خراسان رضوی- سایت کارگزاران: امیر اقتناعی، دبیر اول حزب کارگزاران سازندگی خراسان رضوی، هفته گذشته در دفتر حزب مردمسالاری نیشابور از ایران پس از هاشمی گفت. او معتقد است که هاشمی دیگر تکرار نمیشود و باید همزمان با مدرن شدن جامعه ایران، فعالیت سیاسی به شیوهای مدرن دنبال شود.
امیر اقتناعی گفت: وقتی بحث ایران پس از هاشمی میشود؛ همه ممکن است سراغ یکسری مسائل خاص بروند که اگر هاشمی بود چه میشد و اگر نبود چه میشد. امروز واقعیت اینست که هاشمی نیست. اینکه ما بشینیم بگوییم اگر هاشمی بود این اتفاق نمیافتاد و اتفاق دیگری رخ میداد؛ انگار در حال خسران هستیم. ما باید تمرین کنیم که با الگو گرفتن از مشی افرادی مثل آیتالله هاشمی و با وام گرفتن از تجربیاتی که طی شد و نیازمودن دوباره آن تجربیات قدیم (آزموده ها را دوباره نیازماییم)؛ راهکارهای جایگزینی را در فقدان شخصیتی چون ایشان پیدا کنیم.
دبیر اول حزب کارگزاران سازندگی استان خراسان رضوی، هاشمی را محصول یک فرآیند در چند دهه و در یک برهه خاصی از تاریخ ایران دانست و گفت: شاید یکی از دلایلی که میگویم ایشان دیگر در ایران تکرار نمیشود این باشد که دیگر جامعه ایران جامعهای نیست که هاشمی تولید کند یا هاشمی بخواهد. هاشمی مربوط به دورهای بود که جامعه ایران سنتی بود و از سنت به سمت تجدد استارت زد. الان جامعه ایران از سنت فاصله جدی گرفته است؛ متجدد نشده ولی به جامعه مدرن نزدیک شده است. از مولفهها و ابزارهای جامعه مدرن، در جایی به صورت کاذب و صوری و جایی به صورت واقعی برخوردار است. یکی از نشانههای آن، اینست که فضای اطلاعرسانی و فضای مجازی گسترگی زیادی پیدا کرده است و نقش و مرجعیت افراد ریش سفید در حوزه سیاسی، دیگر مانند گذشته نیست؛ یعنی دیگر بدان شکل نیست که فضای مجازی و اینترنت نباشد؛ شما هنگامه انتخابات با یکسری کاغذ و برگه به سایرین بگویید که هاشمی یا خاتمی گفته که بازی را به این سمت ببرید و چون افراد ریش سفید و مورد اعتمادی هستند، قبول کنند. جامعه ایران، این را نمیپذیرد چون در فضای باز اطلاعاتی، میزان آگاهیها بالا رفته و آن تبعیتهایی که در گذشته بدلیل احترامها به بعضی اشخاص صورت میگرفته؛ دیگر به شکل سابق نیست. الان برای هر بازی سیاسی و حرکت راهبردی که میخواهید انجام دهید باید ادله متقن و منطقی داشته باشید تا آدمها را قانع کنید.
او گفت: من معتقدم که آرام آرام به سمتی میرویم که دیگر «تکرار میکنم» آقای خاتمی هم جواب نمیدهد. من میگویم تکرار خاتمی یک بار دوبار سه بار جواب میدهد؛ ما در این سمتی که حرکت میکنیم اگر برای راهبردهایمان ادله متقن و منطقی نداشته باشیم؛ الزاما دیگر در دراز مدت آن تکرار خاتمی هم ما راه به پیش نخواهیم برد. امروز همه ما میدانیم که جریان اقتدارگرا یک بدنه ثابت اجتماعی دارد که همیشه در صحنه حاضر است و در تمامی انتخاباتها شرکت میکند. حال اگر عموم مردم ببینند که تفاوت راهبردی و عملکردی میان نیروی اصلاحطلب و نیروی غیر اصلاحطلب وجود ندارد، از مشارکت در عرصه سیاسی به ويژه انتخابات سر باز میزنند. بدین ترتیب نیروی اقتدارگرا با همان بدنه ثابت خود میتواند قدرت را در دست بگیرد و بر اکثریت جامعه حکومت کند. به عبارت دیگر یک اکثریت خاموش و مأیوس که در اثر ناتوانی نیروهای اصلاحطلب در اقناع آنها قدرت را به اقلیتی واگذار میکند. شبیه اتفاقی که در سال ۸۴ رخ داد. باید توجه داشته باشیم که جامعه ایران هنوز پتانسیل اتفاقات مشابه را دارد. این موضوع فقط به معنای حضور نیروهای مخالف اصلاحات در قدرت نیست، بلکه به معنای به خطر افتادن آینده ایران است. هشت سال دیدیم چه بر سر ایران آمد، حال اگر دوباره آن شرایط پیش بیاید، معلوم نیست چه آیندهای در انتظار ایران خواهد بود.
اقتناعی تاکید کرد: انتقاد به دوستان اصلاحطلب این است که چطور در فضاهای انتخاباتی و پرهیجان حاضر هستند که شب و روز وقت بگذارند و یا تصمیمات را در گعدهها و محفلهای خصوصی بگیرند؛ یعنی کار سیاسی انجام میدهند؛ اما حاضر نیستند کار سیاسی شفاف، منظم چارچوبمند، سازمان یافته و دارای ساختار انجام دهند. یعنی در پشت پردهها یکسری تصمیمات را بگیرند؛ بعد فردا اگر منافعی بود آن را ببرند و اگر خراب شد پاسخگو نیستند و هیچکس قبول نمیکند. شتر سواری دولا دولا نمیشود. چطور به نهادهای حکومت میگوییم شما باید شفاف، دموکراتیک، پاسخگو و نظاممند باشید و به ساختارها پایبند باشید؛ بعد خودمان به عنوان فعال سیاسی این کارها را انجام نمیدهیم و مطمئن باشید با این مدل و الگوی فرهنگی و این دیدگاه، اگر فردا داخل ساختار قدرت برویم همانطوری کار میکنیم که در فضای سیاسی داشتیم کار میکردیم.
او گفت: من معتقدم تنها راه توسعه واقعی جامعه ایران، از مسیر تحزب میگذرد و لاغیر و تنها جایگزینی که برای شخصیتهای بزرگ و مراجع سیاسی در دوران به سمت تجدد و حتی در دوران مدرن، احزاب حرفهای هستند. این احزاب حرفهای هستند که با طرحریزی ایدهها، برنامهها و ترسیم راهبردها و تلاش برای گسترش شبکه حزبی و عضوگیری و آگاهیرسانی به بدنه و از طریق بدنه به عموم جامعه ایران و اقناع مردم از طریق ابزارهای اطلاعرسانی مختلف و نیز بدنه اجتماعی و انسانی خودشان، خلا وجود بزرگان را پر کنند.
حزب محل گفتگو و تضارب آراست و از دل این تضارب آرا است که برنامه و راهبرد درمیآید و اشکالات آن گرفته میشود. در نهایت افرادی که در تدوین این راهبردها فعالتر هستند، برجستهتر میشوند و به سیستم مدیریتی جامعه معرفی میشوند و تربیت نیرو به شکل صحیح انجام میشود. بدین معنی که حزب برای حضور در قدرت برنامه و راهبرد دارد، سپس برای این برنامهها افرادی را معرفی میکند که میتوانند این راهبردها را پیش ببرند. بدین ترتیب شهروندی که به یک حزب اعتماد میکند به فرد معرفی شده از سوی آن رأی میدهد، مطمئن است که نهادی وجود دارد تا بتواند به وسیله آن به عملکرد آن نماینده نظارت کند و نقدهای خود را به گوش آن فرد برساند.
کارکرد حزب در حقیقت حلقه واسطی میان حاکمیت و جامعه مدنی است. حزب باید مطالبات جامعه را دریافت کند و سپس به پشتوانه بدنه اجتماعی خود به حاکمیت فشار بیاورد که به این مطالبات توجه کند. متأسفانه در ایران نقش احزاب در این معنا بسیار کمرنگ است. در چنین شرایطی است که شکاف بین جامعه و حاکمیت زیاد میشود و طبیعتا حرکات اعتراضی کور یکی از اقداماتی است که از سوی جامعه نا امید اتخاذ میشود.
من معتقدم در نهایت ساخت قدرت در ایران باید نقش احزاب در جامعه را بپذیرد. وظیفه ما فعالین سیاسی نیز آن است که ضرورت فعالیت حزبی را باور داشته باشیم و آن را به ارکان مختلف جامعه و ساخت قدرت القاء نماییم. فعالیت حزبی در شرایط فعلی ایران مانند کار عامالمنفعه با جهتگیری سیاسی است. حزب بنگاه کاریابی برای افراد نیست ولی از افراد توانمندی که بتوانند برنامههای حزب را پیش ببرند برای قرار گرفتن در مناصب کمک و از آنها حمایت میکند. حضور در حزب نیازمند باوری عمیق است که به واسطه آن فرایند شبکهسازی و جذب افراد توانمند در کنار تدوین برنامه و راهبرد طی شود. هر چند وظیفه حزب لزوما حضور در قدرت نیست، بلکه تقویت عرصه عمومی و تربیت شهروند خوب هم بخشی از وظیفه حزب است. دو قرن پیش امیل دورکیم، نظریهپرداز جامعهشناسی این وظیفه را به عهده حاکمیت میدانست، اما امروز به دلیل گسترش جوامع و نقش واسط احزاب میان جامعه و حاکمیت، این وظیفه بر عهده احزاب قرار دارد.
همانطور که پیشتر اشاره کردم، توسعه جامعه ایران و پرکردن فقدان چهرههای تاریخ معاصر نیازمند گذار از فعالیت سیاسی سنتی به فعالیت سیاسی مدرن است و این امر از مسیر تحزب میگذرد و من امیدوارم نسل جدید فعالین سیاسی در این راه قدم بگذارند.