گزارشی از نشست بررسی تطبیقی سه جنبش مشروطسازی قدرت در تاریخ معاصر ایران
زهرا اسکندریان
نشست بررسی تطبیقی سه جنبش مشروطسازی قدرت در تاریخ معاصر ایران با اشاره به انقلاب مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت و اصلاحات دوم خرداد با سخنرانی محمدعلی اکبری استاد دانشگاه شهید بهشتی، احمد میدری اقتصاددان و سیدحسین مرعشی در جمع اعضای حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد؛ اساتیدی که در این زمینه صحبت کردند، ویژگیها و نتیجههای مشترکی را میان این سه جنبش مطرح کردند. مروری بر آنچه در این سه دوره اتفاق افتاده است، حرکت به سمت توسعه در ایران بوده که با نقاط ضعف و قوتی هم همراه بوده است. با این حال، مرور آن به ما کمک میکند در بزنگاههای آینده که جنبش دموکراسیخواهی، حرکت ایران را به سمت توسعه هموار میکند، بتوانیم از تجربههای گذشته در این مسیر استفاده کنیم. جنبش اصلاحطلبی در تاریخ بهمعنای عام، تحولخواهی در نوع حکمرانی به شکل مسالمتآمیز و بدون خشونت است. وجه اشتراک هر سه رویداد مورد بررسی در این مطالعه، حرکت به سمت استقرار خواست اکثریت مردم در نهادهای حاکمیتی و ایفای نقش توسط جامعه مدنی بوده است.
حرکت به عرصههای رادیکالیسم؟
محمدعلی اکبری در تعریف اصلاحطلبی اظهار کرد: اصلاحطلبی با اهداف خودش یعنی توسعه سیاسی، گسترش و تحکیم جامعه مدنی شناخته میشود که البته در حال حاضر با چالش روبهرو شده است. این اصلاحطلبی با بحرانی مواجه شده که هم در سرمایه اجتماعی و هم در حاکمیت میتوان آن را دید. این در حالی است که اصلاحطلبان وقتی وارد کارزار سیاسی شدند، از سرمایه اجتماعی قابلقبولی در حاکمیت برخوردار بودند که به آنها امکان فرصت و نقشآفرینی داده میشد. همچنین سرمایه اجتماعی قابلقبولی هم میان مردم داشت که در انتخابات دوم خرداد 76 خودش را نشان داد.
او با بیان اینکه اکنون در زمانهای قرار داریم که این سرمایهها بهشدت آسیب دیدهاند و آن را از کف دادهایم، اضافه کرد: در حال حاضر انسجام سیاسی و استراتژی که خطمشی اصلاحطلبان بود، با پرسش و چالش روبهرو شده است.
اکبری همین چالش بهوجودآمده را علت آن دانست که برخی به عرصههای رادیکالتری سوق پیدا کردهاند و تحولات و تغییرات ساختاری را بهعنوان هدف تعریف میکنند.
او با مطرح کردن این پرسش که چگونه به این وضعیت رسیدهایم، گفت: تاملات زیادی در پاسخ به این پرسش وجود دارند که برخی پدید آمدن موضوع را به بحران جهانی دموکراتیزاسیون ربط دادهاند. موج سوم دموکراسی در دنیای امروز به وجود آمده است و برخی کشورها به این سیاست پیوستند. اکثر قریب به اتفاق این کشورها از یک وضعیت دموکراتیک فاصله گرفتند و رژیمهای هیبریدی یا اقتدارگرای انتخاباتی پدید آمدند. دولتهایی که در پوسته آن انتخابات و احزاب وجود دارند اما اینها تصمیمگیرنده نیستند؛ مثل روسیه پوتین، بهار عربی، برخی کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا. همه اینها بخشی از فرآیند عنوان شدهاند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی با اشاره به انجام یک مطالعه تاریخی تطبیقی اضافه کرد: در این مطالعه خواستهایم به یک صورتبندی و فهم بهتر وضعیت موجود خودمان برسیم. مطالعهای که جنبشهای سیاسی صدوخردهای سال پیش را مورد بررسی قرار داده و سه جنبش دوره مشروطیت، نهضت ملی شدن صنعت نفت و دوره اصلاحات در آن قرار گرفتهاند. هر سه این جنبشها در پی مشروط کردن قدرت سیاسی به قانون و حاکمیت قانون و دولت انتخابی بودهاند. البته این سه جنبش یک ویژگی دیگر هم داشتند؛ آن هم این است که اصلاحطلب بودهاند و این راه را از طریق براندازی سیستم دنبال نمیکردند. آنها همیشه این اصلاح را با حفظ نظام سیاسی و ایجاد تغییرات در آن دنبال میکردند.
اکبری ادامه داد: در این جنبشها روش مبارزه سیاسی هم مسالمتآمیز و مبتنی بر تعامل به جای روشهای قهرآمیز دنبال میشده است. همچنین از دیگر ویژگیهای این سه جنبش میتوان به سیاست و راهبرد اصلی انتخاباتی اشاره کرد.
تلاش برای فهم وضعیت موجود
او با تاکید بر اینکه در این مطالعه به دنبال آن نیستیم که نشان بدهیم راه برونرفت چیست و برای خروج از وضع موجود بر این باور نیستیم که گذشته را حال کنیم، یادآور شد: آنچه کمک میکند، این است که به فهم عمیقتری از وضع موجود دست یابیم؛ به طوری که میتوان گفت مشکلات موجود از یک ریشه تاریخی برخوردارند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی با بیان اینکه در هر سه این جنبشها اتفاق مشترکی که میافتد، این است که بهمحض به قدرت رسیدن افرادی که پروژه مشروطهسازی را دنبال میکنند، یک قدرت دوگانه در حاکمیت شکل میگیرد ادامه داد: در دوران مشروطه ابتدا قرار بود که قانون اساسی نوشته شده و تاسیس نهاد پارلمان دنبال شود. اما در متمم قانون اساسی نمایندگان تبریز و برخی دیگر اهداف رادیکالیزه را دنبال کردند.
اکبری این متمم قانون اساسی را نهتنها باعث ایجاد شکاف میان حاکمیت و ایجاد منازعه دانست، بلکه آن را موجب انشقاق در صنوف مشروطهخواهان هم خواند.
او با بیان اینکه همین موضوع باعث میشد که گروهی مخالف شوند و شخصی مثل شیخ فضلالله نوری خودش را از این جنبش جدا کند، ادامه داد: همین هم باعث شد محمدعلیشاه بتواند گروههایی را به سمت خودش بکشاند. البته در این میان حزب توده و جریانهای تند و رادیکال نیز فعالیتهایی داشتند که باعث وحشت دربار شده بودند. مطبوعات هم در هر دو دوره مشروطه و ملی شدن صنعت نفت قدرت بالایی داشتند و فضا را رادیکالیزه میکردند. به طوری که در دوره مشروطه محمدعلیشاه را میترساندند و انقلاب فرانسه را یادآور میشدند.
پایان دموکراسی
اکبری با بیان اینکه در دوره ملی شدن صنعت نفت هم مطبوعات مواضع ضدیت با کل نهاد سلطنت و ضرورت تحول اساسی را دنبال میکردند، گفت: در هر سه این جنبشها میبینیم که موازنه قدرت به سمت موازنه منفی سیاسی میل میکند؛ به طوری که التهابات و تهدیدهای زیادی صورت میگیرد. محمدعلیشاه هم با این اوصاف از ترور و حذف فیزیکی استفاده میکند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی اظهار کرد: وقتی به هر دلیل امکانسازی خشونت شکل میگیرد، طبیعی است که بازی دموکراسی به پایان برسد. در این میان نهاد پارلمان در هر سه جنبش در انجام نقش تاریخی خود با چالش مواجه میشود. این یعنی در نهایت به ضرر مشروطهسازی و حذف گروههای مشروطهخواهی منجر میشود.
اکبری با اشاره به اینکه در هر سه جنبش، سیاست خارجی و مداخله کشورهای دیگر هم تاثیر زیادی دارد، گفت: «عناصر قدرت خارجی نیز در حذف اهداف تحولخواهان کمک میکنند؛ مثلا در زمان محمدعلیشاه، او با کمک روسها توانست مجلس را سرکوب کند. از سویی دیگر، ملی شدن صنعت نفت هم باعث شد آمریکاییها بهشدت از حزب توده وحشت پیدا کنند و بترسند. همانطور که در دوره اصلاحات هم میبینیم، با وجود پرونده هستهای، مسائل منطقهای و میراثی که از گذشته باقی مانده است، و سخنرانی آغازین خاتمی و اشاره به گشودن پنجرههای مدنیت، باز هم به دولت بوش رسیدیم که ایران را یکی از سه محور شرارت جهانی خواند.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی در ادامه با بیان اینکه از این مطالعه تطبیقی به برخی نتایج میرسیم، اظهار کرد: در مشروطهسازی قدرت و پروژه دموکرازیسیون، اصل موازنه سخت قدرت بسیار مسئله مهمی است؛ مهمتر از آن، این است که موازنه با هر مانور بازیگران سیاسی به سمت موازنه منفی میل نکند.
او ادامه داد: در دورههایی که موازنه منفی در هسته سخت قدرت شکل گرفت، شاهد دو اتفاق بودهایم؛ یکی اینکه هسته سخت قدرت در آن مقطع نمیتوانسته با سیاست بقایاش مدیریت را تحکیم کند و همین هم باعث شده معضلات اجتماعی، مشکلات اقتصادی و خشونت میان افراد جامعه افزایش یابد. دیگر اینکه، هسته سخت قدرت میتوانسته از سیاست بقا استفاده کند و این موضوع هم باعث شده تا طرف مقابل را از بازی بیرون کند.
اکبری با تاکید بر اینکه باید بدانیم که این فرجام به دلیل این است که سویه تحولخواه و جنبش دموکراتیک نتوانست موازنه مثبت را تداوم ببخشد، گفت: نتیجه دیگری که از این مطالعه تطبیقی میتوان گرفت، این است که بدانیم مطالبات حداکثری خارج از ظرفیت تاریخی است و این ظرفیت هر امکان تاریخی را محدود میکند. این را باید بدانیم که ظرفیت تاریخی در حد یک پنجره است و تاریخ یاد میدهد زمان و مکان را نمیشود از زندگی اجتماعی و سیاسی بیرون گذاشت.
این استاد دانشگاه شهید بهشتی اظهار کرد: موضوع دیگری که در فهم وضعیت کنونی کمک میکند، این است که بدانیم نهاد جدید پارلمان جدید مبتنی بر عنصر نمایندگی است. این عنصر در نبود نهادهای نمایندگی اجتماعی عملا تبدیل میشود به نوعی بازیهای پوپولیسم چپ و راست. وقتی نهادهای نمایندگی وجود ندارند، چگونه میتوان احزاب را شکل داد یا کنشگری حزبی انجام داد؟ حزب باید مطالبات اجتماعی را که بر پایه نهادهای اجتماعی شکل میگیرند، اجرا و دنبال کند.
چگونه به دموکراسی میرسیم
اکبری با بیان اینکه دموکرازیسیون یک فرآیند طولانی است که بین 400 تا 800 سال طول میکشد تا اتفاق بیفتد، اضافه کرد: «در گفتمان سیاسی هم باید بدانیم هنوز رگههای گفتمان انقلابی و چپی در اصلاحات وجود دارند که این گفتمان هیبریدی باعث میشود سویه رادیکالش بیرون بزند.
دلایل شکست تحولخواهان
احمد میدری، اقتصاددان و نظریهپرداز توسعه هم در این جلسه حضور داشت اما به دلیل کسالتی که داشت، سخنان کوتاهی را یادآور شد: «علاوهبر صحبتهای دکتر اکبری، از این مطالعه تطبیقی تاریخی میتوان این موضوعات را نیز دریافت کرد. دولت منتظم که قبل از مشروطه و یا در حال حاضر برخی از جریانات اصولگرا، حداقل بهلحاظ نظری، به آن اعتقاد دارند، هدفی است که این گروه برای پیشرفت در نظر میگیرند و در دنیا هم طرفدارانی دارد.
او افزود: از سوی دیگر، این مطالعه نشان میدهد که پیشرفت در ثبات تاریخی شکل میگیرد و باید توانمندسازی حکومت و جامعه همزمان اتفاق بیفتد.
او با بیان اینکه در هر سه جنبش عنوانشده یک منازعه قدرت صورت گرفته که اختلافات اساسی را میان تحولخواهان ایجاد میکند، گفت: همین موضوع هم یکی از دلایل شکست آنها است.
میدری با اشاره به اینکه باید بدانیم نظام بینالملل نیز با دموکراتیزاسیون مقابله میکند، ادامه داد: در یکسری از قانونمندیها احتیاج داریم بدانیم وجوه تشابه میان جنبشها چیست و بعد به این نتیجه برسیم که چرا اصلاحطلبی نمیتواند یا میتواند به تغییرات مثبت پایدار منجر شود.
تحولخواهان دموکرات نبودند
سیدحسین مرعشی، دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران هم در ادامه این جلسه اظهار کرد: این مطالعه به ما نشان داد که ضرورت گذر یک جامعه از یک شرایط کاملا عقبمانده به شرایط در حال توسعه و تکامل چگونه است. این در حالی است که در جامعه ما ظرفیتهای تجربی، علمی، تحمل و مدارا هنوز پذیرش ندارد و حتی پذیرش یکسری حداقلها هم فراهم نیست.
او با بیان اینکه خیلی از تحولخواهان ظاهرا دموکرات بودند اما در واقع اینطور نبود، گفت: «دموکراسی هم مانند دیگر ارزشهای بشری مورد سوءاستفاده قرار میگیرد. همانطور که مسائل دیگری مانند فقه، دین و... مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
مرعشی با تاکید بر این نکته که در حال حاضر باید گفت که 120 سال تجربه برای جامعهای که متکی به قدرت بوده است، هنوز کم است و کافی نیست، ادامه داد: حالا باید ببینیم با همه این هزینههایی که کشور پرداخت کرده است، نتایج آن را هم مدون کردهایم یا نه؟ اگر نکرده باشیم و ارائه نداده باشیم یعنی نسل بعد از ما هم دوباره همه اینها را باید تجربه کند.
دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران با اشاره به اینکه از تجربههای جهانی استفاده نکردهایم که هیچ، از مسائل ملی هم درس نگرفتهایم، گفت: وجه تشابه روحانی به مصدق را میتوان در توافق برجام دید اما همانطور که مصدق در متفرق کردن حامیانش رفتار کرد، روحانی هم دوباره انجام داد و از نو تجربه کرد.
او به مدون شدن تجربهها و لزوم آموزش آن به مردم تاکید کرد و افزود: این لازمه عبور جامعه از یک شرایط بسیار ابتدایی و بدون سابقه به یک جامعه امروزی است.
منبع: روزنامه سازندگی