منیره صبوری
عضو شورای استان خراسان رضوی
عواملی چند بر عدم رشد یافتگی و میزان و نحوه تاثیر گذاری احزاب بر ساختارهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی، دخالت دارند . یکی از عواملی که سبب عدم رشد احزاب سیاسی در جوامعی چون ایران میشود ساختار و بافت اقتصادی جامعه و پایگاه اقتصادی فعالان سیاسی است. عموما فعالان سیاسی دارای جایگاه اقتصادی شفاف و روشن و قابل تبیین نیستند و یا اینکه در ساختار اقتصادی از جایگاه خاصی برخوردار نیستند. چون بین سیاست و اقتصاد موازنه و رابطه مدون و دقیق و مشخصی وجود ندارد و تاثیرات بین این دو تعریف نشده است. در صورتی که بین آن رابطه هم مستقیم و هم غیر مستقیم برقرار است و توجه به این امر و تدوین این رابطه از ضروریات دستیابی به توسعه و رشد احزاب بشمار میرود.
در کشورهای توسعه یافته که دارای اقتصاد رشد یافته و سیستم یافته و شفاف خصوصی هستند، فعالان اقتصادی برای کسب قدرت یا اعمال نفوذ در قدرت و تضمین منافع خود وارد عرصه سیاست میشوند و با حمایتهای غیرمستقیم و حتی مستقیم خود در سازماندهی نیروهای اجتماعی و هرم بندی و قدرت سیاسی به صورت یک شخصیت حقوقی دارای ایدئولوژی و مرام نامه و برنامههای مشخص تحت عنوان حزب نقش دارند. فعالان اقتصادی بدون هیچ گونه هزینهای و با شفافیت کامل، در احزاب نفوذ دارند و نقشآفرینی میکنند و یا در موقعیتهای مسئولیتی احزاب از جایگاه بر خوردارند، و در قدرت اثر گذارند.
جایگاه حزب در سیاست همانند شرکت در اقتصاد است که برای سیاست اصلی ضروری و جهت دهنده و تنظیم کننده است. همانطور که وجود شرکتها برای چرخه حیات اقتصادی ضرورت دارد.
نکته اساسی در ساختار اخزاب این است که آنها نباید و نمیتواند قائم به فرد و یا افراد باشد. در اصل اندوختههای یک حزب با کنار رفتن رهبر و با افراد تاثیر گذار حزبی از بین نمیرود و به حیات سیاسی خود ادامه می دهد. مردم برنامه های احزاب را دنبال میکنند و به نمایندگان حزبی خود رای میدهند. حزب برای اینکه بتواند اثر بخشی داشته و از حالت وسیله ارتقا بخشی صرف به افراد در دایره انتخاباتها خارج شود باید در قالب فرهنگ حزبی در درون فرهنگ جامعه نهادینه شود. احزاب خود و برنامههای تدوین شده شان را شفاف در معرض دید قرار داده و در فرآیند زمانی میان مدت و بلند مدت برنامههای خود را ارائه دهند و بر اساس آن مورد اقبال یا قضاوت و یا در معرض پاسخ گویی قرار گیرند. تا بتوانند کارکرد خود را در دامنه سیاست و قدرت و جهت بخشی به آن حفظ نمایند. در این روند است که قدرت از حالت فردی خارج میشود و یک سیستم مشخص شکل گرفته و به تعریف قدرت و جهت دادن به آن و تعیین جایگاهها میپردازد و بر اساس آن خروجی برنامهها مورد نظر قرار میگیرد و به نقد کشیده میشود.
در این دایره و فرایند نگاه و نگرش و عملکرد است که جوامع توسعه یافته و یا توسعه نایافته قابل تعریف میشود.
در کشورهایی مثل ایران که بخش خصوصی در تمام جنبهها، توان و زمینه پیشرفت را نداشته و اقتصاد و گردانندگی امور اجتماعی و حتی فرهنگی بیشتر دولتی است و جایگاهی برای مانور بخش غیردولتی وجود ندارد و به انحاء مختلف برای فعالیتهای آنها مانع ایجاد میشود. بخش خصوصی از قدرت برخوردار نیست و به تبع آن در دایره فعالیتهای خصوصی توان کسب ثروتو رقابت را ندارد، بر این اساس هدف سیاست مداران و سیاسیون و کنش گران سیاسی و احزاب، به دست آوردن قدرت برای کسب ثروت است. کسی که در هرم میانی و بالای قدرت قرار میگیرد صاحب قدرت میشود و بر اساس قدرت کسب ثروت میکند. چون به ابزارهای کسب ثروت دست میابد. مرکز ثقل شکلگیری فساد اقتصادی و سیاسی از این روند شکل میگیرد. کسب قدرت برای کسب ثروت.
اما در کشورهای توسعه یافته بیشتر ثروت قدرت میآورد. فرد دارای ثروت و فعال در عرصه اقتصادی در بخش خصوصی به سمت جهت دهی به قدرت روی میآورد و بر آن تاثیر میگذارد. قدرت را برای کسب ثروت نمیخواهد بلکه در این روند چون ثروت دارد برای ایجاد و تثبیت یک سیستم شفاف و ثابت گام بر میدارد و تا بتواند چرخه کسب ثروت را تنظیم و به جلو ببرد . اینجاست که فرد محور نمیشود. یک سیستم محور میشود. سیستمی که پایه هایش بر حزب سیاسی استوار است. اما در کشورهای در حال توسعه قدرت ثروت میآورد. یکی از علتهای به وجود آمدن رانتها و اختلاس و فساد هم این مساله است. چون فرد یا افرادی ثروتی ندارد سعی میکند که به قدرت دست یابند تا کسب ثروت کنند. و اینجاست که منفعت طلبی و خود فرد گروهی شکل میگیرد و زمینه فساد فراهم میشود. در این جوامع حزب نه تنها مد نظر قرار نمیگیرد که به نوعی یا کم رنگ می گردند و یا اینکه ابزاری میشود که افراد برای دستیابی به قدرت برای کسب ثروت از آن بهره میبرند. در این روند مردم نیز به احزاب بیاعتماد میشوند.
باید توجه کرد که در جامعه مدرن و رو به توسعه با سیاست قبیلهای و کدخدایی و فرد محوری نمیشود جامعه را اداره کرد و آینده سیاسی ایران به سازمان یابی سیستمی فعالیتهای سیاسی و جامعه مدنی آگاه و مطالبهگر نیازمند است.
در انتخابات اخیر به نوعی کمی جامعه و فعالان سیاسی وارد گردونه رقابت سیستمی شدند، اما این گرد هم آییها علی رغم فعال شدن نسبی ولی کم رنگ و کم قدرت چرخه سیستمی بعد از به قدرت نشستن، خروجی آن مطابق آنچه که در کارکرد سیستمی از آن انتظار میرفت، نیست و با آن فاصله جدی دارد. اگر این روند به سمت تنظیم سیستم حزبی مشخص و کارا، فعال شدن و توان یابی حقیقی بخش خصوصی به پیش نرود، اصلاح روند گذشته میسر نیست. افراد مخور میشوند و جریان به شکل گذشته سیکل معیوب خود را طی میکند و خروجیاش توسعه یابنده نیست.