع حصر بود. آقای روحانی هم پشت تریبون گفتند: «من پیام شما را شنیدم.» حال اگر امروز بگوید این قضیه در اختیار من نیست، این حرف پذیرفته نیست. چرا که ایشان بیش از 25 سال در مهم ترین کرسی امنیتی کشور بودند.
یکی از شعارهای محوری دیگر آقای روحانی به کارگیری جوانان و زنان بود. ما پیش از انتخابات معتقد بودیم حتما این اتفاق خواهد افتاد، اما نیفتاد. در حالی که این موضوع در اختیار رئیس جمهوری است و دولت قبل از آقای روحانی وزیر زن داشت. شاخصهای دینی در کشور عوض نشده و همان است که در زمان احمدی نژاد هم بود.
امروز من به عنوان یکی از فعالان و مطالبه گران نیمی از سرمایههای انسانی جامع با صدایی بلند از رسانه «صدا» میخواهم صدایم را به گوش آقای روحانی برساند: «پس حق نیمی از جامعه چه شد؟» ایشان در هیچ جایی زنان کشور را قانع نکردند که چرا از به کارگیری آنها در سطوح عالی دولت دوزادهم صرف نظر کردند. من حالا هیچ اعتقادی ندارم که دولت دوازدهم بخواهد این خلاء را پر کند. اگر در توان و اختیار رئیس جمهوری 24 میلیونی کشور نیست، چرا شعار داد؟ آن هم با توجه به پیشینه آقای روحانی؛ چرا که ایشان تجربه مدیریتی مهمترین ارکان نظام جمهوری اسلامی را در پرونده خود دارد. از ایشان پذیرفته نیست.
مسئله دیگر هم بحث به کارگیری اصلاح طلبان در بدنه دولت بود. حامیان اصلاح طلبان آقای روحانی بر این باورند که در بدو تشکیل دولت دوازدهم اتفاقی افتاد و آقای روحانی به عهد خود وفا نکرد و از دولت دوازدهم اصلاح طلب زدایی شد. در حالی که ما انتظار داریم آقای روحانی مراقب سرمایه بسیار مهم گفتمان اعتدالگرایی که مرحوم آیت الله هاشمی از خود برجای گذاشتند، باشند.
اصلاح طلبان در انتخابات مجلس دهم هم در لیست بستن محدودیتهایی داشتند که مردم به خوبی میدانند. دست اطلاحطلبان باز نبود و کسانی با لیست اصلاحطلبان وارد مجلس شدند.
به هر تقدیر وظیفه اصلاحطلبان این است که با جامعه در ارتباط باشند. آنها این تجربه را دارند که وقتی اشتباه کردند، عذرخواهی میکنند و به مردم میگویند اشتباه کردیم.
من فکر می کنم اصلاح طلبان باید با حفظ هویت خود و با صداقت با مردم صحبت کنند. اصلاح طلبان ضمن اینکه به دولت کمک میکنند حتما شفاف و صادقانه دولت را نقد میکنند. آنها باید نسبت به عهدو پیمانی که با جامعه دارند وفدار باشند و با ایفای نقش حلقه وصل دولت و جامعه، از دولت مطالبهگری کنند و به مردم گزارش بدهند. همچنین باید از کسانی که با لیست اصلاح طلبان وارد مجلس شدند، حسابرسی کنند و کارنامه آنها را به افکار عمومی ارائه دهند.