محمدحسين جعفري: ظهور و افول قدرتهاي سياسي در جهان امروز بدون ترديد وابستگي نزديكي به آراء و افكار جوامع بشري دارند از اين رو هيچ جريان سياسي نميتواند بدون در نظر داشتن قدرت افكار عمومي و بدون پشتوانه ملي در سپهر سياسي يك كشور دوام داشته باشد. جريانهاي سياسي كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نيستند و براي بقاي خود نيازمند حفظ پايگاه اجتماعي ميباشند. بنابراين اصل اگر يك جريان سياسي مايل باشد تا در گردونه حاكميت قرار داشته باشد، چارهاي جز اين ندارد كه مطالبات اجتماعي را خارج از محافظهكاري و مصلحتانديشي پيگيري کند.محمدحسين جعفري: ظهور و افول قدرتهاي سياسي در جهان امروز بدون ترديد وابستگي نزديكي به آراء و افكار جوامع بشري دارند از اين رو هيچ جريان سياسي نميتواند بدون در نظر داشتن قدرت افكار عمومي و بدون پشتوانه ملي در سپهر سياسي يك كشور دوام داشته باشد. جريانهاي سياسي كشور ما نيز از اين قاعده مستثني نيستند و براي بقاي خود نيازمند حفظ پايگاه اجتماعي ميباشند. بنابراين اصل اگر يك جريان سياسي مايل باشد تا در گردونه حاكميت قرار داشته باشد، چارهاي جز اين ندارد كه مطالبات اجتماعي را خارج از محافظهكاري و مصلحتانديشي پيگيري کند.
به گزارش سایت کارگزاران، درباره اين موضوع و بررسي بيشتر آينده جريان اصلاحات «آرمان» با جهانبخش خانجاني، فعال سياسي و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران به گفتوگو پرداخته كه در ادامه ميخوانيد.
جايگاه جريان اصلاحات را در كشور چگونه ارزيابي ميكنيد و پيشبيني شما از آينده اين جريان سياسي در كشور چگونه است؟
اگر بخواهيم در خصوص جريان اصلاحطلبي در جامعه سخن بگویيم ابتدا بايد اشارهاي داشته باشيم به بحث قدرت در يك سرزمين. هر قدرت حاكميتي در جهان به نوعي منبعث از چند منبع است. برخي از قدرتها منبعث از قدرت الهي هستند كه اين ویژگی خاص پيامبر و ائمه اطهار(ع) است و كسي در حال حاضر نميتواند مدعي باشد كه قدرت خود را از طرف خداوند دارد غير از امام عصر(عج). نوع دوم قدرتي است كه از طرف مردم به اشخاص يا دولتها تفويض ميشود. در حال حاضر موضوع سخن ما نوع دوم قدرت يعني تفويض قدرت از طرف مردم به اشخاص يا جريانهاي سياسي است. اگر ما اندكي پيرامون حوزه سياسي و قدرت سياسي انديشه كنيم متوجه ميشويم كه هر نهاد، سازمان يا جزئي از جامعه بايد به منشأ قدرت خود توجه داشته باشد و به تفويض كنندگان قدرت توجه داشته باشد و در آينده حركتي خود آن را لحاظ كند. جريان اصلاحطلب و يا دولت منبعث از اصلاحطلبي نيز از اين قاعده مستثنی نيست. يعني بايد به نوعي بر اساس نظريات مختلف و مفهوم قدرت سياسي و ارتباط قدرت سياسي با بدنه جامعه و در نهايت اجرايي شدن مفاهيمي كه هر جريان سياسي مد نظر دارد، در يك راستا قرار گيرد. اصلاحطلبان جوهره و ماهيت حركتشان از بدنه جامعه و مردم است و از آن روز كه اصلاحطلبان رابطه وثيقي با مردم و افكار و آراء مردم پيدا كردند، توانستند در جامعه نمود عيني پيدا كنند و تاثيرگذار باشند. چنانكه اين فهم مناسب را به لحاظ حقيقت نظري موضوع و يا واقعيتهاي عيني جامعه لحاظ كنند، طبيعي است كه بايد دريابند تا چه زمان اين رابطه بين اصلاحطلبان و مردم موضوعيت پيدا ميكند و اين قدرت، منبعث از آراء مردم تاثيرگذار در حركتهاي آنان است. به اين معنا كه مردم با رأی به جريان اصلاحات به نوعي آراء و انديشههاي خود را در يك جريان فكر متجلي ميبينند و تا جايي كه آن جريان فكري همپوشاني لازم را با آراء و نظرات مردم داشته باشد و تصميمسازيها و تصميمگيريهاي جريان سياسي و دولتی که منبعث از آن است، خواسته مردم را پوشش دهد، طبيعي است كه مردم همچنان پشتيبان آن جريان و آن دولت خواهند بود. چنانكه فاصله انديشه و آراء مردم با آنچه كه عملياتي ميشود تفاوت داشته باشد، به طور قطع ميان مردم و جريان سياسي فاصله ايجاد ميشود. در چنين حالتي است كه ديگر كنترل افكار عمومي توسط جريان سياسي غير ممكن خواهد بود و بر همين اساس آن جريان سياسي و يا دولتي كه برآمده از جريان سياسي است، جايگاه اجتماعي خود را از دست ميدهد. بنابراين جريان سياسي اصلاحطلب زماني ميتواند داراي قدرت و تاثيرگذار باشد كه قدرتش بر مبناي ديدگاه مردم باشد. چنانچه بین دیدگاه مردم و جریان سیاسی فاصله و شكاف ایجاد شود، طبيعي است كه آن جريان نميتواند معناي واقعي و قدرت واقعي خود را لحاظ كند. در چنين شرايطي بايد اصلاحطلبان با ديدي وسيع و عميق به شرايط اجتماعي كشور و جايگاه قدرت سياسي، جايگاه قدرت اجتماعي و جايگاه قدرت عملياتي خودشان بينديشند و گمان نبرند كه مردم هميشه بدون توجه به عملكردشان، آنان را مورد حمايت قرار ميدهند و از اين جريان پشتيباني ميكنند.
با توجه به اين موضوع، جريان اصلاحات در عرصه سياسي چه گزينههايي دارد؟
اصلاحطلبان اگر بخواهند در آينده هم قدرت تاثيرگذاری داشته باشند، بايد نقد جامعه را در انديشهها و عملكردهايشان بپذيرند و آنها را لحاظ كنند. به عنوان نمونه بايد گفت اگر دولتي كه بر اساس معرفي اصلاحطلبان و يا اعتداليون كه تجلي ديدگاههاي مردم شدهاند نتواند آن خاستگاه واقعي را از لحاظ مفاهيم سياسي، استراتژيك، ژئوپلتيك و تقويت ظرفيت منابع سياسي كشور عملياتي كند و مطالبات مردم را پوشش دهد، بايد يقين بداند كه جامعه امروز و مردم كشور آنقدر به فهم دقيق سياسي رسيدهاند كه ديگر هيچ حسابي روي آن جريانهاي سياسي حامي آن دولت باز نخواهد كرد چرا كه به اين نتيجه خواهد رسيد كه جريانهاي سياسي واجد صلاحيت تشخيص و تعيين قدرت از طرف بدنه جامعه نيستند. از اين رو اصلاحطلبان بايد موشكافانه و دقيق عملكرد دولت و نهادهاي منبعث از آراء خودشان مانند مجلس شورا، شوراي اسلامي شهر و شهرداري را مد نظر قرار دهند. قدرتهاي سياسي اجتماعي برآيند قدرتهاي سياسي انساني است كه در افراد متجلي ميشود. يعني فردفرد آحاد جامعه داراي قدرت سياسي هستند. وقتي اين قدرت سياسي و اين قدرت فردي در يك برآيند برداری قرار ميگيرد قدرت اجتماعي تاثيرگذاری را به وجود ميآورد. وقتي مردم احساس نااميدي و يأس كنند و يا احساس كنند خواستههايشان توسط دولت برآمده از ديدگاه اصلاحگرايان عملياتي نشده است و تحقق نيافته است، به طور قطع از اصلاحطلبان قطع اميد ميكنند. دقیقا به همین دلیل است که جریانهای سیاسی مخالف تمام سعی خود را میکنند که از موفقیت جریان اصلاحات و اعتدال جلوگیری کنند. ضمن اینکه اصلاحطلبان هم بايد از هر موضع محافظهكارانهای دست بكشند و همانطور كه از عملكرد درست دولت حمايت ميكنند در مقابل از عملكرد غلط دولت نيز انتقاد كنند. در شرايط فعلي اگر اصلاحطلبان بخواهند و بتوانند با افكار عمومي ارتباط نزديكي داشته باشند و توجه افكار عمومي را همچون سال 92 و 96 به خود جلب كنند، بايد رابطه مناسبي بين خواستههاي آنان و فشاري كه به دولت وارد ميكنند، برقرار سازند؛ يعني يك همپوشاني بين اراده مردم و آنچه كه محقق ميشود ایجاد شود. در غير اين صورت اگر نسبت به خطاهاي دولت و نهادهاي منبعث از دولت و سازمانهاي دولتي چشمپوشي صورت بگيرد و يا به عنوان نمونه در شوراي شهر تهران كه مردم به اعتماد اصلاحطلبان و چهرههاي تاثيرگذار اين جريان اعضاي آن را انتخاب كرده است، و شهردار تهران بر اساس نظر نمايندگان مردم در شورا انتخاب شده است، اگر خواست و مطالبه مردم توسط اعضاي فعلي شوراي شهر پيگيري نشود و زندگي شهري مطلوبي براي شهروندان ايجاد ننمايد، طبيعي است كه شهروندان هيچ عقد اخوتي با اعضاي اين شورا و جريان حامي اين شورا نداشته و در انتخابات بعدي به طور قطع پيروز نخواهند بود. بنابراين در بحث مديريت كلان كشور هم بر همين قاعده خواهد بود كه اگر در مجلس و يا در دولت افراد و مسئولاني كه توسط جريان اصلاحات به مردم معرفي شدهاند نتوانند رضايت جامعه را از عملكرد خود به دست آوردند به طور قطع انتخابات و عرصه سياسي را خواهند باخت و جرياني كه از اين افراد به عنوان نمايندگان خود حمايت كرده و آنان را به جامعه معرفي كرده نيز همراه آنان متحمل شكست خواهد شد. بنابر اين اگر ارتباط ميان اصلاحطلبان و بدنه جامعه حفظ نشود و اصلاحطلبان نتوانند مطالبات ملي را پيگيري نمايند و به عنوان نمايندگان جامعه ايراني نسبت به رخدادهاي كشور و نيازهاي جامعه بيتفاوت ظاهر شوند و پاسخگوي مردم نباشند، به طور قطع بازنده انتخابات آينده خواهند بود و به سرنوشت اصولگرايان دچار خواهند شد. اصولگرايان بدون رانت نتوانستهاند قدرت را تصاحب كنند. اصلاحطلبان نيز اگر بدنه جامعه و مردم را از دست بدهند سرنوشتي همچون اصولگرايان خواهند داشت به همين دليل براي برطرف كردن شكاف بين جريان اصلاحات و مردم بايد نقد منصفانه و دقيقي از عملكرد دولت داشته باشيم. عملكرد اقتصادي دولت مردم را دچار بدگماني و بدبيني كرده است و نوعي آنومي و ناهنجاری اقتصادي ایجاد شده است. بنابراين اصلاحگرايان نبايد در مقابل اين عملكرد سكوت اختيار كنند و چشم بسته از دولت طرفداري كنند بلكه بايد به طور شفاف به نقد عملكرد دولت در حوزه اقتصادي، اجتماعي و سياسي بپردازند و در عين حال وعدههايي را كه دولت و رئيس جمهور به مردم داده، بر اساس بازه زماني مشخص كه دولت مسئوليت را پذيرفته و ميتوانسته وعدههاي خود را محقق سازد، مورد بررسي قرار دهند و چنانچه فاصله معناداري بين آنچه كه وعده داده شده و آنچه كه بايد عمل ميشده ديدند، نبايد سكوت كنند و بايد دركنار مردم نقد مناسبي نسبت به عملكرد دولت داشته باشند و دولت را وادار به تمكين از خواستههاي مردم كنند.
آیا حوزه نقد عملكرد تنها دستگاههاي اجرايي را شامل میشود؟
اينجا دولت تنها به معناي قوه مجريه نيست بلكه بخشهاي مختلفي را شامل ميشود كه بايد براي حفظ منافع ملي و ارزشهاي كلان جمهوري اسلامي تلاش كنند. تمام داشته و سرمايه جمهوري اسلامي اعتماد مردم است و اگر سرمايه مردمي اين نظام از بين برود حتي اگر از تمام ابزارهاي قدرت براي حفظ نظام استفاده شود، باز هم قادر نخواهد بود كه خود را حفظ نمايد. بنابراين بهترين راه براي بقاي نظام حفظ سرمايه مردمي است و براي حفظ اين سرمايه بايد فاصله بين مسئولان و بدنه جامعه برطرف گردد. يكي از نقدهايي كه امروز وجود دارد عدم شفافيت بعضی بخشها با مردم است و اين عدم شفافيت موجب خدشه به اعتماد عمومی ميشود. وظيفه ما حفظ منافع ملي، بهبود شرايط كشور از لحاظ اقتصادي و ايجاد زندگي مطلوبي را براي مردم است. اگر اين 3 عامل را به وجود نياوريم و مردم احساس كنند هيچ افق روشني وجود ندارد به طور قطع از ما نااميد خواهند شد و حداقل آن است كه عرصه خدمت را از دست خواهيم داد. بنابراين بايد واقعبينانه و ژرفانديشانه به مسائل سياست خارجي و سياست داخلي امروز كشور بينديشيم و منافع ملي را در همه امور در نظر داشته و در عين حال نگرشي توسعه گرايانه داشته باشيم.
از نظر شما بزرگترين عامل ضعف دولت در شرايط فعلي چيست؟
عدم وجود نگرش توسعهگرايانه يكي از عمدهترين مشكلات فعلي كشور است. متاسفانه امروز نگرش توسعهگرايانه چندان دیده نمیشود. امروز پس از سالها همچنان شاهد برخی ناکارآمدیها هستيم. برخی از مدیران بدون توجه به سازوکارهایی که قانون برای آنها روشن و معین کرده گمان میکنند میتوانند به آسانی هرچه را که بخواهند انجام دهند و اصلا توجهی به ساختارها نمیکنند. به نظر آنها خارج از چهارچوبهای قانونی و ضوابط تعیین شده هم میتوان کاری انجام داد. نکته این است که حتی اگر هم کاری انجام شود، حاصل آن که تضعیف قانون است، نمیتواند مثبت باشد. دقیقا به همین دلیل از سوی مسئولان عالی نظام بر قانونگرایی تاکید میشود. این دسته اغلب با تندروی و افراط، با ايجاد برخی محدوديتها و بیقانونیها میخواهند به اهداف مد نظر خود نائل گردند. امروز جامعه جهاني رو به رشد است و بايد افکار عمومی را در نظر داشت و چون افکار عمومی نگاه مثبتی به قانون دارد، ضمن رعایت قوانین باید جامعه را قانع کرد. برای مثال اگر بتوانيم جامعه را قانع كنيم كه از يك ابزار رسانهاي استفاده نكنند چون به ضرر جامعه است، جامعه واکنش مثبتی نشان داده و بهتر ميتوان به مقصود خود رسید اما با ایجاد محدودیتهای مبهم و سلیقهای نمیتوان به همراهی جامعه امید داشت. اگر به تاريخ نگاه کنیم متوجه ميشويم كه اين نوع برخوردها در هيچ زماني موفق نبوده است و در مقابل هرگاه برای قانع کردن افکار عمومی تلاش شده و درباره فایدهها و مضرات یک پدیده روشنگری شده، جامعه و افکار عمومی به آسانی پذیرفته است. در مجموع در حوزههای حساس لازم است اصلاحطلبان شفاف و واضح ديدگاههاي خود را به مردم بگويند و موضع خود را مشخص كرده و از بيان حقايق هراس نداشته باشند. زيرا وظيفه ما حفظ افراد و شخصيتها نيست بلكه وظيفه ما حفظ كشور، منافع ملي و نظام برآمده از آراء مردم است.
برخي اعتقاد دارند كه عملكرد محافظهكارانه برخي از نمايندگان كه تحت عنوان اصلاحطلب در مجلس حضور دارند، بهخاطر انتخابات آینده است. ارزیابی شما چیست؟
در پاسخ به اين مساله بايد گفت ماندن به هر قيمتي به هيچ قيمتي نميارزد و ما وظيفه داريم از ارزشهاي متعالي اسلامي و انقلاب اسلامي و همچنين مطالبات ملي دفاع كنيم. يك نماينده وقتي انتخاب ميشود بايد مطالبات مردم را در اولويت قرار دهد نه اينكه به فكر چیز دیگری باشد و موضوعات مربوط به آینده را در نظر بگیرد و تنها براي حفظ خود تلاش كند. اين نقد بر بسياري از نمايندگان و به خصوص نمايندگان اصلاحطلب كه داعيه اصلاحطلبي و دفاع از حقوق ملت دارند وارد است. ما پيش از اين هم شاهد بودهايم كه نمايندگان زيادي زير پرچم اصلاحطلبي وارد مجلس شدند ولي چنان که شایسته بوده، از مواضع اصلاحطلبي دفاع نكردهاند. امروز هم همين موضوع مطرح است كه عدهاي تنها به نام اصلاحطلب در مجلس يا ديگر نهادها حضور دارند و در عمل هيچگونه رفتار اصلاحگرايانهاي از آنها مشاهده نميشود. به طور قطع در کنار قضاوت افکار عمومی، تاريخ هم درخصوص اين افراد قضاوت خواهد كرد و اگر اين افراد نگران قضاوت افکار عمومی و نامی باشند که از آنها باقی میماند، دیگر نگران موضوعات دیگر نیستند. ضمن اینکه قضاوت جریانهای سیاسی ممکن است در کوتاه مدت فایده داشته باشد اما تاريخ قضاوتي سخت و ماندگار دارد. بنابراين جا دارد كه ما از بيان حقيقت هراس نداشته باشيم و نقدهاي خود را در چارچوب عقلانيت و انصاف بيان كنيم به خصوص كه نمايندگان مجلس از مصونيتهاي لازم برخوردار هستند و بايد مدافع مطالبات و ديدگاههاي مردم باشند.
به اعتقاد برخي از كارشناسان، برخی از افراد و یا احزاب ميتوانند نقش رابط را بین مردم و بخشهای مختلف ایفا کنند، اما با توجه به عملكرد محدود احزاب، آيا اين احتمال وجود دارد كه فاصلهها بیشتر شود؟
احزاب سياسي بايد نقش اصلي خود را در جامعه ايفا كنند. احزاب سياسي نقش واسطه ميان مردم و حاكميت را ايفا ميكنند و به نهادهاي حاكميتي و تصمیمگیران میتوانند مشورتهای خوبی بدهند. متاسفانه احزاب ما نقش خود را به موقع و به طور صحيح ايفا نميكنند يعني در عين حال هم از لحاظ دانش و آگاهي سياسي و حزبي در سطح پايين قرار داريم و هم عملكردمان مبتني بر درخواستهاي شخصي، روابط فردي يا گروهي جريانهاي سياسي است. بالندگي و بلوغ سياسي باعث میشود که احزاب خرد و کوچک در كنار هم، جريان حزبي قدرتمندی را ايجاد كنند و همه در يك راستا سعي كنند حافظ منافع كشور و ملت باشند. گاهی مشاهده ميكنيم كه احزاب در سطوح مختلف وقتي به پيروزي مقطعي ميرسند، همه قضاياي گذشته را فراموش کرده و بهجاي آنكه آن نگاه كلان جمعانديشانه را داشته باشند، به همان روش فردگرايانه حزبي مبتلا ميشوند و اين براي جريان حزبي كشور يك آفت محسوب ميشود. بايد تمام احزاب و جريانهاي سياسي نسبت به بالا بردن سطح دانش سياسي خود و فراگيري عملكرد صحيح حزبي اقدام كنند و يك روش صحيح را در حوزه فعاليتهاي حزبي در پيش بگيرند تا نقشي تاثيرگذار در جامعه داشته باشند و بتوانند مسئوليت ارتباط برقرار کردن را به طور مستمر ايفا نمايند.
چشماندار شما از سال 97 در حوزه سياسي كشور چگونه است و آيا ميتوان اميدوار بود كه در سال جديد شاهد رويكرد جديدی در جريان اصلاحات باشيم؟
سال 97 براي كشور سالي سرنوشتساز است چرا كه ما امروز در شرايط خاصي از لحاظ سياست داخلي و هم از لحاظ سياست خارجي قرار داريم. اگر همه بخشها و جریانهای سیاسی فقط حافظ منافع ملي باشند و نگرش توسعهگرايانه درپيش بگيرند، هيچ مشكلي براي كشور به وجود نخواهد آمد و در برخورد با معضلات سياسي، اقتصادي، اجتماعي و حوزه سياست خارجي، كشور سربلند و پيروز خواهد بود. اما اگر نگرش توسعهگرايانه در كشور ضعيف باشد، غلبه بر مشکلات دشوارتر خواهد بود. بخشهای افراطی و تندرو در جريان اصولگرا هيچوقت نگرشي توسعهگرا نداشتهاند و در مقابل، جريان اصلاحطلب گاهی دچار سطحينگري شده و به مسائل كشور به طور عميق نگاه نميكند. ادامه چنين روندي به طور قطع مشكلات زيادي در براي كشور و مردم در آينده ايجاد خواهد كرد و بايد نسبت به برطرف نمودن ضعفهاي موجود خيلي سريع و فوري اقدام كنيم. اگر اصلاحطلبان خواهان ماندن در عرصه سیاسی کشور هستند بايد نگرش و بازبيني آسيبشناسانه نسبت به وعدهاي كه خودشان و دولت منبعث از اين جريان به مردم دادهاند و عملكرد دولت را بررسي كنند و آنچه را كه از اين وعدهها بر زمين مانده است، تلاش كنند تا تحقق يابد و اگر توانايي تحقق وعدهاي را ندارند به طور شفاف با مردم درميان بگذارند. اگر با مردم با صداقت برخورد شود و شفاف با مردم سخن بگويند به طور قطع مردم نيز پاسخ اين صداقت را خواهند داد اما برخلاف اين موضوع اگر ضعفها و نواقص موجود را پنهان سازند و با مردم در بيان وقايع صداقت نداشته باشند و ضعف عملكرد خود را نپذيرند، به طور قطع بايد منتظر باشند كه جامعه از اين جريان سياسي كشور همچون اصولگرايان عبور كند. البته هنوز هم ما اميدواريم جريان اصلاحات به نسبت به رفع نواقص و ضعفهاي خود هر چه سريعتر عمل كند و شاهد رشد و بالندگي اين جريان سياسي و سربلندي كشور باشيم.
منبع: آرمان