احمد نقیبزاده
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
سیاست خارجی عربستان ضدشیعهگرایی دگماتیک است یا ضدایرانی واقع بینانه؟
این همان سوال کلیدی است که غربیها در پی پاسخی به آن هستند تا بهتر بتوانند تکلیف خود را در برابر عربستان تعیین کنند. در فرانسه تئوبلان و دانشجوی سابق من در انستیتو مطالعات سیاسی پاریس، استفان لاکروا از جمله کسانی هستند که بیشتر از همه روی عربستان کار میکنند. از نظر تئو بلان به لحاظ تاریخی عربستان موجودیت خود را بر یک برداشت بومی مذهبی یعنی وهابیسم ابتناء کرده و از همان آغاز هم ضدیت کوری با آنچه از نظر آنها انحراف از جوهره، دین تلقی میشد مانند صوفیگری، ستایش قدیسین و تشیع نشان داد. ولی ضدیت و دشمنی وهابیان با شیعیان بیشتر از هر گروه دیگر بوده و هست. آنچه امروز تعیین کننده خطوط اصلی منازعه و آرایش استراتژیک نیروها در خاورمیانه است فرمت تدریجی هلال شیعه است که خواب عربستان را آشفته کرده است. اما ابهام در اولویت سیاست خارجی عربستان به قوت خود باقی است. یعنی مشخص نیست که دکترین ضدشیعی وهابیسم حرف آخر را میزند یا (رئالیسم) ضدیت با ایران به عنوان رقیب اصلی عربستان در منطقه؟ آیا میتوان پاسخ این سؤال را از لابه لای رویدادهای دو دهه گذشته پیدا کرد یا نه؟ پس از حج خونین مهمترین رویدادی که روابط عربستان و ایران را تیره کرد اعدام شیخ نمر باقرالنمر و حادثه آتشسوزی سفارت عربستان در تهران بود که متعاقب آن در ژانویه 2017 رخ داد. او هم به 12 امام باورداشت و این از نظر سعودیها به معنای طرفداری از ایران و تبعیت از رهبری مذهبی ایران است. در اینجا هم نمیتوان به راحتی بین باور به تشیع و وفاداری نسبت به ایران تفکیک قائل شد. در تمام حوزههایی که بین ایران و عربستان درگیری وجود دارد به سختی میتوان بین اهداف ژئوپلیتیک عربستان و ضدیتش با اعتقادات تشیع خط تمایزی ترسیم کرد. از جمله بحرین که مردم شیعه آنجا بیشتر تحت تأثیر آنچه بهار عربی خوانده میشد در سال 2011 دست به تظاهرات زدند ولی دخالت امارات متحده عربی به اشاره عربستان در مارس این سال و دخالت نظامی عربستان به ظاهر به انگیزه رویکرد مبهم عقیدتی و در باطن بنا به ملاحظات ژئوپلیتیک و پراگماتیک برخاسته از آن صورت میگرفت. ترس از دموکراسی واقعی در بحرین که به اکثریت شیعه این کشور امکان تغییر سرنوشت خود را میدهد پشت عربستان را به لرزه میآورد. زیرا آشکار است که در آن صورت نفوذ ایران به ضرر عربستان در این امارت کوچک ولی به لحاظ ژئواستراتژیک بسیار مهم، رو به افزایش خواهد نهاد. تعصب ضدشیعی عربستان و منافع ژئوپلیتیک آن در برابر ایران چنان در هم تنیدهاند که جدا کردن آنها ممکن نیست. در یمن شواهد تاریخی حکایت از اولویت ملاحظات ژئوپلیتیک بر تعصبات مذهبی دارد. زمانی که در دهه 1960 جمال عبدالناصر دست به مداخله در امور یمن زد، عربستان حمایت از حوثیهای شیعه را در برابر ناصریستها برعهده گرفت و نشان داد که به هژمونی خود برای شبهجزیره عربستان بیشتر از سایر عناصر اهمیت قائل است. آیا الان که به شدت علیه حوثیها میجنگد نگران دست اندازی ایرانیها بر این شبه جزیره یا نگران محاصره از سوی شیعیانی که روزبه روز به تشیع ایرانی شباهت بیشتری پیدا میکنند نیست؟ به یاد داشته باشیم که مداخله سعودیها در یمن موسوم در 25 مارس 2015 «طوفان قاطع» به زمانی آغاز شد که حوثیها رئیسجمهوری طرفدار عربستان یعنی عبد ربه هادی منصور را سرنگون کرده بودند. کم کم داریم به خطوط روشنتری در سیاست خارجی عربستان دست پیدا میکنیم که حاکی از برتری عامل ژئوپلیتیک بر نگاه ایدئولوژیک است و رسیدن به این تعین برای غرب بسیار مفید است. زیرا میدانیم تا کجا میتوانیم با سعودیها همکاری کنیم. اگر حاصل مطالعات ما درست باشد آیا غیر از این است که سخن از تهدید ایران در منطقه فقط سرپوشی است بر برتری جویی سعودیها در شبه جزیره عربستان. موضوع دیگری که رئال پلیتیک (سیاست واقعگرایی) عربستان را مانند حمایت این کشور از حوثیها در دهه 1960 در برابر ناصریستها آشکار میکند، بحران قطر است. نشست سران حوزه خلیج فارس در ژوئن 2017 در قطر که در آن عربستان سعودی همراه با امارات متحده عربی و مصر از قطر میخواستند که با ایران قطع رابطه کرده و از ارسال کمک به تروریستهایی مانند داعش و اخوان المسلمین خودداری کند، کاملا آشکار میساخت که سعودیها خواهان ادامه کنترل نمادین خود بر شبهجزیره عربستان هستند و هم اینکه از ماهیت رقابتش با ایران پرده بر میگرفت. زیرا قطر که اکثریت جمعیت آن سنی هستند، سیاست حمایت از اسلامگرایان را در خاورمیانه تعقیب میکند و درحالی از اخوان المسلمین در مصر، سوریه و لیبی حمایت میکند که آشکارا با سیاست ضد اخوانی عربستان در تضاد است. از شورش اخوانیها در دهه 1990 ، عربستان این گروه را به عنوان دشمنی سازمان یافته تلقی میکند که به هر قیمتی باید از قوت گرفتن آن جلوگیری کرد. در همه جا نشانههایی از رویارویی عربستان و قطر مشاهده میکنیم. عربستان کمکهای مالی وسیعی به سوی ژنرال سیسی روانه میکند تا مصر بتواند با اسلامگرایان به مقابله برخیزد. در لیبی سعودیها از جریان سکولار خلیفه هفتر در برابر بلوک اسلامگرای فجر لیبی که فرزندخوانده قطر است حمایت میکنند. حتی در سوریه که دو کشور بر سر اسقاط رژیم اسد توافق دارند در مورد حمایت از گروههای معارض یا رژیم سوریه توافق ندارند. قطر از احرارالشام حمایت میکند که مورد حمایت آنکارا هم هست درحالیکه عربستان از جیش الاسلام حمایت میکند که با احرارالشام در ستیز است. در این سه جبهه یعنی مصر، سوریه و لیبی مبارزه با ایران فقط بهانهای است تا بر برتریجویی عربستان سرپوش بگذارد.
تفسیرما: اگر ملاحظات تئو بلان و نتیجهگیری او درست باشد میتوان انتظار داشت که امکان جلب نظر غربیها به زیاده خواهیهای عربستان وجود داشته و میتوان این نکته را القاء کرد که چنانچه عربستان به اهداف خود دست پیدا کند در آیندهای نه چندان دور مزاحمتهای جدیای را برای حضور غربیها در منطقه فراهم خواهد کرد. از سوی دیگر شاخ و شانه کشیدنهای ریاض در برابر تهران و اتهاماتی که به تهران وارد میکند، هیچکدام مبنای درستی ندارد. از سوی دیگر ایران هم باید بداند که هژمونی بر شبه جزیره تا چه حد برای ریاض مهم است و برای حصول آن ممکن است دست به دیوانگی هم بزند.
منبع: روزنامه سازندگی