یک روز پس از مناظره نخست انتخابات ریاست جمهوری به دفتر کار دبیرکل حزب کارگزاران سازندگی ایران در جردن رفتیم تا به دور از هیجانهای سیاسی به بررسی کارنامه فعالیتهای حزب در یک سال اخیر بپردازیم. غلامحسین کرباسچی اما انتخابات را بهار احزاب میداند و موقعیتی برای رشد و توسعه تشکیلات. صحبت که به اینجا رسید از مواضع حزب درباره حواشی پیش آمده درباره نامزدهای دو انتخابات ریاست جمهوری و شورای شهر پرسیدیم. مشروح پاسخهای وی در نخستین مصاحبه سایت رسمی کارگزاران را در ادامه بخوانید.
در یک سال اخیر -که سال منتهی به دو انتخابات مهم برای کشور و البته اصلاحطلبان محسوب میشد- حزب کارگزاران برخی از مهمترین برنامههای خود را در حوزه تشکیلاتی انجام داد. ازجمله برگزاری کنگرههای استانی، کنگره ملی و انتخابات شورای مرکزی. شاید برای عدهای این سؤال مطرح باشد که حزب با چه تحلیلی پرداختن به امور تشکیلاتی را در اولویت فعالیتهای خود قرار داده است؟
البته ما در این یک سال تشکیلات را در اولویت نگذاشتیم؛ در واقع از آغاز دولت دوازدهم که فضای سیاسی کشور از آن فضای امنیتی و آن برخوردهای سیاسی پلیسیگونه که بعد از سال 88 به خصوص تشدید شده بود، مقداری فاصله گرفت، حزب، کار بازسازی تشکیلاتی و سازماندهی نیروهایش را شروع کرد. پس حدود سه سال است که این کار انجام میشود. البته کار به صورت سراسری در تمام کشور با نیروهایی که داوطلبانه مشغول هستند، مقداری زمان میبرد. ما از دو سال قبل کنگرههایی داشتیم؛ پیشکنگره و کنگره اول را برگزار کردیم و طبق اساسنامه وقتی کنگره تشکیل میشود خیلی از آن وظایف هیئت مؤسس به کنگره منتقل میشود. لذا تشکیل کنگره سالیانه الزامآور است. ما الزام داشتیم که در سال 95 هم مثل سال 94 کنگره داشته باشیم اما در سال 95 به خاطر مصادف شدن کنگره با رحلت مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی لازم بود که همراه با آن یک بزرگداشت موضوعی و کارشناسی درباره ایشان برگزار کنیم. به همین دلیل برگزاری آن به سال 96 موکول شد. البته خیلی برای ما اهمیت داشت که این برنامه با انتخابات و تبلیغات انتخاباتی تداخل نداشته باشد. با این حال، حزب در کار انتخابات طبق برنامهریزی قبلی خودش مشغول به فعالیت است.
این امر از آن جهت جالب است که دست کم در ایران در سال انتخابات عموما احزاب سیاسی به کسب سهم بیشتری از کیک قدرت فکر میکنند و سخت حاضرند تن به فعالیتهای ریشهای و درازمدتتر میدهند. از نظر شما نسبت فعالیت های سیاسی احزاب با فعالیتهای تشکیلاتی آنها چیست؟
اینها منافاتی با هم ندارند. طبعا در شرایطی که فاصله زمانی با انتخابات داریم، حزب فعالیت عادی خود را دارد؛ جلسات مختلف برگزار میشود، کلاس تشکیل میدهند و کارهای جذب و سازماندهی نیرو هم که در طول سال انجام میشود. ایام انتخابات بهار کاری احزاب است. لذا در سال جاری هم ما در رابطه با تشکیلات باید توجه بیشتری داشته باشیم. ادامه آن فعالیتهای در طول سال، همان کنگره و کارهای تشکیلاتی مربوط به آن است یعنی باید افراد در شورای مرکزی انتخاب و جایگزین بشوند، احکامشان زده شود و به کمیسیون ماده 10 وزارت کشور معرفی بشوند یا تغییراتی که در اساسنامه داده شده به وزارت کشور اعلام بشود. از سوی دیگر الان تقریبا همه بخشهای حزب درگیر کار انتخابات است. البته سیاست حزب در دو سال اخیر این بوده که وحدت اصلاحطلبان حفظ شود و به صورت انفرادی کار تشکیلاتی و حزبی برای انتخابات نشود. خوشبختانه در سال 92، 94 و امسال این وحدت تشکیلاتی در جبهه اصلاحطلبی شکل گرفت و تقویت شد. الان شورای عالی اصلاحطلبان مجوز رسمی از وزارت کشور گرفته و طبعا حزب تلاش میکند که جبهه شکلگرفته، بتواند در قالب مورد نظر کار کند. البته ممکن است محدودیتهایی در کار دفاتر انتخاباتی این شورا باشد. به همین دلیل، احزاب هر کدام به صورت مجزا ستاد انتخاباتی زدند و نیروهایشان را درگیر کردند. حزب کارگزاران هم در هماهنگی با ستادهای دیگر ازجمله ستاد آقای روحانی در سرتاسر کشور فعال است و هر کدام از دبیران استانی که صلاح بدانند، اجازه دارند ستاد تشکیل بدهند و یا با ستاد شورای عالی کار کنند و نیروهایشان را در آنجا سامان بدهند.
از برگزاری کنگره و انتخاب اعضای شورای مرکزی حزب گفتید. در این دوره، اعضای متعدد و سرشناسی نامزد عضویت در شورای مرکزی حزب بودند که برخی رأی آوردند و برخی نه. دستآورد برگزاری کنگره و انتخابات شورای مرکزی را برای حزب چگونه ارزیابی میکنید؟
در هر انتخابات درونی حذف و اضافههایی صورت میگیرد. بالاخره یک گردشی باید در میان چهرهها صورت بگیرد و این از محسنات یک تشکیلات است. ما در اساسنامه داریم که هر سال 50درصد اعضا شورای مرکزی باید عوض شوند تا دو سال یکبار کل شورای مرکزی تغییر کند. منتها خیلی از اوقات هست که افرادی که قبلا بودند مجددا کاندید میشوند و رأی میآورند. این که نیروها تغییر کنند اتفاق خوبی است. ولی خیلی وقتها چون موکول به آرای عمومی میشود، مسئله شناخت پیش میآید. مثلا نیروهای استانها نسبت به افراد استانهای دیگر شناخت کافی ندارند. لذا خروجی کار این میشود که به همان افراد شورای مرکزی رأی میدهند. به خاطر همین، الزام شد که از استانهاحتما دو نفر رأی بیاورند یا پنج نفر سهمیه برای زنان دیده شد تابر اساس آن الزام، افراد جدید اضافه شوند. با اینکه رأیدهندگان در همه جا معمولا به افرادی که شناخت دارند، رأی میدهند ولی ما تلاش میکنیم به گونهای عمل کنیم که گردش چهرهها داشته باشیم. شاید نشود اسمش را گردش نخبگان گذاشت اما گردش چهرههای سیاسی هست. به نظر من این که همواره افراد ثابتی عضو شورای مرکزی باسند، وضعیت مطلوبی نیست.
سؤالی که این روزها شهروندان و حتی فعالان سیاسی زیاد از اعضای حزب میپرسند، بحث کاندیداتوری آقای جهانگیری است. موضع رسمی حزب در قبال کاندیداتوری ایشان چیست؟ همچنین نوع مناسبات حزب با ایشان در این مدت چگونه خواهد بود؟
ثبت نام کاندیدای دوم در کنار آقای روحانی بر اساس مصوبه شورای عالی اصلاحطلبان و اصرار شخصیتهای برجسته اصلاحطلب صورت گرفت. بر این اساس، مقرر شده اولویت این کاندیدا و نقش محوریاش دفاع از برنامههای اصلاحطلبان و دولت همراه با آقای روحانی باشد. هر چند اگر در طول مبارزات انتخاباتی بخواهند بمانند یا بروند خودشان تصمیم میگیرند. آقای جهانگیری چون معاون اول رئیس جمهور هستند و به ایشان نزدیک محسوب میشوند، اعلام کردند که من ستادی ندارم اما جلساتی را با دوستانی از کارگزاران و غیر از کارگزاران دارند که به اسم مشاوره یا اتاق فکر در ایام انتخابات تشکیل شده و فعال است و روزها 3-4 ساعت جلسه و تبادل فکر دارند. ازجمله راجع به چگونگی حرکتشان در انتخابات و قرار گرفتن کنار آقای روحانی مشاوره داده میشود. البته در نهایت خودشان تصمیم میگیرند. پس ستاد به آن معنای ستاد تبلیغاتی وجود ندارد که حزب بخواهد به صورت سازماندهی شده وارد شود.
و اگر ایشان بخواهند ستادشان را گسترش بدهند؟
اگر بخواهند گسترش بدهند، طبیعتا حزب آمادگی دارد که وارد عمل شود. ولی تا الان ایشان اعلام کردهاند همین تبلیغاتی که در صداوسیما میشود کافی است. در ایران از گذشته معمول بوده که بیشترین حجم کار ستاد، به صورت فیزیکی انجام شود؛ مجلسی هماهنگ کنند، اطلاعرسانی بشود و... تقریبا امروزه با این سیستم اطلاعرسانی نیاز چندانی به کارهای فیزیکی احساس نمیشود. یعنی شاید حتی تبلیغات منفی هم داشته باشد چون هزینههای زیادی دارد و مقدار زیادی ضایعات در سطح شهر به وجود میآورد. پس حرکت در فضای مجازی میتواند یک رفتار مدرن هم تلقی شود و حتی نتیجهبخشتر باشد.
به فضای شهری اشاره کردید. میدانید که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری انتخابات شورای شهر برگزار میشود. با توجه به سابقه شما به عنوان شهردار تهران، بسیاری علاقمندند نظر شما را در این باره بدانند. اهمیت این انتخابات برای اصلاحطلبان چیست و فکر میکنید اصلاحطلبان در این انتخابات در چه موقعیتی به سر میبرند؟
این دوره انتخابات شورای شهر در واقع محصول کار دولت است. چون مجلس قبلی همه آن کسانی که به اسم اصلاحطلب نامزد بودند غیر از چند نفر رد صلاحیت کرد. در این دوره چون مجلس معتدلی انتخاب شد، تأیید صلاحیتها در تمام کشور قانونی و گسترده بود و در تهران تعداد کمی رد صلاحیت شدند؛ آن هم به دلایل استعلامهایی که شده بود. ولی اکثریت تایید شدند. فکر میکنم حدود 900 نفر اعلام آمادگی کردهاند که در لیست اصلاحطلبان قرار بگیرند. فرمهایی طراحی شده و که در آن از سابقه و تحصیلات آنها میپرسند تا بتوانند افراد را طبقهبندی کنند که در کدام حوزه شهری تخصص دارند. البته رسیدن به لیست واحد به خاطر حضور این همه داوطلب مقداری سخت شده است. اما تلاش میشود که از این 900 نفر، 21 نفر انتخاب شوند.
پس شما به انتشار یک لیست واحد امیدوار هستید؟
حتما. البته ممکن است که لیستهایی در کنار لیست اصلی بسته شود. اما آنها دیگر لیست اصلاحطلبان نیستند. لیست یک شخص یا گروه خاص است. ما در شورای عالی سیاستگذاری و مجموعه اصلاحطلبان قوه قهریه که نداریم. بالاخره افرادی هستند که ادعای تشکیل حزب را دارند و اینکه این حزب سراسری هست یا در شهرستانها چقدر نماینده دارد، قابل بررسی است. لیستی که من میگویم لیستی است که مورد تأیید مقامات عالی اصلاحطلبان و نیروهایی که مردم به آنها تعلق خاطر دارند و تابع حرف و توصیه آنها هستند باشد؛ مثل جناب آقای خاتمی یا مرحوم آیتالله هاشمی که دیگر بین ما نیستند یا حاج حسن آقا. بالاخره از اینها نظری گرفته میشود و چنین لیستی به نظر من قابل تجدیدنظر کردن نیست. در هر حال ما مصمم به حمایت از خروجی شورای عالی هستیم و فکر هم نمیکنم که غیر از این عمل شود.
این روزها زیاد از این سخن به میان میآید که مهمترین معیار ورود به فهرست اصلاحطلبان چه باید باشد. گروهی انتخابات شورا را زمان درستی برای جوانگرایی در میان اصلاحطلبان میدانند، گروهی دیگر به مشکلات عدیده شهری اشاره میکنند و تخصص را اولویت اول در شوراها میدانند، گروهی دیگر هم معتقدند که شوراها نهاد سیاسی نیستند و معتقدند جایی برای فعالان مدنی و اجتماعی هم باید سهمیهای دیده شود. به نظر شما کدام خصوصیت اولویت بیشتری دارد؟
نمیشود مطلقاً گفت باید جوانها یا متخصصین در لیست باشند یا نباشند. این بستگی به خود افراد دارد. بستگی به رأیآوری آنها هم دارد. چون اصل این است که گروه مقتدری به شورا راه یابند که بتوانند در مقدرات شهری اثرگذاری داشته باشند. پس همانمقدار که مهم است که این اثرگذاری علمی و تخصصی باشد، به همان اندازه هم مهم است که این اثرگذاری اتفاق بیافتد یعنی کسانی باشند که مردم آنها را قبول داشته باشند. من گمان میکنم که این درست است که در شهرداری ما به نیروهای جوان نیاز داریم تا چهره سازمان ما چهره فرتوتی نباشد. چون صرف نظر از مسائل سیاسی، جایی که فردی طولانیمدت کار کند جذابیتش را از دست میدهد.
واقعیت این است که اگر بخواهیم شهر حالت پویا و بهروزی داشته باشد، باید افراد جدیدی که فکرهای جدید دارند بیایند. در عین حال هم باید افرادی باشند که مسائل شهر را بشناسند. اینکه جوان انتخاب شود خیلی خوب است اما مهم است که اطلاعات حداقلی از شهر و فرهنگ آن داشته باشد تا تصمیم اشتباه نگیرند یا دست کم دچار انفعال نشود. تهران گفتنیهای زیادی دارد. با اینکه این شهر تاریخ خیلی قدیمیای ندارد و از زمان آغامحمدخان قاجار حالت شهری به خود گرفته است، اما بالاخره مسائل طبیعی، زیست محیطی و حتی مسائل فرهنگی شهر که هویت تهران را تشکیل میدهد، خیلی اهمیت دارند؛ اینکه مثلا همین محلات اطراف تهران یا محلاتی که به تهران وصل شده چه پیشینهای داشته، دلیل نامگذاریشان چه بوده است یا چه موقعیتی دارند. باید جغرافیای پهناور شهر را درست بشناسند. دانستن اینها برای مدیریت شهری مهم است. مثلا محله سرآسیاب دولاب یکی از جاهایی است که به خاطر موقعیتش و شیبی که دارد آبهای زیرزمینی در آنجا هنوز هم فعال هستند و به خاطر همین هم فعالیتهای آببر مثل آسیاب آنجا انجام میشده است. همینطور وضعیت قنوات تهران که زمانی این دشت را آبیاری میکرده و امروزه در ساختوسازها هم خودش از بین رفته و هم تبعاتی برای منطقه داشته است. یا نامگذاریها که میبینیم یک دفعه شورای شهر تصمیم میگیرد جایی را به نام یک شخصیتی نامگذاری کند، حالا یا شهید بزرگواری یا یک شخصیت بزرگواری؛ مثل همین نامگذاری اتوبانی که به نام مرحوم آیتالله هاشمی بدون هیج تناسبی صورت گرفت. این تغییرهای یک شبه به هویت محله و شهر آسیب میزند و مورد عنایت شهروندان هم قرار نمیگیرد. برای اعضای شورای شهر بر حسب اختیارات و وظایفی که این نهاد دارد، مهم است که مقداری شناخت از شهر داشته باشند.
آن بخشی که هم شما اشاره کردید در مورد فعالیت های مدنی، باید توجه کنیم که مثلا در شهرهای بزرگ دنیا این شورا متشکل از همان افرادی است که در هر یک از محلات مختلف زندگی کردند و نماینده آن منطقه و محله هستند. تمامشان از یک بخش خاص شهر نمیآیند. مثلا در لندن اعضاء شورای شهر -اگر اشتباه نکنم- 120 نفر هستند که ظاهرا بر اساس تقسیمبندی محلی انتخاب شدهاند. بافتهای قدیمی که قبلا مزرعهها و دهکدهها و تیولهای سابق هستند که زیر نظر زمینداران و لردهای قدیمی اداره میشدند و حالا به هم متصل شدهاند، یک هویت مستقل دارند و حالا نمایندگانشان که گاه از همان خانوادههای قدیمی هستند دور هم مینشینند و درباره جزئیترین تا مهمترین مسائل شهری تصمیم میگیرند. البته انتظار نمیرود که شورای شهر تهران هم به سرعت به همان سطح برسد. چون واقعیت این است که شورای شهر بعد از انقلاب که سالها تعطیل بود و بعد از اینکه قانون تصویب شد با توجه به آمیختگی که با مسائل سیاسی پیدا کرده و هجومی که از طرف نیروهای سیاسی برای احراز هویتشان به این نهاد دارند، خیلی از این پیشینه تخلیه شده و از این خاصیت فاصله گرفته است. به نظر من باید برای این انتخاب به خصوص گروههای سیاسی که میخواهند افرادی را معرفی کنند، همه این جهات را در نظر بگیرند.
آیا در شرایط کنونی کارگزاران با حزب خاصی خارج ازشورای عالی اصلاحطلبان همکاری مستقیمی دارد؟
موردی ممکن است این اتفاق بیفتد. مثلا در همین بزرگداشت مرحوم آیتالله هاشمی ما از احزاب دیگر هم برای حضور و مشارکت در بحثها دعوت کردیم یا به صورت موردی برای کارهای مطبوعاتی و تبلیغاتی همکاریهایی صورت گرفته است اما به صورت سازمانیافته نه.
به عنوان سؤال پایانی، بدون تردید فقدان آقای هاشمی برای ساختار سیاسی کشور ضایعهای است. این ضایعه برای اصلاحطلبان شدیدتر است و شاید بتوان گفت در بین فعالان سیاسی اصلاحطلب، این کارگزاران هستند که جای خالی ایشان را بیش از پیش احساس میکنند. فکر میکنید غیبت ایشان در تأثیرگذاری کارگزاران در فضای سیاسی کشور، چه تصمیمگیری در سطوح عالی نظام و چه در سطوح بالای اصلاحطلبان چقدر تأثیرگذار باشد؟ فکر میکنید جایگاه حزب در جغرافیای سیاسی دوران پساهاشمی چه تغییراتی بکند و آیا برای این وضعیت تمهیداتی اندیشیده شده است؟
مرحوم آیتالله هاشمی سرمایه بسیار بزرگی هم برای کشور، هم برای اصلاحات و نیروهای اصلاحطلب و هم برای حزب بودند. اما ایشان هیچوقت مستقیما اعلام حمایتی از یک حزب خاص سیاسی نداشتند. در واقع این احزاب بودند که از نظرات و مشاورههای ایشان استفاده میکردند. ولی اینکه جایگاه حزب بخواهد پیش گروههای سیاسی یا مسئولین مملکتی فرق کند، تحلیل درستی نمیتواند باشد. جایگاه حزب بیشتر از همه به این بستگی دارد که چقدر نیرو داشته باشد، چقدر فعال باشد و چقدر حضور تأثیرگذار سیاسی داشته باشد. هر حزبی بتواند گروههای گستردهتری را جمع کند و در اتفاقات سیاسی تأثیرگذار باشد، به همان میزان هم جایگاه خود را مستحکمتر میکند.
اما در مورد بخش دوم سؤالتان باید بگویم جایگاه ایشان را هیچکس نمیتواند پر کند؛ نهتنها برای حزب بلکه برای کل کشور و برای انقلاب قابل پر شدن نیست. ما باید به این نکته توجه کنیم که در یک خانواده هم وقتی کسی فوت میکند میراث آن فرد برای نزدیکان آن فرد جدیتر است. آن میراث مادی که شایعهای بیش نیست و همیشه هم گفته شده، وجود ندارد اما میراث معنوی ایشان که همان خط مشی سیاسی، اخلاقی و اعتقادی است، سرمایه بزرگی برای خانواده و همه کسانی است که ایشان را بزرگ میدانستند. با توجه به اینکه چند ماه از رحلت ایشان گذشته و با تأثیری که ایشان و خط مشی ایشان در فرهنگ و منش سیاسی کشور گذاشتهاند، هنوز فکر نمیکنیم که ایشان دیگر بین ما نیستند. چون میراثشان که همان راه، منش و خط مشیشان است، در بین ما وجود دارد. من گمان میکنم که اگر بخواهیم آن خلأ را به نحوی جبران کنیم، باید اثرات حضورشان را در جامعه بفهمیم و تحلیل کنیم. تصویر طنزی پس از مناظره اول انتخابات ریاست جمهوری در شبکههای اجتماعی دست به دست میشد که مرحوم آقای هاشمی تلفنی از آقای جهانگیری تشکر میکنند. جدای از آن طنز، این امر نشاندهنده اشراف حضور معنوی ایشان در سطح جامعه است. باید در مقابل آن کسانی که با کجفهمی دنبال هاشمیزدایی از فرهنگ سیاسی کشور هستند بایستیم و نگذاریم خاطرهاش فراموش شود که البته تا زمانی که انقلاب هست و تا زمانی که گرایش به عقل و تدبیر و ایجاد زندگی خوب برای مردم هست، آقای هاشمی هم ماندگار است و همه ما وظیفه داریم این ماندگاری که سرمایه حزب هم محسوب میشود را حفظ کنیم.
در نهایت میخواهم بگویم هر چند حضور ایشان در بنبستها یک نعمت بود و میتوانستند یک تنه تأثیرگذاری فوقالعادهای داشته باشند اما منش و سیاستهای آقای هاشمی آنقدر اثر داشته که فعلا و انشاالله تا سالهای سال این تأثیر باقی بماند و از این حیث برای حزب نگرانی وجود ندارد.