حسین مرعشی میگوید کنارگذاشته شدن سیدحسن خمینی از کاندیداتوری قابل پیشبینی بود و اصلاحطلبان را شوکه نکرده است. او برخلاف برخی تحلیلها میگوید کنار رفتن سیدحسن خمینی از انتخابات ریاستجمهوری حاوی هیچ پیام انتخاباتی خاصی به اصلاحطلبان نیست و ملاحظه ایشان صرفا از جهت حفظ سرمایه بیت امام به عنوان یک سرمایه فراجناحی بوده است. مرعشی این زمزمه که انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم قرار است با چهار کاندیدای از پیش تعیین شده برگزار شود و اصلاحطلبان هم در آن نقش صوری خواهند داشت را رد کرده و تاکید میکند که جبهه اصلاحات هنوز کاندیداهای زیادی در چنته دارد که از برخی از آنها در دقیقه 90 رونمایی خواهد کرد.
او میگوید اصلاحطلبان در این مقطع دو وظیفه اصلی دارند اول معرفی کاندیدای مناسب که هم توانمند و رایآور باشد و هم بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و دوم پوزش از مردم و قول به آنها که در آینده منتخبان مردم را بر مردم ترجیح ندهند. به اعتقاد مرعشی از آنجا که تحریمها به زودی رفع خواهد شد تشکیل دولت سیزدهم یک فرصت تاریخی برای حل مشکلات مردم خواهد بود که نباید به سادگی از دست برود.
به نظر میرسد کناره گیری سیدحسن خمینی از کاندیداتوری در انتخابات شوکی برای جبهه اصلاحات وارد کرد. با توجه به اینکه گفته میشد او اصلیترین گزینه اجماعی اصلاحطلبان بوده در شرایط فعلی چه استراتژیای پیش روی اصلاحطلبان خواهد بود؟ آیا ممکن است آنها صحنه انتخابات را ترک کنند؟
خیر. این موضوع تغییری در استراتژی انتخاباتی اصلاحطلبان ایجاد نخواهد کرد چون از نظر ما اتفاقی که منجر به تغییر استراتژی باشد رخ نداده و در واقع تنها یکی از گزینههای مطرح میان اصلاحطلبان از گردونه انتخابات کنار رفته است. البته سیدحسن آقا خمینی حتما گزینه برتر اصلاحطلبان بود؛ چه از نظر اجماع گروههای مختلف درون اصلاحات روی ایشان و چه از جهت میزان رایآوری. اما ایشان هیچ وقت در هیچ مقطعی کاندیداتوری را به طور قطعی نپذیرفته و مشغول رایزنی بود. بنابراین کنارهگیری ایشان منجر به تغییر استراتژی میان اصلاحطلبان نخواهد بود اما در واقع ممکن است در ترکیب کاندیداهای بعدی تغییراتی را در اولویتها ایجاد کند.
چه نوع تغییراتی؟
به هرحال جبهه اصلاحات جبهه متنوع و متکثری است و ظرفیتهای متعددی دارد که برای شرایط سیاسی مختلف میتواند آنها را به میدان بیاورد. من معتقدم اهمیت انتخابات ریاستجمهوری از یک طرف و مسئولیتی که اصلاحطلبان در مورد آینده ایران حس میکنند و توانایی و تجربهای که در جمع اصلاحطلبان برای مدیریت کشور وجود دارد حتما ایجاب میکند اصلاحطلبان همچنان در نبود سیدحسن خمینی هم با دست پر بتوانند وارد صحنه شوند.
با توجه به اینکه زمان زیادی به انتخابات باقی نمانده فکر نمیکنید این موضوع اصلاحطلبان را در تعیین تاکتیکهای انتخاباتی عقب بیندازد؟
هنوز در خود جبهه اصلاحات هم این موضوع مورد بحث است که در چه مقطعی اصلاحطلبان وارد بررسی اولویتهای خود بشوند؛ قبل از ثبتنام کاندیداها و یا بعد از آن. این هنوز در دستور کار جبهه اصلاحات است و در حال بحث هستیم. حُسنِ حسن آقای خمینی این بود که ایشان جزو معدود گزینههایی بود که این امکان وجود داشت که جبهه اصلاحات قبل از ثبتنام کاندیداها هم در مورد او به جمعبندی برسد.
برخی معتقدند درخواست برای عدم کاندیداتوری سیدحسن خمینی در واقع یک پیام انتخاباتی به جبهه اصلاحات بوده است. شما چه ارزیابیای دارید و فکر میکنید واقعا پیام خاصی به اصلاحطلبان بود؟
تشخیص من این است که مقام معظم رهبری بیشتر از جهت حفظ جایگاه بیت امام وارد این موضوع شدند. آقای خامنهای نسبت به امام و بیت ایشان دارای حساسیتهایی هستند و قاعدتا نمیخواستند که سرمایه بزرگ امام که یک سرمایه ملی است در رقابتهایی که حالت جناحی و انتخاباتی پیدا میکند دستخوش بعضی از چالشها شود. بنابراین به اعتقاد من این درخواست هیچ پیام انتخاباتی به اصلاحطلبان ندارد. بلکه بیشتر جنبه مصلحتاندیشی از زاویه حفظ حرمت و جایگاه و تعلق بیت امام به کل جامعه دارد.
با این شرایط، جدیترین گزینههایی که برای اصلاحطلبان باقی مانده چه کسانی هستند؟
ما شخصیتهای زیادی داریم و هنوز باید درباره آنها بحث شود. ما هنوز در حزب در حال بررسی آنها هستیم و بعد پیشنهاداتمان را به جبهه ارائه خواهیم کرد. هنوز شخصیتهایی مانند دکتر جهانگیری، دکتر ظریف، دکتر علیاکبرصالحی، مهندس محسن هاشمی، دکتر عباس آخوندی، دکتر عارف، دکتر پزشکیان و دکتر صدر وجود دارند. اگرچه هنوز معلوم نیست همه اینها ثبتنام کنند اما به هرحال شخصیتهای مطرح در جبهه اصلاحات هستند که میتوانند وارد این عرصه شوند.
اگر شورای نگهبان سختگیرانه برخورد کند این احتمال وجود دارد که اصلاحطلبان گزینهای برایشان باقی نماند یا مجبور شوند با گزینههای دست چندم مانند محمدرضا عارف وارد انتخابات شوند؟
ببینید ما پیش از اینکه در جبهه اصلاحات به نتیجه برسیم هیچ گزینهای را نه رد میکنیم و نه تایید میکنیم.
الان همه اصلاحطلبانی که خودشان را در معرض کاندیداتوری میدانند برای حزب کارگزاران محترم هستند مشروط بر اینکه آنها به ساز و کار اجماع نهایی روی یک کاندیدا چه قبل از ثبتنام و چه بعد از ثبتنام پایبند باشند. تنها مسئلهای که یک کاندیدا را از نظر ما دور میکند این است که این کاندیدا به شرایط اجماع احترام نگذارد و تمکین نکند.
اگر در نهایت کاندیداهای قوی باقی نماند که اجماعی روی آنها صورت بگیرد چطور؟
مگر اینکه افراد ثبتنام نکنند و یا از فیلتر شورای نگهبان عبور نکنند. در غیراین صورت ما کاندیدا به اندازه کافی داریم. من هنوز از برخی از کاندیداهای پنهان نام نبردهام. ما کسانی را داریم که ممکن است در دقیقه نود رونمایی کنیم.
بنابراین کنارهگیری سیدحسن خمینی برخلاف برخی از تحلیلها شیرازه تصمیمگیری و انتخاباتی اصلاحطلبان را به هم نریخته است. چون برخی معتقدند سیدحسن خمینی سقف انتخاب اصلاحطلبان بوده و با کنار گذاشته شدن ایشان برنامه انتخاباتی اصلاحطلبان دستخوش تغییرات جدی خواهد شد و آنها ناچارند به بازی حداقلی با گزینههای حداقلی تن بدهند...
خیر اینطور نیست و این چند دلیل دارد. اول اینکه ما هنوز وارد بررسی اشخاص نشده بودیم. دوم اینکه در مورد حسن آقا این پیشبینی را همیشه داشتیم که یا کاندیداتوری حسن آقا را نپذیرند و یا محدودیتی برای ایشان به وجود بیاید. این همیشه مدنظر بوده است و بنابراین برای آن آمادگی داشتیم.
شما گفتید که اصلاحطلبان هنوز در حال بررسی گزینههایشان هستند، فکر نمیکنید دیر شده باشد؟ اساسا در هیچ دورهای به این اندازه کار به تاخیر افتاده بود که دو ماه مانده به انتخابات هنوز تکلیف کاندیدای نهایی معلوم نشده باشد؟
این رویدادِ عجیب و بیسابقهای نیست. اتفاقا هم در سال 84 که شکست خوردیم و هم در 92 که پیروز شدیم همین وضعیت را داشتیم. در 84 مرحوم آقای هاشمی به دلایل خاصی تصمیمگیری خودش را به عقب انداخت. در آن انتخابات آرایش سیاسی خاصی حاکم بود و دو نفر یعنی آقایان مهرعلیزاده و معین را ردصلاحیت کرده بودند که رهبری برای پرشور شدن انتخابات دستور تایید آنها را دادند و این برای اولین بار بود که چنین اتفاقی میافتاد. در آن زمان تا آخرین لحظه تکلیف کاندیداها روشن نبود. در 92 هم از 8 ماه مانده به انتخابات هم درباره آمدن آقای خاتمی و هم آقای هاشمی بحثها ادامه داشت و تا لحظه ثبتنام مرحوم آقای هاشمی هنوز معلوم نبود که چه کسی کاندیدای اصلی است. تا جایی که آقای جهانگیری در مسیر وزارت کشور برای ثبتنام بود که وقتی خبر ثبتنام آقای هاشمی آمد ایشان منصرف شد. بنابراین این وضعیت جدید نیست و دست ما هم نسبت به رقیب عقب نیست.
مشکل کجاست که نه تنها هنوز تکلیف کاندیدای اصلی اصلاحطلبان روشن نشده بلکه میان اصولگرایان نیز بلاتکلیفی حاکم است...
اصولگرایان حتی به اندازه ما هم ساز و کارهای هماهنگی را ندارند. اشکالی که در جناح اصولگرا پیش آمده این است که چون بیش از اندازه از رهبری برای خودشان هزینه میکنند و به اصطلاح از طرف ایشان برای خودشان کارت تبریک میفرستند این مشکل را دارند که همهشان در ظاهر خود را پیرو ولایت میدانند اما فاقد سازمان سیاسی و یا شخصیتهای معتبری هستند که بتوانند آنها را دور هم جمع کنند. یک زمانی تصور میشد آقای ناطق نوری شخصیتی است که اصولگرایان میتوانند به عنوان یک شخصیت محوری او را قبول کنند ولی الان ایشان در جمع آنها حضور ندارد و برای آقای لاریجانی هم نقشی قائل نیستند.
در جامعه روحانیت مبارز یک زمان شخصیتی مانند مرحوم مهدویکنی بود و میتوانست انسجامبخش باشد اما الان آقای پورمحمدی نتوانسته آن جایگاه را داشته باشد. در جامعه روحانیت یک زمان از آقای مهدویکنی و آقای ناطقنوری و آقای هاشمی و آقای حسن روحانی و... شخصیتهای محوری با توان انسجامبخشی حضور داشتند اما حالا هیچ کدام آنها در جمع اصولگرایان نیستند. امروز جز آقای رئیسی شخصیت اجماعساز میان اصولگرایان وجود ندارد. اما در مورد اصلاحطلبان واقعیت این است که تشکیل نهاد اجماعساز با کمی تاخیر انجام شد ولی الان سعی میکنیم زمان از دست داده را جبران کنیم.
بههرحال این عدم تصمیمگیری در معرفی نامزد نهایی چه در میان اصلاحطلبان و چه در میان اصولگرایان میتواند تصمیم برخی برای عدم شرکت در انتخابات را تقویت کند...
ببینید واقعیت این است که برای مردم و ناامیدی از سرانجام شرکت در انتخابات، در هیچ دورهای به اندازه این دوره پررنگ نبوده و هیچ وقت فضا تا این اندازه منفی نبوده است. همیشه امید به اصلاح از طریق صندوق رای از امروز جدیتر بوده است. اما معنای آن این نیست که نمیتوان این فضا را تغییر داد. درست است که ما نمیتوانیم به مشارکت 70 درصدی برسیم اما میتوانیم از فضای فعلی به فضایی با مشارکت 50 درصد حرکت کنیم و با این میزان مشارکت هم شانس اصلاحطلبان برای پیروزی کم نیست.
در این مدت کم باقیمانده فکر میکنید بیشتر از همه چه کسانی باید مردم را ترغیب به شرکت در انتخابات کنند و با چه ابزار و چه منطقی؟
ابتدا میخواهم بر این نکته تاکید کنم که نباید هیچوقت کنش سیاسی تعطیل شود. اگر قرار است کسانی در انتخابات شرکت نکنند باید دلایلشان را با صراحت و شجاعت تمام بگویند و هر کسی به اندازه نفوذی که در جامعه دارد حوزه نفوذ خود را روشن کند. اینکه ما بگوییم در انتخابات شرکت میکنیم و رای میدهیم اما کاندیدا نداریم موضع قابل دفاعی نیست.
چنین موضعی در حال حاضر هم میان اصلاحطلبان وجود دارد؟
بعضی از دوستان قرار است اینطور عمل کنند که ما انتخابات را تحریم نمیکنیم و در آن شرکت میکنیم اما کاندیدا نداریم. از این دوستان باید پرسید پس قرار است به این ترتیب به رقیبتان رای بدهید؟! باید از احزاب و گروهها و یا شخصیتهایی با چنین نگرشی به این سوال اساسی جواب بدهند که آیا سیاستمداران باید تابع نظرات عامه مردم باشند؟ یعنی اگر ببینند مردم تمایل به شرکت در انتخابات ندارند آنها هم بگویند در انتخابات شرکت نمیکنیم یا نه به عکس باید بر افکار عمومی و تصمیم عامه مردم اثر بگذارند. ما فکر میکنیم یکی از وظایف سیاستمداران این است که بر فضای سیاسی اثر بگذارند. اینکه چون مردم خسته و ناامید هستند و کمتر تمایل به شرکت در انتخابات دارند پس ما هم کاندیدا نداشته باشیم درست نیست.
احزاب و گروهها باید کنشگری داشته باشند. اگر قرار باشد که در انتخابات شرکت نکنند باید معلوم باشد چرا شرکت نمیکنند با صراحت آن را اعلام کنند و اگر هم بنا بر شرکت دارند باز هم دلایل خود را اعلام کنند. من که تا الان بحثهای زیادی با این دوستان داشتم بالاخره متوجه یک نکته نشدم، اینکه دوستان میگویند در انتخابات شرکت نکنیم توجه ندارند که شرکت نکردن یک گرایش سیاسی که اکثریت را در سالهای اخیر داشته به نفع اقلیت خواهد بود؟ یعنی دوستانی که در انتخابات مجلس شرکت نکردند به روی کار آمدن راحت لیست جبهه پایداری و آقای قالیباف کمک نکردند؟ یعنی آنها میتوانند بگویند این رای ممتنع آنها به نفع جبهه پایداری بوده و یا به نفع اصلاحطلبان؟ بالاخره این دوستان باید پاسخ خودشان را به روشنی بیان کنند که نتیجه این تصمیم آنها به نفع مردم و اصلاحطلبان و تحولخواهان خواهد شد و یا به نفع جبهه پایداری و آقای ذوالنوری خواهد بود.
نکته اینجاست که بخش مهمی از نارضایتیها از جانب جناح سیاسی مقابل است و به نظر میرسد قرار نیست تغییری در مشی آنها اتفاق بیفتد. فکر نمیکنید لازم است که آنها هم در این دو ماه باقی مانده دست به کاری بزنند که مردم از آن پیام مثبتی دریافت کنند؟
اولا شخص رهبری همیشه مدافع انتخابات حداکثری است. اما در جناحی که خودش را پیروز انتخابات 1400 میداند علاقهای وجود ندارد که این انتخابات پرشور برگزار شود. میخواهند یک انتخابات با مشارکت متوسط اما با نتایج تضمین شده را رقم بزنند.
بعد از کنار رفتن سیدحسن خمینی البته این زمزمه مطرح است که قرار است انتخابات با چند چهره مشخص (محسن رضایی، ابراهیم رئیسی، سعید جلیلی و محمدرضا عارف) برگزار شود...
اینها همه حدسیات افراد است. همانطور که گفتم تصمیم رهبری درباره عدم حضور حسن آقا در انتخابات بیشتر از اینکه جنبه سیاسی و جناحی داشته باشد جنبه مصلحتاندیشی برای کل نظام و امام و بیت امام داشت و من نقطه منفی در آن نمیبینم. به علاوه دست ما هم بسته نیست. حسن آقا که هنوز به عنوان کاندیدای اصلی اصلاحطلبان تایید نهایی نشده بود. البته گرایش به سمت ایشان زیاد بود و کنارهگیری و به نوعی ردصلاحیت ایشان برای ما قابل پیشبینی بود. نکته دیگر اینکه حسن آقای خمینی با چنین وضعیتی که با آن مواجه شد حتما جزو شخصیتهایی خواهد بود که در انتخابات پیش رو به نفع کاندیدای جبهه اصلاحات موضع خواهد گرفت و کنشگری خواهد داشت. این هم امکان بزرگی برای ما است که در کنار آقای خاتمی و سایر احزاب و گروهها به انتخاب مردم کمک کنند.
اما از آنجا که برگزاری یک انتخابات هرچه پرشورتر با منافع ملی ایران و منافع مردم سازگار است ما باید همه تلا شمان را در چند زمینه انجام دهیم. اول معرفی کاندیداهای مناسب؛ کاندیدایی که هم بتواند از فیلتر شورای نگهبان عبور کند و هم بتواند مردم را تحت تاثیر قرار بدهد و هم بتواند کشور را به خوبی اداره کند. دوم اینکه ما در این مقطع وظیفه داریم که از مردم پوزش بخواهیم و به آنها قول بدهیم که در آینده مردم را بر منتخبان مردم ترجیح بدهیم. یعنی اگر رئیسجمهورمان اشکالات و ضعفهایی داشت جانب او را نگیریم و در کنار مردم بایستیم. واقعیت این است که به خصوص بعد از رفع تحریمها فرصت دولت آینده برای حل مشکلات مردم و برای بازسازی روابط سیاسی و اجتماعی و برای از بین بردن خستگیها در کشور و ایجاد صفوف فشرده برای ساختن ایران فرصت تاریخی است و این فرصت تاریخی را نباید از دست بدهیم.
اگر بخواهید این دوره انتخابات نسبت به دورههای قبلی مقایسه کنید چه ارزیابی دارید؟ آیا تفاوت معناداری در این دوره میبینید؟
نه. همان وضعیت است و ما همیشه با این محدودیت مواجه بودیم که بعضی کاندیداهایی که ما میپسندیدیم چهرههای قدرتمند جناح مقابل نمیپسندیده و ما هم به این عادت کردیم.
شما به ضرورت پوزش از مردم به عنوان یک وظیفه اصلی سیاستمداران اشاره کردید. خیلیهای دیگر هم همین موضوع را میگویند. اما ما نه از جانب خود حزب کارگزاران و نه اصلاحطلبان این عذرخواهی را شاهد بودیم و نه از سوی دولت و یا اصولگرایان. عذرخواهی را مشخصا چه کسانی و چگونه باید انجام دهند؟
من بارها از طرف حزب کارگزاران از مردم عذرخواهی کردم. اما خب اصولگرایان را خداوند برای طلبکاری خلق کرده است(خنده). اما در مورد دولت معتقدم هم باید توضیح بدهد و هم عذرخواهی کند. من تا حدودی دولت را مظلوم میبینم. فشاری که در مدت ریاستجمهوری ترامپ به ایران وارد شد فشار بسیار سنگینی بود و دولت با وجود همه مشکلاتی که برای مردم پیش آمد اما به شایستگی کشور را اداره کرد. دولت هم باید توضیح بدهد و هم باید بابت برخی کاستیها عذرخواهی کند. من اگر جای آقای روحانی بودم در این مقطع حداقل یکی دو وزیر را برکنار میکردم.
منظورتان وزرای اقتصادی است؟ در این مدت کوتاه از عمر دولت تاثیری خواهد داشت؟
به هرحال موثر است. چون برخی از وزرای جدیدی که ایشان برای ترمیم کابینه به کار گرفتهاند خیلی ضعیف هستند و بیرون گذاشتن آنها از کابینه به نفع دولت و مردم خواهد بود.
اصلاحطلبان و یا به طور مشخص حزب کارگزاران برای ترمیم رابطه خودش با مردم کاری کرده و یا فکر میکنید بتواند کاری بکند؟
مهمترین کاری که احزاب اصلاحطلب باید بکنند این است که ملی فکر کنند. ما باید بسیار مصمم باشیم که دولت آینده نه دولت جناحی بلکه دولت فراگیری باشد که بتواند همه ظرفیتها را پای کار بیاورد. دولت آینده نباید به بحث دوگانگی دامن بزند، بلکه باید آنچنان روابط خود را هم با رهبری و هم با مردم تقویت کند که تصویر یک نظام کاملا یکپارچه و کارآمد را پیش روی مردم بگذاریم. این واقعا شدنی است. به عنوان کسی که هم دوستانی در جناح اصولگرا و هم در طیفهای مختلف اصلاحطلبان دارم میگویم این ظرفیت در ایران وجود دارد که دولتی را روی کار بیاوریم که از قویترین دولتهای بعد از انقلاب (یعنی دولت آقای هاشمی بعد از جنگ) هم نیرومندتر بوده و از بهترین ظرفیتها و پاکترین شخصیتها تشکیل شده باشد.
منبع: روزنامه سازندگی