اکبر منتجبی
عصر پنجشنبه، به مناسبت شماره 100 به دیدار اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور رفتیم. حدود یک ساعت وقت داشتیم اما زمان جلسه که به اتمام رسید، بسیار بیشتر از آن به گفتوگو و گپ نشستیم و حتی وقتی مسئول دفتر یادآوری کرد که جلسه طولانی شده، اسحاق جهانگیری با خنده گفت که ما با همحزبیهایمان نشستهایم و حرف میزنیم که یعنی هم فرصت به اتمام نرسیده و هم میتوان جلسات دیگر را به تاخیر انداخت. با مهندس علی هاشمی، مدیرعامل روزنامه سازندگی، سیدافضل موسوی مدیرمسئول، محمد قوچانی سردبیر و بهراد مهرجو دبیر گروه اقتصادی به دیدار معاون اول رئیسجمهور رفتیم. دیدار به گپ و گفت گذشت. او گفت که نهتنها هر روز سازندگی را میبیند، بلکه مطالب آن را نیز خارج از بریده جرایدی که برایش میفرستند، میخواند. سازندگی را روزنامه ارزشمند و پرباری خواند و خواستار مراقبت و حفاظت از آن شد. حتی وقتی ما از گرانی کاغذ و دلالی در بازار کاغذ گلایه کردیم و گفتیم که مطبوعات برای تهیه کاغذ در شرایط سختی هستند، بیمقدمه و بلافاصله تلفنی با محمد شریعتمداری، وزیر صنعت گفتوگو کرد و پرسید که چرا وضعیت کاغذ مطبوعات که ارز دولتی میگیرند اما با ارز آزاد کاغذ را میفروشند چنین است؟ و از او خواست که سریعا به این موضوع در همین هفته رسیدگی کند و به واردکنندگان کاغذ هشدار بدهد که اگر دست از دلالی و سودجویی برندارند، با آنها برخورد میشود. آقای جهانگیری آرامآرام از وضع کشور نیز سخن گفت. به آینده کاملا امیدوار بود و میگفت میتوانیم از بحران بهوجودآمده عبور کنیم. او همچنین از ضرورت گفتوگو با مردم سخن گفت که مقامات دولتی باید مرتبا با مردم ایران سخن بگویند و آنها را صمیمانه در جریان اتفاقات قرار بدهند. هم از آنها راهکار بگیرند و هم آنها را در جریان وقایع پیشرو قرار دهند تا نهایتا با همدلی این دوره را سپری کنیم.
در فرصتی که در میانه گپ به وجود آمد، درباره ارز 4200 تومانی معروف به «ارز جهانگیری» نیز صحبت کردیم. او از مشکلاتی که کشور در تهیه ارز و خصوصا اسکناس داشت پرده برداشت و مسائل تازهای را گفت. مسائلی مانند این که قاچاقچیان و واردکنندگان کالاهای قاچاق، ارز را به قیمت میگرفتند تا جنس قاچاق وارد کنند. یا حتی تروریستهایی که با آنها در جنگ هستیم، محل تامین ارزشان ایران بود. چون ارز به نسبت جاهای دیگر ارزانتر بود. بخشی از گفتوگو به مسائل اقتصادی گذشت و بخش دیگر به مسائل سیاسی، استعفای دولت و رئیسجمهور نظامی. این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
وقتی دلار 4200 تومانی را اعلام کردید، سوال اصلی این بود که چرا دولت اینقدر مستقیم و قاطع وارد بازار شده است. پیش از این هم بحث اصلی بر این بود یک عدد بسیار کوچکی به نرخ اضافه کنند که در نهایت به آن ارز تکنرخی شفاف و ضدرانتی برسند. آن سیاست البته اجرا نشد. وقتی دلار 4200 تومانی اعلام شد، حتی موافقان دولت و کارآفرینان بخش خصوصی نیز فردای آن روز به این تصمیم دولت انتقاد کردند. این مداخله دولت در بازار ارز با چه پشتوانه و به چه شکل صورت گرفت؟
وقتی ما به دولت آمدیم، با سه نرخ ارز روبهرو بودیم. یکی نرخ ارز مرجع بود که در شهریور 92 حدود 1226 تومان بود. دوم ارز مبادلهای بود که 2477 تومان بود. ارز سوم نیز ارز آزاد بود که حدود 3200 تومان بود. اوایل شهریور، با اینکه دولت تازه تشکیل شده بود، تصمیم گرفت اولاً سه نرخ را به دو نرخ تبدیل کند. جهتگیری ما این بود که هرچه میتوانیم رانتهایی را که در کشور وجود دارد، از بین ببریم. فکر میکردیم اگر مسائل بانکی ما حل شود، میتوانیم ارز را تکنرخی کنیم و بانکها نیز کارها را انجام بدهند. این کار مدتی طول کشید. بعد از برجام نیز به دلیل عدم کارکرد بین بانکهای خودمان و بانکهای خارجی، این امر به تأخیر افتاد.
بعد از به قدرت رسیدن ترامپ و آغاز تهدیدات، جو روانی اقتصاد کشور بهم ریخت. او به گونهای صحبت میکرد که بازارها را تحتتأثیر خود و حرفهایش قرار بدهد. در نتیجه، تحتتأثیر این جو روانی چندین تقاضا با ماهیت مختلف در بازار شکل گرفت. در نتیجه تقاضا بیشتر از عرضه ارز در کشور شد. اولین تقاضای به وجود آمده این بود که یک عدهای ارز میخریدند و در خانه نگهداری میکردند. از نیمه دوم سال 96 روزبهروز این تقاضا افزایش یافت. تقاضای دوم این بود که ارز میخریدند و به بیرون از کشور میبردند و در کشورهای دیگر سرمایهگذاری میکردند. تقاضای سوم کسانی بودند که ارز میخریدند تا تأمینکننده کالای قاچاق باشند. این تقاضاها وجود داشت. از آن طرف، در عرضه، ما وقتی محاسبه میکردیم، میدیدیم که سالانه باید مازاد ارز داشته باشیم. زیرا 50 میلیارد دلار صادرات نفت داریم. 45 میلیارد دلار صادرات غیرنفتی داریم. کل کالایی که رسمی وارد کشور میشود 53 میلیارد دلار است. 25 میلیارد دلار نیز خدمات داریم. مثل ارز مسافر و... اینها نشان میداد که ما باید مازاد ارز داشته باشیم. پس چرا در این میان تقاضا از عرضه پیشی گرفته و ما نمیتوانیم این بازار را تأمین کنیم؟ علت تقاضاهایی بود که به هیچ عنوان قابل ثبت نبودند. یک بخش دیگر تهیه اسکناس ارزی بود. در واقع در بازار، تقاضا برای اسکناس ارزی به شدت افزایش یافته بود. مردم به صرافیها مراجعه کردند و یورو و دلار میخواستند. تقاضا برای اسکناس دلار بالا بود ولی عرضه کم بود. چون ما بعد از روی کار آمدن ترامپ برای تأمین اسکناس با محدودیت جدی روبهرو بودیم. ما اسکناس را از کشورهای اطرافمان تأمین میکردیم، بسیار محدود شده بود. خب تقاضا بالا و عرضه اسکناس سخت شده بود.
پس باید فکری میکردیم. به این نتیجه رسیدیم که باید یک قیمت رسمی برای ارز تعیین کنیم و بگوییم کسی که میخواهد کالایی وارد کشور کند، ما ارز او را تأمین میکنیم و تقاضاهای دیگر را که در ابتدا اشاره کردم از بازار حذف کنیم. چون ما نمیتوانستیم به کسی که میخواهد دلار بخرد و در خانه نگه دارد، ارز بدهیم. یا کسی که میخواهد قاچاق وارد کند، ما نمیتوانیم به او ارز بدهیم. بدتر از این، گروههای تروریستی بودند که با ما نیز در منطقه میجنگیدند و ایران را بهترین نقطه برای تأمین ارز خود میدانستند. در واقع هیچ کنترلی نبود که اگر کسی ارز میخرد، برای چه میخرد. مجموعه این اتفاقات، دولت را به این نقطه رساند که باید تصمیمی بگیرد. چون شرایطی به وجود آمده بود که از اوایل فروردینماه، ارز جهش خود را به صورت نجومی آغاز کرده بود. من خودم دو جلسه با اقتصاددانان بیرون از دولت، چه از جناح اصولگرا و چه جناح اصلاحطلب گذاشتم. نظرات مختلفی گفته میشد ولی حرف اصلی این بود که دولت باید تصمیم جدی بگیرد. تیم اقتصادی دولت نیز بر این نظر بود که ما باید یک نرخ واحد اعلام بکنیم.
پیشبینی شما این بود که چنین اتفاقاتی میافتد؟
بله. من از بهمنماه که جلسات خودم را آغاز کردم، به این نتیجه رسیدم و عدهای نیز توصیه میکردند که ارز را تکنرخی کنید ولی دولت در بهمن ماه تصمیم گرفت که برای جمعآوری نقدینگی، اوراق با نرخ 20 درصد بفروشد. در واقع برخی از دوستان اقتصادی میگفتند که باید جهت نقدینگی را از سوی دلار به سمت اوراق ببریم و مانع افزایش قیمت دلار شویم. ولی در عمل چنین نشد و دلار حرکت خود را ادامه داد. وقتی چنین شد، تصمیم گرفته شد که وضعیت را شفاف کنیم. وقتی این تصمیم ارز 4200 تومانی گرفته شد، قرار بر اعلام عمومی آن شد. تصمیمات مهم را یا آقای رئیسجمهور اعلام میکند یا به من میگویند که اعلام کنم. بدین ترتیب تعیین قیمت دلار 4200 تومانی، تصمیم یک جمع اقتصادی بود که بنده اعلام کردم. چون میخواستند اراده دولت نیز پشت این تصمیم باشد. هیچ محدودیتی اعلام نکردیم. از وقتی که ترامپ اعلام کرد از برجام خارج میشود، ما با شرایط جدیدی روبهرو شدیم. اینها میخواهند دسترسی ما به ارز و منابع کشور را محدود کنند. میخواهند مانع نقل و انتقال ارز بشوند. به هر صورت شرایط دشواری پیش روی کشور قرار خواهد گرفت. خودشان نیز گفتهاند که اتاق جنگ در خزانهداری آمریکا علیه ایران تشکیل شده است. ما به صورت طبیعی باید خودمان را با شرایط جدید تنظیم میکردیم. به همین دلیل نیز، ما در عرضه ارز 4200 تومانی، محدودیتهایی اعمال کردیم. الان نیز تصمیماتی گرفتهایم. گفتهایم که به کالاهایی که جزو کالاهای اساسی و ضروری کشور هستند، مثل دارو و بخشهای غذایی، یا کالاهایی که در تولید نقش حیاتی دارند، 18 میلیارد دلار میدهیم. بانک مرکزی اینها را از بخش نفت تأمین میکند. متعهد هستیم که در بدترین شرایط، ارز این گروه را که نام گروه یک دارد، باید تأمین کنیم. گروه دوم، کالاهایی هستند که متعلق به کارخانجات و... هستند. به اینها نیز ارز را از محل صادرات پتروشیمی و صنایع بزرگ میدهیم. به این گروه 24 میلیارد دلار تخصیص دادهایم. رمز موفقیت این مساله در این است که صادرکنندگان صنایع پتروشیمی و... ارزشان باید با همین قیمت بیاید و در بازار عرضه شود. تاکید کردهایم که صادرکننده موظف است ارز خود را ظرف دو ماه به چرخه اقتصاد کشور وارد کند. به میزانی که اینها همراهی کنند، ما سختگیریها را زیاد نمیکنیم. ولی دولت قادر است سختگیریها را افزایش بدهد و از صادرکنندگان تضمین بگیرد که اگر چنین نکردند، آن وقت آنها را به قوهقضائیه معرفی خواهد کرد. البته امیدوارم به اینجا نرسیم.
مشخص است که بانک مرکزی تاکنون چقدر ارز پرداخت کرده؟
به نظرم از ابتدای سال تا الان بیش از 11 میلیارد دلار با همین نرخ، ارز پرداخت کرده. امیدوار هستم که با شرایط پیش روی کشور، ارز کالاهای اصلی کشور را تأمین کنیم. البته ما متناسب با شرایطی که برای کشور پیش میآید، تصمیمات خودمان را اصلاح خواهیم کرد. بخشی از این شرایط در کنترل ما نیست. به میزانی که آمریکاییها برای ما محدودیت ایجاد کنند، ما در سیاستهایمان اصلاحاتی را انجام میدهیم.
آقای جهانگیری، یک انتقاد روشن به دولت همواره این بوده که چرا نقدینگی کنترل نمیشود؟ چرا دولت آن را به سمت درستی هدایت نمیکند؟ و همچنین چرا نتوانست بازار ارز کف خیابان را کنترل کند؟
خب درباره تقاضای بازار ارز، باید بگویم که یک تقاضای واقعی وجود دارد که واردکننده تصمیم به واردات کالایی دارد. پس مراجعه میکند و ارزی از صرافی یا هر جای دیگر خریداری میکند. خب، تهیه این نوع ارز هیچ مشکلی در هیچ مقطعی نداشته. ولی وقتی نسبت به آینده نگرانیهایی شکل میگیرد، تقاضاهای دیگری در محاسبات وارد میشود که پیش از این در محاسبات دیده نمیشدند. حتی اگر دیده میشدند نیز نمیتوانستید آن را تأمین کنید. زیرا نمیدانید حجم آن چقدر است. از زمانی که دسترسی ما به اسکناس کمتر شد و نتوانستیم متناسب با تقاضا اسکناس تأمین کنیم، قیمت ارز بالا رفت. پس ما مجبور بودیم که تقاضاها را محدود کنیم و بگوییم اگر کسی میخواهد اسکناس بخرد باید بیاید و ثابت کند مسافر است و به اندازه مسافر بخرد. اما این کار شدنی نبود. راه دیگر سهمیهبندی بود. مثلاً میگفتند که هر کس که میخواهد ارز بخرد، بیشتر از این عدد نمیتواند، خب شنیدیم که گفتند عدهای هستند افراد را با اتوبوس میآورند تا ارز بگیرند. این هم شدنی نیست. پس باید این تقاضاها را حذف میکردیم. راه حذف این تقاضاها این بود که باید ارز را تکنرخی کنیم. البته ممکن است که در این طرح، برخی از نیازهای واقعی مردم دیده نشده باشد. مثلاً یک مسافری میخواهد به سفر برود و میگوید من بیشتر از آنچه که شما ارز میدهید، نیاز دارم. ما البته دنبال اصلاح روشها هستیم، اما توجه داشته باشید که دولت نیز توانی دارد. آیا دولت توان دارد که سه برابر آنچه که فعلاً به مسافر ارز میدهد، ارز بدهد؟
مبنای رسیدن به عدد 4200 تومان چه بود؟
مبنای قیمت بررسی عدد آزاد ابتدای سال بود. با فرمولی به این عدد رسیدیم. برخی از دوستان اقتصادی دولت حدود 200 تومان بالاتر از این عدد میگفتند، برخی دیگر نیز کمتر میگفتند. به هر حال شب آخر، در جلسهای که داشتیم به این عدد 4200 تومان رسیدیم و اعلام شد.
بحث نقدینگی را نفرمودید...
ببینید اقتصاد ایران از یک مجموعه مسائل رنج میبرد. این اقتصاد همیشه از دولتی بودن رنج برده. این مشکل تا حل نشود، رشد و توسعه ایران ضعیف خواهد بود. اقتصاد ایران از اتکایی که به درآمد نفت دارد، رنج میبرد. هیچوقت نشده راهکاری پیدا کنیم که اتکایی به درآمدهای نفتی نداشته باشد. اقتصاد ایران، از پررنگ بودن بخش دولتی در رنج است. نقش دولت در اقتصاد بسیار زیاد است. اقتصاد از تورم دورقمی مزمن رنج میبرد. از میزان کم سرمایهگذاری رنج میبرد. همچنین از یک نقدینگی بزرگ رنج میبرد. علتش نیز این است که در این اقتصاد، دولت بیش از اندازه پررنگ است. پس این نقدینگی میتواند هر آن به عنوان یک بهمن ظاهر شود و به هر جایی که برود، آسیب بزند. هر وقت امید مردم به آینده بالاست و اعتماد مردم به نظام زیاد است نقدینگی کم میشود. چون مردم پولشان را در بانک میگذارند و به سود بانکی نیز راضی هستند. به محض اینکه مردم دچار نگرانی میشوند، یا نسبت به آینده بدبین میشوند، اولین کاری که میکنند، این است که سپردههای خود را از بانکها بیرون میکشند. طبعاً سه بازار نیز برای این نقدینگی تعریف شده است. ارز، سکه و مسکن، سه بازار اولی هستند که نقدینگی را جذب میکنند و از آن نیز آسیب میبینند.
راهکاری برای این مسأله وجود ندارد؟
خب باید راهکاری داشت. الان حجم نقدینگی عدد بسیار بالایی است. حدود 1500 هزار میلیارد تومان (یعنی 5/1 میلیون میلیارد تومان) است. این نقدینگی بالایی است. تا زمانی که این نقدینگی در سیستم بانکی وجود دارد، هیچ مشکلی وجود ندارد، اما وقتی از سیستم بانکی بیرون میآید، باید آن را کنترل کرد که به جایی آسیب نزند. بورس میتواند جای سالمی برای جذب نقدینگی باشد. اخیرًا نیز نقدینگی به این سمت رفته است. در شورای عالی اقتصادی سه قوه نیز تصمیمگیری شده است همه کسانی که شرکتهای اقتصادی در بورس دارند، به میزانی که مردم متقاضی سهام هستند، به مردم سهام بفروشند. هم حجم بورس اینگونه افزایش پیدا میکند و هم نقدینگی مردم در شرکتهای معتبر جمع و سرمایهگذاری میشود. البته باید راهکارهای دیگری نیز پیشبینی کرد. تکلیف شده است مسئولین ستاد اقتصادی دولت، ظرف دو سه هفته آینده، برای جذب نقدینگی، برنامههایی را ارائه بدهند.
تمام مواردی که فرمودید، بحران دولت است و اقتصاد دولتی را امالمسائل دانستید. این تحولات آیا باعث حاکمیت بیشتر دولتسالاری نخواهد شد؟ آیا استراتژی دولت تغییر کرده؟ چون این تنها دولتی بود که از اقتصاد آزاد حمایت میکرد.
نه استراتژی تغییر نکرده، کسانی که در دولت آقای روحانی هستند، سابقه کار و سابقه فکری آنها نشان میدهد که همگی مدافع بخش خصوصی و طرفدار اقتصاد آزاد هستند. ولی اقتصاد آزاد، در یک شرایط باثبات، چه به لحاظ سیاسی، چه به لحاظ بینالمللی امکانپذیر است. به هر میزان که فضای عدم اطمینان بیشتر میشود، این شرایط نیز تغییر میکند. هیچکس نیست که بگوید کشوری که در شرایط جنگ است، اقتصادش باید اقتصاد آزاد باشد. حتماً محدودیتهایی دارد. به دلیل اینکه تأمین نیازهای مردم، به موضوع اصلی بدل میشود. و وقتی این اتفاق میافتد، خود به خود بحث کنترل و سهمیهبندی پیش میآید. ما الان فکر میکنیم با تدابیری میتوانیم به سمت کنترل خیلی شدید برویم. به نظرمان با کنترل برخی مسائل میتوانیم این دوره سخت را پشت سر بگذاریم. طبعاً به نسبت شرایط جدید و افزایش سختیهای جدید، محدودیتها نیز بیشتر خواهد شد و کنترلها و نقش دولت افزایش خواهد یافت. این طبیعت شرایط پیشروی کشور است. به هیچوجه سیاست راهبردی نیست. اما در این شرایط راهی جز این وجود ندارد.
در ادامه این صحبتها، آیا قرار است کابینه تغییر کند؟
تغییر کابینه با رئیسجمهور است. هیچکس به غیر از شخص رئیسجمهور تصمیمگیر نیست. رئیسجمهوری نیز این موضوع را به هیچکس تفویض نمیکند.
علت این سوال این است که در بیرون نیز تقاضا برای تغییر تیم اقتصادی دولت بسیار است. خود رئیسجمهوری نیز گفته بود برخی از اعضای کابینه ناامید هستند.
تغییر مجموعاً همیشه مثبت است. من هیچوقت خودم از تغییر در کابینه نگران نیستم. فکر میکنم تغییر میتواند یک پتانسیل و روحیه جدید به سیستم دولت بدهد. این به معنای این نیست فردی که قبلاً کار میکرد، ضعیف بوده و باید تغییر میکرده. گاهی به علت تغییر سیاستها و شرایط باید در هیات دولت نیز یک جابهجایی و تغییر اتفاق بیفتد. اما به هر حال شخص رئیسجمهور است که باید در این زمینه به جمعبندی برسد.
البته لایحهای برای تغییر ساختار دولت به مجلس رفته بود، اما مجلس مخالفت کرد.
اتفاقاً رئیسجمهور روی آن لایحه خیلی حساس بود. با توجه به شرایط فعلی کشور ما نیازمند کنترل بیشتر سیاستها هستیم. با آن لایحه میخواستیم تغییراتی را در ساختار دولت اجرا کنیم. ولی مجلس براساس نظرات کارشناسی قبلی خود با آن لایحه مخالفت کرد. اگر آن لایحه، تصویب میشد، همزمان با آن، رئیسجمهور تغییرات دیگری نیز انجام میداد.
شایعه شده که خود وزارتخانههایی که در معرض تفکیک بودند، تلاش کردند، لایحه رأی نیاورد.
شایعه نیست واقعی است. بالاخره وزارتخانهها کارشان همین است.
این ضعف دولت نیست که نمیتواند از لایحه خود دفاع کند؟
چرا ضعف دولت هم هست. بالاخره هیچیک از اعضای دولت، آشکارا نمیگویند که من با این کار دولت مخالف هستم. ولی وقتی در جمع خصوصی مینشینند و نظر کارشناسی خودشان را میگویند، آنگاه مغایر نظر دولت، نظر میدهند. حتی مجموعههایی بودند که خارج از دولت بودند و مخالف تفکیک وزارتخانهها بودند. آنها نیز میرفتند و با نمایندگان حرف میزدند. برخی از نهادهای مدنی با این تفکیک مخالف بودند و در این زمینه فعالیت نیز داشتند.
الان چشماندازی برای ترمیم کابینه وجود دارد؟
فکر کنم آقای رئیسجمهور تغییراتی در دولت خواهند داد.
اصلاً نیاز به این کار هست؟
بله. به نظرم این پاسخ به افکار عمومی است.
اخیرًا نیز بحث دیگری نیز مطرح شده که »دولت ناکارآمد شده است» یا میگویند که «آقای روحانی توان اداره کشور را ندارد» پس بهتر است که دولت استعفا بدهد و برود و یک رئیسجمهور نظامی بیاید و کار را برعهده بگیرد. این برنامهها را چگونه میبینید؟
بالاخره هر کس برای خود آرزویی دارد. افراد آرزوهایشان را بر زبان میآورند. رئیسجمهور نیز گفتهاند که بهترین جا برای نقد کردن، فعلا دولت است. هیچ محدودیتی هم وجود ندارد و هرچه بخواهند میگویند. ولی رئیسجمهور در صحبت اخیرشان قاطعانه گفتند که دولت تا آخر میماند و مسئولیتهایی را که دارد انجام میدهد. ناکارآمدی واقعاً حرف مناسبی راجع به این دولت نیست. این دولت چکیده تجربه مدیریتی کشور است. اگر جمهوری اسلامی در 40 سال عمر خود توانسته باشد مدیرانی را برای اداره کشور پرورش دهد، چکیدهاش مدیرانی هستند که در این دولت هستند. این دولت، چکیده مدیرانی است که جنگ را اداره کردند، سازندگی را اداره کردند. همین الان نیز میدانند در مقابل شرایط پیشروی کشور باید چهسازوکاری داشته باشند.
البته دولت را به پیر و کند بودن نیز متهم میکنند.
بله. ممکن است عدهای نیز این را بگویند که دولت تحرک فیزیکیاش کمتر است. طبعاً تمام محسنات که یکجا جمع نمیشود. ممکن است فرد جوانی نیز بیاید که تجربه لازم را نداشته باشد. طبعاً تا بخواهد تجربه کسب کند، یک دوره طولانی باید صرف او شود. مهم این است که دولت باید تلفیقی از مدیران جوان و باتجربه باشد. نیروهایی قدیمی که تجربه لازم را دارند و نیروهای جوان که پرتحرکتر هستند. البته توجه داشته باشیم که مدیران کشور باید باانگیزه باشند. هر کسی با درجهای از مدیریت و دانش بخواهد مسئولیتی قبول کند، اما بیانگیزه باشد، او در حال ظلم کردن به مردم است. خودم این مسأله را به صورت جدی در کابینه دنبال کردهام.
شما در سخنان خودتان اشاره کردید که در شرایط جنگ هستیم. چون در وزارت خزانهداری آمریکا ستاد جنگ علیه ایران تشکیل شده است. همزمان بحث رئیسجمهور نظامی در ایران نیز مطرح است.
برخی میگویند چون در شرایط جنگی هستیم پس رئیسجمهور فعلی باید استعفا دهد و رئیسجمهوری نظامی بر سر کار بیاید تا کشور را به درستی اداره کند. ببینید رئیسجمهور را ملت ایران باید قبول داشته باشند. من کاری به نظامی و غیرنظامی بودن آن ندارم. الان، همه میگویند در مقطع ملی، هیچچیز به اندازه انسجام ملی و امید مردم ایران به آینده، برای خنثیکردن توطئه آمریکا مؤثر نیست. حتی بیش از تدبیر امور، حمایت مردم از دولت مهم است. در این شرایط مردم در یک انتخابات آزاد، فردی را انتخاب کردهاند. پس او مورد اعتماد مردم است و میتواند کشور را به خوبی اداره کند. اما اگر بخواهیم کسی را تحمیل کنیم که مردم نیز او را قبول نداشته باشند، اشتباه است. ممکن است بگویند او زبان سخت دارد و میتواند کار را پیش ببرد، اما اشتباه میکنند. الان در جلسات ما، کارشناسان که صحبت میکنند، تأکید دارند پیش از آنکه بر مسائل اقتصادی تمرکز کنیم، باید بر حل مسائل سیاسی تمرکز کرد. کاری کنیم که در داخل کشور وحدت و انسجام ملی شکل بگیرد. این انسجام و وحدت است که دشمن ما را به عقب میراند.
بحث شما در سیاست داخلی بود. آیا سیاستخارجی را تمامشده میدانید؟
خب شرط موفقیت در سیاست خارجی، مدیریت در داخل کشور است. اگر میخواهیم آقای ظریف به خوبی کارش را پیش ببرد، باید در داخل انسجام داشته باشیم.
امیدوار هستید که این شرایط جنگی را بگذرانیم.
قطعاً امیدوارم. حتماً این دوره را پشت سر میگذاریم. اگر یک مدیریت خوبی در داخل صورت بگیرد، نیروها نیز منسجم باشند و امید مردم افزایش یابد، رئیسجمهور آمریکا متوجه میشود که سیاستهایش نهتنها موجب بهمریختن ایران نشد، بلکه سبب پیشرفت و رشد اقتصاد شد. اگر چنین پیامی به آمریکا مخابره شود، آنها وارد این مسأله میشوند که با چنین دولتی و کشوری باید مذاکره کنند. راه، راه مذاکره و گفتوگو است.
منبع: روزنامه سازندگی