محمد عطریانفر
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
ایده «عبور از روحانی» به عنوانی شخصیتی انقلابی و مسئول، متاثر از نگرشی انحرافی است و این شعار و استراتژی سیاسی، نسبتی با سیاست و سیاستورزی واقعنگرانه ندارند. سابقه ایده عبور از دولت حاکم، به فعالیتهای تبلیغاتی و سیاسی جریان دوم خرداد باز میگردد که در نیمه اول دهه هشتاد از سویی جوانان شعاری مبنی بر «عبور از خاتمی» مطرح شد. خاستگاه این ایده، جوانان فعال، پاکدل و صادق جریان دوم خرداد بودند. آنها به این ارزیابی رسیدند که رئیس دولت اصلاحات در تامین مطالباتشان ناموفق عمل کرده است. این شعار در آن برهه تازه و نو بود، به همین خاطر توانست بر زبانها بچرخد و مدتی در اذهان جا باز کند. جوانان دومخردادی بر اساس ارزیابیای که خودشان از میزان عملیاتی شدن وعدههای دوم خرداد داشتند، مصمم شدند تا شعار عبور از خاتمی را در جامعه مطرح کنند. آنها معتقد بودند شعارهای رئیس دولت اصلاحات محقق نشده است و از این مقدمه، نتیجه گرفتند که رئیسجمهوری صلاحیت کافی برای به ثمر نشاندن شعارهایشان را ندارد و لذا باید از او عبور کرد. البته در همان ایام که درباره چند و چون این شعار فراوان سخن گفته میشد، در بحثهای مفصلی که در این باره صورت میگرفت، کسی نتوانست ایده عبور از آقای خاتمی به عنوان رئیسجمهوری وقت را به طوری جدی تبیین کند و درباره استراتژیهای مابعد آن تصویر روشنی ارائه بدهد.
مدافعان ایده عبور از خاتمی آرمانگرا بودند و تنها به «عبور» از خاتمی فکر میکردند؛ آنها حتی در ساحت خیال و تصور هم از این موضوع حرفی به میان نمیآوردند که چنانچه «عبور از خاتمی» محقق شد چه هدفی را در زمانه پس از خاتمی دنبال خواهند کرد!؟ و مشخص نبود نسخه بدیل و جایگزین آنها در شرایط عبور از خاتمی چه هست! به نظر میرسید آنها تنها میخواستند از شرایط همان مقطع زمانی، که موجبات نارضایتی آنها را فراهم آورده بود، عبور کنند و به همین دلیل استراتژی مشخصی برای مابعد آن ارائه نمیکردند؛ در حقیقت احساسات، آنها را به سمت نوعی آشفتگی و خروش در مقابل رئیس دولت وقت میبرد.
حامیان این شعار جایگاه واقعی و عینی رئیسجمهوری، در جایگاه رئیس یک قوه، با دیگر ارکان و قوای نظام جمهوری اسلامی را درک نمیکردند. آنها تصور نمیکردند رئیس دولت، خود بخشی از یک منظومه سیاسی است و نمیتواند منفک و مستقل از این منظومه تصمیمگیری و عمل کند و در مقابل از نظر آنها رئیسجمهوری چون با رای اکثریت مردم انتخاب شده لذا تمام قدرت نظام در ید او خواهد بود؛ در حالیکه این تلقی از فضای سیاسی کشور، واقعبینانه نبود. این تصور تا جایی پیش رفت که همین درک نادرست از توزیع قدرت در ارکان نظام ریشه بروز برخی تندرویها در جامعه را فراهم کرد.
اما در همان زمان نگاههای واقعبینانه از شعارهای آرمانگرایانه و غلیان احساسات جوانان پشتیبانی نمیکرد و برخلاف درک آرمانی جوانان دومخردادی، عرصه سیاست و سیاستورزی در نظر فعالان واقعنگر، امر نسبی بود و مطلقنگری در آن جایگاهی نداشت.
به طور روشن، خلق احمدینژاد نتیجه عینی و واقعی عبور از خاتمی بود. احمدینژاد در بستری ظهور کرد که جامعه تحت تاثیر شعارهای رادیکالی مانند عبور از خاتمی قرار گرفته بود که توسط برخی پایگاههای اصلاحطلبی دهان به دهان میشد و این فضا فرصتی را برای وی فراهم آورد تا با سوار شدن بر شعارهای عوامانه پیروز انتخابات شود و سرنوشت کشور را به طور جدی تغییر دهد.
لذا اگر آن تجارب را مرور کنیم و واقعبین باشیم و به دنبال مطلقگرایی نرویم از رئیسجمهوری انتظار نخواهیم داشت همچون رستم دستان، هفتخوان پیش روی خود را در نوردد و تمامی وعدهها را محقق کند. کسی تردید ندارد که نباید حوادث دهه هفتاد و احمدینژادی دیگر تکرار شود. افرادی که امروز ایده عبور از روحانی را مطرح میکنند در حقیقت همان راهی را میروند که سابق بر این رفته شده و کشور، مردم و اصلاحات از آن آسیب دیدهاند. نباید این حقیقت راهگشا را از نظر پنهان داشت که مخالفان امروز ایده عبور از روحانی کسانی هستند که نتیجه تلخ عملیاتی شدن عبور از خاتمی را با گوشت و پوست خود لمس کردهاند و به همین خاطر امروز باوری با این شعار ندارند. حسن روحانی، از نظر گفتمانی تصویر کوچکتر خاتمی است و از نظر عمل اجتماعی روحانی تصویر بزرگتری نسبت به محمد خاتمی است. کسانی که امروز ایده عبور از روحانی را مطرح میکنند از نظر ظرفیت و اثربخشی بر فضای سیاسی بسیار ضعیفتر از کسانیاند که در ایام اصلاحات این ایده را طرح میکردند. بنابراین اگر تجربه دوران اصلاحات را به عنوان تجربهای ملموس، پیشروی خود قرار دهیم، سیر حوادث انتخاباتی مشخص میکند تحولات سالهای 92 و 96 مشابه اتفاقات 76 و 84 است. به طوریکه حسن روحانی با تکیه بر شعار اعتدال و بهرهمندی از ظرفیت اصلاحطلبان منصب مهم ریاستجمهوری را عهدهدار شد. اکنون که مانند آن سالها شعار عبور از رئیسجمهور مستقر برای بار دیگر تکرار میشود، همچون دوره اصلاحات همچنان این سوال به طور جدی مطرح است که در صورت تحقق شعار عبور از روحانی، چه هدف و برنامهای برای ایام مابعد روحانی خواهید داشت و نسخه بدیل شما برای تامین مطالبات مردم چیست و این خواستهها با چه سازوکاری تامین خواهد شد. انتهای شعار عبور از روحانی به زیان اصلاحطلبان و اصولگرایان تمام خواهد شد و کسی از این شعار نفع نخواهد برد. مسیر عبور از روحانی به خلق احمدینژادی دیگر منتهی خواهد شد که به نفع هیچکس نخواهد بود، و مردم متضرر اصلی این ماجرا خواهند بود.
ناگفته نماند، مخالفت ما با شعار عبور از روحانی به معنای مصونیت رئیس دولت از نقد نیست. اگر سخن از حمایت، همدلی و در عرصه گفتوگوهای علنی میشود، پیام متناظر این است که باید نقد در درون نهادهای قدرت و در گفتوگوهای درون دولت در دستور کار قرار بگیرد. نباید بیم آن را داشت که دفاع از روحانی به معنای بسته شدن باب انتقاد تعبیر شود. هیچ کس مصون از انتقاد مشفقانه نیست. همانطور که رئیسجمهوری فعلی نیز خود را از نقد سازنده بینیاز نمیداند. منبع: پیش شماره2 روزنامه سازندگی