اخبار

ابزارحذف و رانت‌ را از اصولگرایان بگیرید، هیچ حرفی برای گفتن ندارند

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

جهانبحش خانجانی، عضو حزب کارگزاران سازندگی ایران، که معتقد است: مشکل اصلاح طلبان این است که آنچه که به دست می‌آورند را منطبق بر آرمان‌های خود قرار می‌دهند. درحالی که توانایی‌های یک جامعه باید به کارآمدی تبدیل شود. رابطه بین کارآمدی و توانایی یک رابطه مستقیم است.

 

به گزارش سایت کارگزاران، جهانبحش خانجانی در گفت‌وگویی به لایه‌های زیرین اصلاح‌طلبی پرداخته است.گفت وگوی پیش رواظهارات او در این زمینه است.

نقطه شروع و گفتمانی شدن جریان اصلاحات از چه زمانی شکل گرفت؟

شرایط انقلاب شرایط خاص خود را می‌طلبید و هرچه از انقلاب به سمت امروز حرکت کنیم اهمیت تثبیت نظام سیاسی بیشتر می‌شود تا بتوانیم چارچوب منضبطی را برای قاعده‌مندی کشور فراهم کنیم. به محض پیروزی انقلاب افراد انقلابی به این دلیل که دانش لازم برای حکومت‌گری را نداشتند، مجال آموزش‌یابی و آموزش یافتن هم پیدا نکردند و بعد از آن هم جنگ و مسائل این چنینی باعث شد که آنها به جای اینکه به برپایی دولتی سالم و رسیدگی به رفاه مردم بپردازند، تمام وقت خود را به رسیدگی به تنازعات و تضادهایی که در جامعه بود اختصاص دهند. لاجرم بخشی از این تصمیمات واکنشی بود و به جای اینکه یک تصمیم معقول و منطقی براساس چارچوب جامعه شناسی کشور صورت گیرد، تصمیم گیری ها براساس شرایط روز رخ می‌داد. این باعث شد ما از مسیر اصلی که می‌بایست یک قانون گذاری مناسب را پی‌جویی کنیم که در آن نقش دولت و مردم و دولت و حاکمیت مشخص می‌شد خارج شدیم و قانون‌های مشخص و مناسب در این مقوله تبیین نشد. بعد از جنگ تازه این مجال در دولت هاشمی فراهم شد که به نوعی جرقه‌های شروع این مباحث مطرح شد. درواقع موضوعاتی مانند توسعه سیاسی، توسعه اقتصادی و توسعه اجتماعی آن زمان طرح شد. در همین نقطه حرکت به سمت اصلاح‌طلبی و درواقع نقطه شروع گفتمان اصلاحات آغاز می‌‎شود. تا قبل از آن جریان‌های سیاسی حول عدالت‌محوری و عدالت‌گستری شکل گرفته بود. یا همان مدافعان دولت و مدافعان اقتصاد آزاد.

چه جریانی خاستگاه طرح این مباحث جدید بود؟

عده‌ای خود را خط امامی می‌دانستند و عده‌ای اصولگرایی که درآن زمان تحت‌عنوان جریان راست مرسوم بود. اما بعد از روی کار آمدن دولت هاشمی بود که نگرش‌های توسعه گرایانه در حوزه‌های اجتماعی و سیاسی مطرح شد. خاستگاه این مباحث جدیدی که مطرح می‌شدند هم طبقه متوسط جدید بود. طبقه‌ای که به نوعی حامل تفکرات نو و نوین که در سال‌های پس از انقلاب به دلیل جنگ ساکت شده بود. طبقه متوسط جدید اساسا رویکردی همگام با توسعه یافتگی و رشد تفکرات اجتماعی و توسعه حوزه عمومی داشت. توسعه حوزه عمومی هم به همراه خود رشد فرهنگ، اندیشه‌های هنری، موسیقی، تئاتر و در مجموع رشد همه حوزه‌ها را دارد. لاجرم همه این مسائل در یک مسیر سیاسی رشد پیدا می‌کند.

برخی اصلاح‌طلبان جریان اصلاحات را همان جریان خط امامی می‌دانند. از دیدگاه شما این مقوله تا چه اندازه صحت دارد؟

شاید عمده نیروهای خط امامی درحال حاضر نیروهای اصلاح‌طلب هستند اما نمی‌توان گفت باید همان تفکر اول انقلاب خود را ادامه دهند. بخشی از این افراد از اصلاح‌طلبی جدا شدند بخشی هم به آن پیوستند. اما شاید این افراد از جناح چپ جدید که تقسیم بندی روزنامه عصرما بود، هستند. درواقع چپ جدید همان نگاهی است که در اول انقلاب همگام با دیدگاه خط امام بوده است. اما به این دلیل که حرکت‌های توسعه سیاسی را یا فهم نکردند یا در مسیر آن نبودند، از مسیر اصلی این جریان جدا می‌شوند و بلعکس راست جدید در مسیر توسعه سیاسی قرار می‌گیرند و بدین ترتیب این دایره تغییرمی‌کند. طبیعی است وقتی صحبت از توسعه می‌شود باید با مولفه‌های آن نیز آشنا باشیم.

محوریت این تعاریف جدید چه مسائلی بود؟ واکنش جامعه در قبال آنها چه بود؟

دیدگاه اصلاح‌طلبان یا شاید نحله‌هایی از همان جریان خط امام، به این جمع بندی ‌رسید که باید بین مردم و حکومت و دولت و مردم، یک رابطه تعاملی برقرار شود و این ارتباط باید متقابل باشد. براساس این ارتباط متقابل بود که تعاریف جدیدی مطرح شد و البته شاید در زمان‌های پیش از این در غرب این تعاریف مطرح شده بودند و درزمان روشنگری غرب این مسائل وجود داشته‌اند اما امروز در ایران به عنوان یک دوره جدید پس از انقلاب این مسائل مطرح می‌شوند و با مقاومت‌هایی هم مواجه شدند. گروه‌هایی هم که با تعاریف جدید مقابله می‌کنند هم جریان‌های سنتی هستند که بخشی از آنها با اختیار و گسترش دامنه اختیار مردم مقاومت می‌کنند. اما جریان اصلاح‌طلب معتقد است که این دامنه باید گسترش یابد و به نوعی تنظیم شود که یک احساس یگانگی بین مردم با نظام سیاسی آنها رخ بدهد. البته که این احساس یگانگی باید در مدل‌ها و چارچوب دموکراسی تعریف شوند و این مباحث در دولت آیت‌الله هاشمی مطرح شد. درواقع در دولت آقای هاشمی مباحث اجتماعی و تعاریف توسعه سیاسی مطرح شدند و کم کم تبدیل به یک باور شدند و حاصل این تحولات فکری جامعه، دوم خرداد 76 می‌شود.

با این تفاسیر معتقدید رئیس دولت اصلاحات، محصول دولت هاشمی است؟

ببینید بعضی‌ها بر این باور هستند که دوم خرداد محصول تفکرات رئیس دولت اصلاحات است، درصورتی که او محصول آن تفکرات دوران آیت‌الله هاشمی است. یعنی توسعه یافتگی که از آن دم می‌زنیم و شروع به تحول می‌کنیم، حاصل رشد در عموم جامعه است. در درون حوزه عمومی تحولاتی رخ می‌دهد که خاستگاه طبقه متوسط جدید است. بر همین اساس می‌بینید که مردم در دوم خرداد 76 بر اساس این تحول، انتخاب می‌کنند. در این صورت می‌توان گفت که رئیس دولت اصلاحات محصول تفکرات و تحولات آیت الله هاشمی است. اما بعضی می‌گویند جامعه مدنی که قبل از دولت اصلاحات و در دولت اصلاحات مطرح شد، زاینده این تحولات سیاسی است یا بلعکس. در صورتی که هردو به طور تنگاتنگ زاینده یکدیگر هستند. دولت توسعه یافته زمینه رشد تفکرات توسعه‌گرایانه را فراهم می‌کند. دولت هاشمی به وجود آورنده این تفکرات است اما مجال اجرایی ساختن آنها را پیدا نکرد و این دولت اصلاحات بود که رئیس جمهوری با همکاری تمام اعضای کابینه در مسیر توسعه گرایی حرکت کرد و وقتی بدنه دولت همگام با بدنه اجتماعی مردم که حاملان آن طبقه متوسط جدید بودند، در یک سو قرار گرفت، به یکباره رشد حوزه عمومی را شاهد بودیم. فیلم‌هایی که ساخته می‌شد، کافی شاپ‌ها، کتاب‌ها، کتابخانه‌ها، همگی گویای این موضوع هستند.

این نوگرایی‌ها چه ثمره‌ای داشت؟

خب ببینید در چنین شرایطی انتظارات مردم از مدل‌های رابطه بین مردم و حکومت بیشتر تبیین می‌شود و فهم مناسبی از رابطه بین مردم و حکومت ایجاد می‌شود و جامعه عمومی دیگر روش‌های سنتی حکومت داری را برنمی‌تابد. به نوعی انتظار می‌رود سطح مشارکت مردم از تصمیم گیری به تصمیم سازی افزایش یابد.

نقاط ضعف و قوت دولت اصلاحات از دیدگاه شما چیست؟

آن چیزی که در دولت اصلاحات اهمیت دارد، وجود نازل ترین آزادی‌های کلامی و بیانی بود که البته در جای خود بسیار خوب هستند. این مسئله نباید از یاد برود که ما یک کشور توسعه نیافته‌ایم و چون ظرفیت لازم برای توسعه خواهی وجود ندارد نه اصلاح‌طلبان زمینه آگاهی بخشی و رشد را پیدا کرده بودند و نه حاکمیت زمینه پذیرش را پیدا کرده بودند و به دلیل مقابله شدید جریان حاکم با دیدگاه‌های اصلاح‌طلبانه سبب می‌شود که جریان اصلاح طلبی سرکوب شود.

اصلاح‌طلبی در دوران دولت اصلاحات در چه وضعیتی بود؟

اصلاحات در دوران دولت اصلاحات بهترین دوران خودرا داشته است. چه از نظر رویکردی و چه عملکرد، البته اگر از جانب نقد بگوییم به معقول‌تر بودن خواسته‌ها اشاره می‌کنم که می‎توانست نتیجه بهتری به جای بگذارد.

نقش گروه‌های فشار در دوران دولت اصلاحات چه بود؟

گروه‌های فشار به دلیل حمایت‌هایی که می‌شدند چند پله بیشتر خواسته‌های خودرا پیش می‌برند. به عنوان مثال به دفتر تحکیم وحدت اجازه داده می‌شود که یک گردهمایی و یک نشست را برگزار کند، در این نشست بعضی از سخنرانان مباحثی را مطرح می‌کنند که جامعه امروز ظرفیت شنیدن آنهارا نذاشته است. بعد از آن می‌بینیم که جریان رقیب با توجه به حمایت هایی که دارد بیشترین سرکوب هارا روا می‌دارد.

نقاط ضعف اصلاح‌طلبان در آن برهه از زمان و بعد از آن در چه نقاطی بود؟

بعضی اصلاح‌طلبان، اصلاح‌طلبی را پروژه‌ای می‌دانستند. وقتی تئوریسین‌ها اصلاحات را پروژه‌ای می‌بینند، طبیعی است جامعه مقابل شما عکس‌العمل و کنش‌های قهرآمیز نشان می‌دهد. چراکه جریان اصلاحات یک جریان تدریجی و به مرور زمان است. وقتی هنوز نظام سیاسی ظرفیت پذیرش برخی خواسته‌ها را ندارد و به یکباره آن خواسته‌ها را طلب می‌کنید قطعا با واکنش‌های تند مواجه می‌شوید. در چنین شرایطی هزینه فعالیت سیاسی هم افزایش پیدا می‌کند و جامعه دچار افت وسیع می‌شود. اگر ما بخواهیم جامعه توسعه یافته داشته باشیم باید درک دقیقی از رابطه حاکمیت و دولت داشته باشیم و این رابطه را باید نهادهای حاکمیتی و مردم با همکاری یکدیگر آن را تنظیم کنند.

این ضعف ها چه نتایجی در جامعه و خود جریان بر جای گذاشت؟

وقتی نتوانید جریانی را نهاد مند کنید و می‌خواهید در بازه کوتاه زمانی به اهداف خود برسید از مدل‌های تند جنبش استفاده می‌کنید و این ویژگی در بخشی از جریان اصلاح‌طلب وجود داشت که خواسته‌های خود را می‌خواست در بازه زمانی کوتاه مدت عملی کند. به دلیل همین شعارها و اهداف کوتاه مدت مواردی را مطرح می‌کرد که منطبق با شرایط جامعه نبود. به عنوان مثال نمی‌توان در نهاد قانون گذاری با دیدگاه‌های تند و رادیکال پیش رفت و طبیعی است جریان مقابل نیز ایستادگی می‌کند. جریان اصلاح‌طلبی در ابتدای حرکت به دلیل اینکه دانش لازم را برای دموکراسی‌خواهی و تحول خواهی نداشته مجال را به گروه‌هایی از جریان داد و باعث ایجاد بحران سیاسی و اجتماعی در درون جریان اصلاحات شدند. البته در سال‌های اخیر این موضوع بسیار بهتر شده و اصلاحات با ظرفیت‌های موجود خواسته‌های خودرا مطرح می‌کند.

با این تفاسیر لازمه رفع این نقاط ضعف چیست؟

لازمه آن این است که نهادهای دموکراتیک، نهادهای جامعه مدنی، نهادهای توسعه گرایی گسترش پیدا کند. ما هنوز در شرایط فعلی کشور فهم درستی از توسعه یافتگی پیدا نکردیم. یکی از مشکلاتی که هردوجناح به طور مشترک به آن دچار هستند این است که فهم مناسبی از منافع ملی، توسعه یافتگی، توسعه اجتماعی، فرهنگی و.. ندارند. چه اصلاح طلبان که در بحران‌های مختلف بعضا نتوانستند فهم مناسبی از منافع ملی را آموزش دهند، چه اصولگرایان که فهم درستی از توسعه یافتگی پیدا کنند و هنوز در چمبره تفکرات و توهمات قدیمی خود اسیر هستند.

راهکار و پیشنهاد فعلی شما برای اصلاح طلبان چیست؟

اصلاحات باید از آرمانی بودن فاصله بگیرد و خواسته‌ها و توقعات خود را براساس ظرفیت‌های جامعه فعلی و نظام حکومتی مطرح کند. آنها باید مدلی را طراحی کنند که دانش آن را داشته باشند و براساس توسعه خواهی باشد. اصلاحات باید یکپارچه شود و با احزاب خانوادگی مقابله کند. باید اقدامات آنها منطبق بر عقلانیت باشد. وقتی مدل حزبی واقعی رعایت شود، قطعا قدرت اصلاحات بیشتر می‌شود، نه مثل اینکه ما تعدادی از افراد را به مجلس بفرستیم اما تفکرات غالب بر آنها با ما متفاوت باشد. یا عده‌ای از مردم را برای رای دهی به یک شخص منسجم کنیم، اما در درون ساختار از افرادی استفاده شود که از جریان رقیب هستند. در شوراها از مردم رای بگیرند و رقیب را منتصب کنند. هیچ جریان عاقلی یک جریان را بر سر کار نمی‌آورد که عوامل اجرایی آن منطبق‌بر افکاری که مردم به آن رای داده اند نباشد. مثلا ریاست جمهوری در مناظرات انتخاباتی با شعارهای پر طمطراق با قالیباف رقابت کند اما در درون ساختار از تیم اجرایی قالیباف استفاده کند. البته که این مسائل در حد مثال است.

تفاوت‌های رویکردی که در حال حاضر بین جریان اصولگرا و اصلاح‌طلب وجود دارد چه مسائلی است؟

جریان اصولگرا یک جریان تکلیف‌گرا، سنت‌گرا و محافظه‌کار است که می‌خواهد براساس باورداشت‌های جامعه این مباحث را در جامعه گسترش دهد. در عین حال معتقد هستند باید براساس آیین‌ها و فرامین‌ها، حکومت‌گری صورت بگیرد. اما جریان اصلاح طلب می‌گوید ما آیین و قاعده ای داریم که به انسان باید احترام بگذاریم و این خواسته‌ها را در قالب قانون اساسی گذاشته‌ایم. اصلاح‌طلبان می‌گوید باید بین مردم و حاکمان کشور ارتباط برقرار شود. بلعکس جریان اصولگرایی می‌گوید که این حاکم‌ها از طرف خدا انتخاب شده‌اند و شما هیچ نقشی در تعیین آن ندارید. شما فقط باید آنهارا کشف کنید و تابع آنها باشید. اما جریان اصلاح‌طلب این را نمی‌پذیرد و معتقد است به هرحال این مردم هستند که تعیین کننده رهبران و حاکمان جامعه هستند و این در قانون اساسی مستتر است.

در مورد وظایف دولت چطور؟ تضادهایی که دو جریان در این خصوص با یکدیگر دارند از دیدگاه شما چیست؟

دولت‌ها موظف هستند آسایش، آرامش و رفاه را برای مردم به ارمغان آورند. اگر این‌کار را نکنند به چه دردی می‌خورند؟ اما عده‌ای دیگر دولت را واسطه بین مردم و خدا می‌دانند. اصولگرایان می‌گویند ما می‌خواهیم مردم را به بهشت ببریم. اما اساس اصلاحات براین است که دولت‌ها باید زمینه رفاه و آرامش مردم را فراهم کنند تا مردم خودشان مسیر رفتن به بهشت را انتخاب کنند که این جزیی از آموزه‌های دینی ما است. خب این مسائل محل پیدایش، تضاد می‌شود. چراکه آنها وقتی تصمیم دارند شما را به بهشت ببرند قطعا دیدگاه‌ها و رویکردهای سیاسی شما و دیگر مسائل هم باید به انتخاب آنها باشد. احترام به اقلیت‌ها، احترام به توده‌ها و جریان‌ها مهم‌ترین نقطه افتراق ما با اصولگرایان است. درجریان شورای شهر یزد که اخیرا اتفاق افتاد به وضوح شاهد این افتراق هستیم. چرا که در این اتفاق یک جریان معتقد است که این تفاوت و تفکر در نظام حکومتی نباید جایی داشته باشد و نگاه متفاوتی به تصمیم سازی مردم دارد. اما اصلاح‌طلبان معتقد بر حقوق شهروندی و آرا مردم هستند. اصولگرایان همیشه براساس رانت قدرت و ابزارهای زور و حذف می‌توانند در جامعه حضور داشته باشند. شما ابزارهای حذف و رانت‌های قدرت را از اصولگرایان بگیرید، اصولگرایان هیچ حرفی برای گفتن در جامعه امروز ندارند و به همین دلیل این تفاوت اصلی بین جریان اصلاحات و اصولگرا است.

باتوجه به صحبت‌های شما، چالش‌های دو جریان در تقابل با یکدیگر چیست؟

اولین چالش اصولگرایان و اصلاح طلبان در همین نقطه است. که اصولگرایان به یک قاعده تکلیفی معتقد هستند اما اصلاح طلبان به قاعده انتخابی و تبیینی. اصلی ترین اختلاف این است که برای فعال کردن جامعه باید رابطه با فضای بین الملل را گسترش دهید. چراکه بدون این ارتباط گسترده نمی‌توان فقر را ریشه کن کرد. وقتی فقر ریشه کن شود دلبستگی مردم با جامعه بیشتر می‌شود. انسجام بیشتر می‌شود. ما معتقدیم باید این جامعه امن و همراه با آرامش مردم باشد نه یک جامعه پلیسی و اطلاعاتی که همه از هم خوف داشته باشند.

رقابت اصولگرایان و اصلاح طلبان در آینده با توجه به باخت‌های پیاپی اصولگرایان در چندسال اخیر به چه شکلی ادامه پیدا می‌کند؟

من برای پاسخ به این سوال شاخص‌های توسعه اجتماعی را بیان می‌کنم. 1. مشارکت اجتماعی 2. وفاق اجتماعی 3. سرمایه اجتماعی. 4.ظرفیت سازی و ایجاد فرصت. 5. توانمد سازی 6. تبعیض زدایی. 7. شهروند محوری 8. عدالت اجتماعی و فقر زدایی. برای رسیدن به این شاخص ها باید نهاد تعیین شود. در چنین شرایطی اصولگرایان اگر بخواهند رشد کنند باید این مولفه‌ها را درنظر بگیرند. امروز اگر ابزار نظارتی شورای نگهبان، احراز صلاحیت، ابزار نظارتی نهادهای قدرتمند برداشته شوند اصولگرایان هیچ مجال رقابتی با اصلاح طلبان ندارند. به همین دلیل از آن ابزارها برای کنترل اصلاح‌طلب‌ها استفاده می‌کند.

درحال حاضر چه نقدهایی را وارد بر جریان اصلاحات می‌بینید؟

مشکل اصلاح طلبان این است که آنچه که به دست می‌آورند را منطبق بر آرمان‌های خود قرار می‌دهند. درحالی که توانایی‌های یک جامعه باید به کارآمدی تبدیل شود. رابطه بین کارآمدی و توانایی یک رابطه مستقیم است. انتظارات باید براساس توانمندی‌ها تعیین شوند. وقتی انتظارات معقول طراحی نشوند، در برابر توانمندی ها در رده پایین تری قرار می‌گیرد. در همین حال کارآمدی کاهش پیدا می‌کند و در این صورت جامعه دچار سرخوردگی و یاس می‌شود. چراکه توقعات از این جریان بالا رفته و ادامه پیدا می‌کند. اتفاقی که در دوم خرداد به بعد رخ داد. بخشی از جریان اصلاح طلبی به جای اینکه بر اساس توانمندی‌ها و ظرفیت خود جامعه را به سمت رشد و توسعه ببرد، توقعات مردم را بالا برد. توقعاتی که با ساختارهای سیاسی کشور منطبق نبود. یعنی جامعه ما برای برآورده ساختن این چنین توقعاتی توانمند نبود. در مجموع وقتی توقعات را افزایش می‌دهید و بعد در قالب نهادهای مدنی نمی‌توانید پاسخگو باشید یک تضاهم بین جریانات اجتماعی به وجود می‌آید.

عدم هم‌خوانی ظرفیت‌های ساختار حکومت با توقعات جریان‌ها چه نتیجه‌ای داشته است؟

می‌بینید که بعد از پیروزی دوم خرداد به بعد این تضاهم‌ها شکل درگیری و برخوردهای فیزیکی پیدا می‌کند. درحالیکه اگر ما مجال این را داشته باشیم که ساختارهای حاکمیت و نهاد های حکومتی را منطبق بر رشد و توسعه یافتگی سیاسی شکل دهیم و آرام آرام آنهارا رشد دهیم ساختارها زمینه پذیرش خواسته ها و اعتراضات را پیدا می‌کنند. اما وقتی توقعات و انتقادات مطرح می‌شوند و نظام حکومتی تاب شنیدن و مواجهه با آنهارا ندارد می‌بینیم که جامعه دچار نوعی درگیری سیاسی می‌شود. حتی بخشی از خواسته‌های عقلانی با برخوردهای رادیکال مواجه می‌شود. وقتی زمینه برای رفتارهای رادیکال فراهم شود فرصت طلبان نیز پدیدار می‌شوند.

با گذشت زمان ادبیات سیاسی جریان‌ها چه تغییراتی کرده‌اند؟

اوایل انقلاب نوع گفتمان، گفتمان انقلابی گری، پرخاشگری و تهاجمی بود. حتی اگر گفتمان ارزشی هم بوده، تعاملی نبوده است. اما وقتی از مبدا انقلاب حرکت می‌کنیم و با گذشت زمان همراه می‌شویم به اقتضای گفت‌وگوی تعاملی می‌رسیم. گفت‌وگوی تعاملی گفت‌وگویی است که مبنای آن رابطه مردم با دولت، دولت با حکومت و حکومت با مردم است. وقتی ادبیات تعاملی ایجاد شود دیگر به حذف و محو رقیب فکر نمی‌کنند. نه اصلاح طلبان و نه اصولگرایان نتوانستند با ابزارهای حذفی موفق شوند. اصولگرایان بعد از 88 با تمام قوا سعی در حذف جریان اصلاحات داشتند. فساد در حکومت را دیدند، مقادیر ضد ارزشی را دیدند و سکوت کردند برای اینکه جریان اصلاح‌طلبی را نابود کنند، اما به نتیجه نرسیدند. احساسی برخورد کردن مشکل جامعه ما را برطرف نمی‌کند. دیدیم که ادبیات تعاملی در فضای بین الملل باعث پیروزی ما در این عرصه شد. باید عینا این رفتار در فضای جریان‌ها نیز به کار گرفته شود. می‌گویند ایران ام القراه اسلام است، فرض بر درست بودن این گفته بگیریم. ما مولفه‌های حکومت بر جهان را داریم؟ شاخصه‌های ارتباط گسترده بین الملل را داریم؟ پس لاجرم باید ادبیات سیاسی خود را تغییر دهیم.

اهداف توسعه اجتماعی چه مسائلی را در بر می‌گیرد و تا چه اندازه در جامعه امروز عملی شده است؟

یکی از اهداف توسعه اجتماعی تعمیم اشتغال است. اگر رشد اقتصادی در جامعه ای وجود نداشته باشد فقر اجتماعی حاصل می‌شود. برای تعمیم اشتغال مگر به روش سنتی می‌توان پیش رفت؟ خیر. برای تعمیم اشتغال باید ابزارهای توسعه اجتماعی و مدرنازیسیوم را در ابعاد وسیع گسترش دهید تا بتوانید جامعه غیر فعال را فعال کنید. فراموش نکنیم حکومتی، حکومت قابل است که بیشترین هم‌پوشانی را با دیدگاه های مردم داشته باشد. حال چه اصولگرا چه اصلاح طلب.

از دیدگاه شما آینده سیاسی روحانی به چه عواملی وابسته است؟

روحانی باید به وعده های خود عمل کند و بزرگترین آفتی که روحانی می‌تواند به آن دچار شود عمل نکردن به وعده های خود است.درمورد انتصابات هم ذره بین های زیادی روی عملکرد او است و باید حساسیت بسیاری را برای انتصاب افراد به خرج دهد تا آینده سیاسی اش تامین شود حتی اگر برای دوره های بعد نیازی به رای مردم نداشته باشد.

منبع: روزنامه ابتکار

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی