سخنگو و دبیر کمیته سیاسی حزب کارگزاران سازندگی ایران در رابطه با ناآرامیها و درگیریهای هفته گذشته دراویش گنابادی و نیروی انتظامی معتقد است جمهوری اسلامی باید تکلیف خود را به عنوان یک سیاست کلی با دگراندیشان و کسانی که متفاوت فکر میکنند، روشن کند. او همچنین میگوید که احمدینژاد در زمان انتخابات خود را به نظام تحمیل کرد بطوریکه او به نظام و مردم بدهکار است.
به گزارش سایت کارگزاران، متن گفت وگوی حسین مرعشی به شرح زیر است:
ارزیابی شما از ناآرامیهای هفته گذشته در خیابان پاسداران و درگیری ایجاد شده میان دراویش گنابادی و نیروی انتظامی چیست؟
جمهوری اسلامی باید تکلیف خود را به عنوان یک سیاست کلی با دگراندیشان و کسانی که متفاوت فکر میکنند، روشن کند تا به حوادث اینچنینی نینجامد. تاکنون مرسوم بوده که باید افرادی که برخلاف اکثریت مردمی که نظام را شکل دادهاند، فکر میکنند محدود شوند، درحالی که این محدودیتها عکسالعملی را درون این اقلیتها تشدید میکند. ریشه حساسیت در رابطه با این گروه خاص دراویش گنابادی به تخریب حسینیه آنها در قم برمیگردد که ظاهرا تحمل وجود این حسینیه برای برخی علمای حوزه سخت بود و بعد از تذکراتی گفته شد که با رعایت قوانین آنجا تخریب شود و این ریشه همه تضادهاست. البته فکر میکنم پلیس در برخوردهای هفته گذشته که عصبانیت آنها به اوج رسید، ملایم و مدبرانه عمل کرد و جلوی فاجعه گرفته شد. اما به هرحال باید در روشها و منشهایمان در برخورد با اقلیتهای فرقهای، مذهبی و قومی تجدیدنظر کنیم تا به این عصبیتها نرسد و مشکلی برای نظام و این گروهها پیش نیاید.
به نظر شما عزم کافی برای تجدیدنظر در روش و منش وجود دارد؟
ما به لحاظ قومی، مذهبی و فرقهای یک جامعه متکثر هستیم بنابراین باید این تکثر و تنوع را بپذیریم و با آن کنار بیاییم. هم نهادهای حاکمیتی و هم کنشگران اجتماعی و سیاسی باید این تکثر را بپذیرند. در دورهای طولانی عادت کردیم که آنچه اکثریت تشخیص میدهد را حق بدانیم و اعمال کنیم اما به نظر من چنین نیست و درحالی که اکثریت حکومت میکند، باید حقوق اقلیت هم مورد توجه باشد. این موضوع فقط مختص به حاکمان نیست و بخشی از آن به تربیت اجتماعی بازمیگردد و جامعه شیعه دوازده امامی انقلابی باید بداند که درحالی که اکثریت است، حق ندارد حقوق اقلیت را زیر پا بگذارد. بنابراین باید در این مسئله بازنگری شود تا شاهد تساهل و تسامحی در رفتارهای اجتماعی باشیم.
باتوجه به اعتراضاتی که در دی ماه سال جاری در 80 شهر کشور رخ داد و نحوه کنش و واکنش اصلاحطلبان به آن، اکنون جایگاه دولت را چطور ارزیابی میکنید؟
در شرایط موجود ایران آنچه که در فضای سیاسی و اجتماعی شاخص است و میتوان به آن توجه کرد این است که نارضایتی عمومی از شرایط کلی کشور وجود دارد. بخشی از این نارضایتی، اقتصادی است. معیشت مردم با دغدغه تامین میشود و در عین حال عدد رشد اقتصادی قابل توجه نیست که بتوانند مشکلات اشتغال کشور را حل کنند. از سویی جمعیت انبوهی که در دهه ۶۰ نیز متولد شدند الان به بازار کار رسیدهاند. به خصوص وزن تحصیلکردههای بیکار افزایش پیدا کرده؛ این در شرایطی است که وضعیت دولت به لحاظ منابع، مطلوب نیست. در دورهای قیمت نفت بالا رفت و منجر به گسترش حجم دولت شد و هزینههای اداره کشور بالا رفت اما اکنون درآمد نفتی از ۸۰ میلیارد دلار به ۵۰ میلیارد دلار کاهش پیدا کرده که این موضوع روی بودجه دولت فشار آورده. از سوی دیگرحجم پرداختهای عمرانی دولت به شدت کاهش پیدا کرده بنابراین مشکلات اقتصادی واقعی وجود دارد که منجر به نارضایتی عمومی میشود.
یعنی مشکلات موجود فقط اقتصادی هستند؟
در عین حال مطالبات انباشته سیاسی و اجتماعی وجود دارد که در اثر فشارهای موجود در حوزه اجتماعی و فرهنگی در تمام سالهای بعد از انقلاب، بهوجود آمده. دلیلش هم این است که ما در جمهوری اسلامی نتوانستیم به جمعبندی روشنی برسیم که مسئله تربیت نسل جدید و تبلیغ ارزشهای اسلامی را چطور باید پیگیری کرد.
خروجی نظام تربیتی، تبلیغی و فرهنگیمان خروجی مناسبی نیست همانطور که به قول معروف گفته میشود نظام شاهنشاهی که نظامی فاسد و وابسته به بیگانگان بود شهید «باکری»ها و شهید «همت»ها و شخصیتهای بزرگ انقلابی را تربیت کرد. افرادی که توانستند انقلاب و جنگ را اداره و کشور را حفظ کنند. حالا ما امروز با جوانان تربیت شده جمهوری اسلامی مواجه هستیم که گاهی احساس تعلق عمیقی به ایران ندارند. نه میتوان گفت که وطنپرست هستند، نه جوانان ارزشی که دل در گرو اسلام داشته باشند. بنابراین خودشان هم نمیدانند چه میخواهند و ما نیز نمیدانیم با چه پدیدهای روبهرو هستیم. قطعا این خروجی نظامِ تحکمی و تربیتی ما بوده است.
در حال حاضر دولت، مجلس و شورای شهر به طور نسبی از نیروهای اصلاحطلب یا مورد حمایت اصلاحطلبان تشکیل شدهاند. در این شرایط اصلاحطلبان چطور باید پیگیر مطالبات و اعتراضات مردم باشند؟
در سال ۷۶ گفته میشد که حاکمیت علاقه دارد آقای ناطقنوری رئیسجمهور شود اما مردم آقای خاتمی را انتخاب کردند، در سال ٨٠، حدود هشت کاندیدا در مقابل آقای خاتمی بود و به نظر میرسید سیاست این باشد که رای آقای خاتمی کاهش پیدا کند اما رای آقای خاتمی افزایش پیدا کرد. در سال ۸۴ محرز بود که کاندیدای اصلی مورد نظر حاکمیت آقای قالیباف است اما آقای احمدینژاد خود را به نظام تحمیل کرد. در سال ۸۸ نظام علاقهمند بود که کار آقای احمدینژاد ادامه پیدا کند اما فتنه آقای احمدینژاد کشور را در بحران چند ماهه برد. در سال ۹۲ به نظر میآمد که حاکمیت به آقای جلیلی علامت داده تا جایی که آقای هاشمیرفسنجانی رد صلاحیت شد اما آقای روحانی رئیسجمهور شد. در سال ۹۶ آقای رئیسی را بالا نبردند که ببازد اما باز آقای روحانی رئیسجمهور شد. این موضوع بسیار جذابی در جمهوری اسلامی است که به هر حال مردم به صحنه میآیند و معادلات را آنطور که دلشان میخواهد رقم میزنند.
اما وجه منفی در این شرایط این است که در جناح مقابل افرادی وجود دارند که محکم ایستادهاند تا بگویند هرچه شما انتخاب کنید فرقی نمیکند و روش همان روش است و کار همان کار است و منتخبان شما در شورای شهر و مجلس و دولت نمیتوانند کار مهمی انجام دهند و ما نهادهای حاکمیت هستیم که همه چیز را تعیین کرده و اگر لازم شد حتی در راهپیمایی روز قدس به رئیسجمهور حمله میکنیم، اطرافیانش را تحت فشار قرار میدهیم و پروندههای واقعی یا غیر واقعی روی میز میآوریم. این شرایط باعث رنجش در فضای کشور شده است. منشاء این نارضایتی هرچه باشد طمعی را در داخل و خارج به وجود آورده است. محمد بن سلمان، ترامپ، نتانیاهو، مریم رجوی و فرح و رضا پهلوی از جمله خشنودان خارجی این اعتراضات و افرادی در داخل حامی این موضوع در داخل کشور هستند. این افراد هر کدام از زاویه نگاه خود به این ناآرامیها امید بستند.
راه حل برونرفت از این وضعیت و ایجاد آرامش در کشور چیست؟
برای خروج از این وضعیت هیچ راهی نداریم به جز آنچه اصلاحطلبان همیشه بر آن تاکید داشته و دارند. اینکه باید خودمان به دست خودمان و با اتکا به توان نیروهای داخلی مسائل کشور را حل کنیم چون مسائل کشور قابل حل هستند. مسائل پیچیده نیست اما نیازمند این است که تغییراتی در رفتار حکومت ایجاد شود.
دقیقا چه تغییراتی باید ایجاد شود؟
اولین تغییر این است که ما باید بپذیریم وقتی مردم، رئیسجمهور، نمایندگان مجلس و اعضای شورا را انتخاب میکنند، اراده مردم باید اعمال شود. اینکه برخی نهادهای حاکمیت از جمله صداوسیما و دستگاههای دیگر همت خود را برای تخریب و تحقیر منتخبان مردم بگذارند راه به جایی نمیبرد. این اولین تغییر است. از سوی دیگر نیروهای صالح کشور باید یکبار دیگر از هر جناح و گروه و طیفی دور هم جمع شوند و به صحنه مصالح کشور بیایند. این حرفها، ردصلاحیتها و کنارگذاشتنها و این بهانهگیریها و مته به خشخاش گذاشتنها منجر به حذف جمع وسیعی از نیروهای لایق این مملکت شده است، نمیتوان کشور را منهای آدمهای به درد بخور و تجربیات مدیریتی آنها اداره کرد. اینکه بگوییم او فتنه است، او ساکت فتنه است، او ضد ولایت فقیه است، او ضد اسلام است، راه به جایی نمیبرد. باید این حرفها را کنار بگذاریم چراکه امروز روز بسیج همه نیروهای دلسوز نظام است. البته شبکه تلویزیونی VOAو تا حدی هم بیبیسی تلاش خود را برای این معطوف کردهاند که اثبات کنند اصلاحطلبان دیگر نمیتوانند در ایران اثر بگذارند چون آنها دنبال فروپاشی کشور و انتقامگیری از ایران هستند. آنها میخواهند ایران، قوی و نیرومند نباشد و امنیت نداشته باشد. همه آنها میخواهند ایران ویران شود تا بتوانند چند صد میلیارد دلار اسلحه و امکاناتشان را به ایران بفروشند. البته به مردم حق میدهیم که از دست مسئولانشان ناراضی باشند اما پاسخ این نارضایتی همراهی با نتانیاهو و محمد بن سلمان نیست بلکه پاسخ این است که همه نیروهای دلسوز از همه جناحها دور هم جمع شوند و به رهبری و قوای سهگانه مشورت دهند. باید به سمت این رویم که مسائل کشور را حل و فصل کنیم و امروز هر امری که بتواند کشور ما را در عرصه بینالمللی آرام کند و امنیت کشور را تامین کند قابل توجه است.
چه اموری میتواند در تامین این امنیت و آرامش موثر باشد؟
برجام باید حفظ شود چون به نفع ایران است. در هر موضوع دیگری هم که به سربلندی کشور کمک کند باید مذاکره و گفتوگو کنیم. نباید از مذاکره در عرصه بینالمللی هراس داشته باشیم. در داخل باید روشهایمان را اصلاح کنیم. تلویزیون و رادیو باید با افکار مردم همراه شوند و بحثهای سازنده در نیروهای ملی و انقلابی کشور مطرح شود. مسئولان باید پاسخ دهند. در حال حاضر فضای مجازی امکان انتشار مطالب را فراهم کرده و باید از این نظارت عمومی استفاده شود.
بسیاری از مسئولان سابق و فعلی کشور همواره تاکید دارند که ما میخواهیم بسیاری کارها را در کشور انجام دهیم اما نمیشود و نمیگذارند. این موضوع بارها از سوی آقای روحانی و اعضای کابینه فعلی مطرح شده. نظر شما چیست؟ آیا قوه مجریه واقعا از اختیارات کافی برخوردار نیست؟
نمیتوانیم و نمیگذارند، دو روی یک سکه هستند و قرار نیست رقیب آنقدر خردمند و دلسوز باشد که بگذارد ما کارمان را بکنیم. با این حال ما اصلاحطلبان که قبول کردهایم مسئولیت حمایت از یک کاندیدا و لیست را برعهده بگیریم، باید تا انتهای مسیر برویم. ما باید مسائل مردم را حل کنیم. در بخشی خودمان باید قویتر ورود کرده و پیگیر باشیم و در بخشی نیز باید با نظام وارد بحثهای جدی شویم. من سالهاست میگویم اینکه در مقاطعی ارتباطمان را با رهبری کاهش دادیم، عاقلانه نبوده است چراکه این همان رهبری است که بعد از پیروزی آقای خاتمی در دوم خرداد ۷۶ از آن به عنوان حماسه یاد کردند. این همان رهبری است که به شورای نگهبان راهنمایی دادند تمام کسانی که در انتخاباتهای پنجم و قبل رد صلاحیت میشدند، در مجلس ششم تایید صلاحیت شوند اما چه دلیلی داشت وقتی که ما دولت و مجلس را داشتیم نسبت به قدرت مهم رهبری بیتوجه شویم و آن را از دست بدهیم. ما نباید از این امکان بزرگ به سادگی استفاده نکنیم. ما نماینده اکثریت مردم هستیم پس چرا اکثریت مردم از این قدرت سازنده و بزرگ استفاده نکنند؟
برای افزایش ارتباط با رهبری تلاشی صورت گرفته؟ به طور مثال درخواست ملاقاتی از سوی جمعی از اصلاحطلبان داده شود.
همین حوادث اخیر و مواضع خوبی که اصلاحطلبان و شخص آقای خاتمی گرفتند قابل توجه بود چراکه مردم، سیاسیون، روشنفکران و دانشجویان ناراضی به خیابان نیامدند و فضای کشور به سرعت جمع شد. این از جمله پیامهای روشنی است که ما در عمل به نظام دادهایم و من فکر میکنم نظام این مواضع خوب را مورد توجه قرار میدهد. آنچه ما امروز با آن مواجهایم فقط این نیست که رقیب قوی بوده یا نخواسته ما موفق باشیم، بلکه بخشی از آن به دلیل اشتباهات خودمان بوده است. امروز اصلاحطلبان بیش از اصولگرایان و بیش از نهادهای حاکمیتی میتوانند به نظام و مردم کمک کنند. میتوانند جامعه را برای حل مسائل کشور بسیج کنند حالا اینکه آقای روحانی به هر دلیل صلاح نمیدانند از اصلاحطلبان و ظرفیتهای آنان استفاده کنند اشتباه آقای روحانی است و نباید جواب آن را سپاه و بسیج و صداوسیما بدهند. کسانی به آقای دکتر روحانی مشورت میدهند و میگویند که رای شما رای اصلاحطلبان نبوده بلکه رای خودتان بوده یا اینکه اصلاحطلبان در مقابل شما ایستادهاند. اما چه دلیلی دارد که اصلاحطلبان در مقابل دولت منتخب خود بایستند؟! ما باید نارضایتیهای مردم را به رسمیت بشناسیم و با صراحت و دقت به آنها توضیح دهیم که حلوفصل این مشکلات راهحلهای کور ندارد بلکه راهحلهای روشن دارد. باید فضایی به وجود بیاید که ظرفیتهای فرهنگی، سیاسی و مدیریتی کشور به کار گرفته شود، آقای دکتر روحانی در سطح سران سه قوه به جمعبندی برسند و این موضوع را با رهبری حل کنند تا فضا برای حضور روشنفکران، هنرمندان، اقتصاددانان و مدیران بخش خصوصی فراهم و امید به جامعه بازگردانده شود.
تحلیل شما از رفتارهای آقای احمدینژاد به خصوص محتوای نامهای که به رهبری نوشتند، چیست؟
رفتارهای ایشان ادامه توهمات قبلی اوست و به نظر من چیز جدیدی نیست. درباره رفتار ایشان یاد یک ضربالمثل قدیمی میافتم که میگوید: «طلبکار اگر دنبال طلبش نرود، بدهکار میشود.» آقای احمدینژاد هم خیلی به نظام و مردم بدهکار است، مردم و نظام طلبشان را رها کردند و پیگیر مطالباتشان نشدند، حالا بدهکار، طلبکار شده و ادعای آزادیخواهی و دلسوزی برای کشور دارد و به جای اینکه بیاید و پاسخ دهد که 700 میلیارد دلار از منابع کشور را چطور هدر داده، چرا بزرگان کشور را حذف کرد، چطور جمعی از بزرگان کشور را روانه زندان کرد، چگونه بابک زنجانیها را پرورش داد و سعید مرتضویها را سرکار گذاشت و کارهای پیمانکاری کشور را به جای بخش خصوصی به نهادهای نظامی واگذار کرد، طلبکار شده است. البته این برخوردهای او اثری ندارد و فکر میکنم نظام به این خاطر به جای دستگیری، او را آزاد گذاشته، چون آقای احمدینژاد تهدیدی برای کشور و نظام نیست.
بسیاری از اصولگرایان در یک سال اخیر از او برائت جستند چون معتقدند آقای احمدینژاد نسبت به گذشته خود تغییر کرده است. آیا محمود احمدینژاد تغییری با زمان ریاستجمهوریاش کرده است؟
آقای احمدینژاد از اول همین بوده و اصولگرایان بصیرت نداشتند و نتوانستند بفهمند او چه موجودی است. فقط مدعی بصیرت بودند و حالا متوجه شدهاند. ما بصیرت داشتیم و از اول فهمیدیم که آقای احمدینژاد فردی متوهم و مستبد است که حاضر است کشور را فدای خود کند.
باتوجه به اینکه اصولگرایان بعد از شکست در انتخاباتهای اخیر، میخواهند با قدرت بیشتری در آینده وارد عرصه شوند و محمدرضا باهنر اخیرا تاکید کرده که آنها مجلس یازدهم و دولت سیزدهم را میخواهند، برنامه اصلاحطلبان برای انتخاباتهای پیش روی مجلس و ریاستجمهوری چیست؟
مشکلی که ما با آن مواجه هستیم برخوردهای حذفی هیاتهای نظارت با شخصیتهای اصلاحطلب است که موجب شده تا ما نتوانیم در چند انتخابات اخیر ظرفیتهای واقعی اصلاحطلب را به صحنه بیاوریم لذا ما با نگاهی واقعگرایانه در انتخابات مجلس قبل ورود کردیم و سیاست روشنی داشتیم که موفق هم شد و آن به حاشیه بردن پایداریها بود. تشکیل فراکسیون امید مجلس نیز نتیجه چنین سیاستی بود. حالا باید بتوانیم در ادامه این مسیر باقی مانده، مسائل خودمان را با نهادهای حاکمیتی حل کنیم تا ظرفیتهای اصلاحطلبی در انتخاباتهای آینده به صحنه بیایند. اگر ما بتوانیم این ظرفیتهای واقعی را به صحنه بیاوریم و بتوانیم مجلسی نیرومند تشکیل دهیم قطعا بهتر میتوان مسائل مردم را حل و فصل کرد. شاید فضای سیاسی بعد از حوادث اخیر بتواند به این کمک کند که هم ما و هم نظام با واقعبینی بیشتری با مسائل روبهروشویم.
به نظر شما «تکرار میکنم» آقای خاتمی باز هم در انتخاباتهای آینده جواب میدهد و میتواند باعث پیروزی اصلاحطلبان شود؟
تکرار میکنم آقای خاتمی و شعارهای اعتدالی همچنان جواب میدهد و فکر میکنم مردم ایران بهرغم رنجشهایی که دارند حتما باز هم مسیر عاقلانه را برای آینده کشورشان انتخاب میکنند چراکه مسیرهای کور و مبهم و احساسی هیچوقت نتوانسته مسئله مهمی را در ایران حل کند.
به نظر شما عملکرد فراکسیون امید و دولت آقای روحانی که هر دو مورد حمایت اصلاحطلبان بوده و هستند، چطور بوده است؟
باید این موضوع را برای مردم تشریح کرد که فراکسیون امید در مجلس خیلی خوب کار کرده اما این فراکسیون همه ظرفیتهای اصلاحطلبان نیست، در عین حال دولت آقای روحانی را به صورت نسبی موفق میدانیم اما این دولت نتوانسته یا نخواسته از بسیاری از ظرفیتهای اصلاحطلبان استفاده کنند به هرحال دولت آقای روحانی دولتی میانه است و دولت مطلوب اصلاحطلبان نیست.
طرح تشکیل «پارلمان اصلاحات» تا چه اندازه در پیشبرد اهداف اصلاحطلبان موثر خواهد بود؟
طبق توافقی که داریم پارلمان اصلاحات یا شورای عالی سیاستگذاری با ترمیمی که ظرف یکی، دو هفته آینده انجام خواهد شد، فعالیتهای خود را آغاز میکند و فقط در پروژه انتخابات متمرکز نیست بلکه بر مدیریت جبهه اصلاحات متمرکز خواهد بود؛ از جمله نظارت بر کارکردهای منتخبکننده مجلس و شورای شهر و حتی دولت، قرار است مطالبات مردم پیگیری شود.
پیشنهاد دیگری هم با عناوین مختلف مطرح بوده که یک نهاد بالادستی و فراگیرتر و گستردهتر از شورای عالی وجود داشته باشد که همچنان مورد بحث است و هنوز در دستور کار شورای عالی قرار نگرفته و فعلا در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات مطرح است.
من فکر میکنم این طرح نهایتا اگر بخواهد محقق شود باید در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات بررسی شود و به تایید آقای خاتمی برسد که راه زیادی دارد.
چقدر امکان دارد اصلاحطلبان بار دیگر با اصولگرایان معتدل و میانهرو ائتلاف کند؟
من خودم هم علاقهمندم که اصلاحطلبان به صورت مستقل ورود کنند اما این که چه پیش آید و چطور پیش رویم، به آرایش نهایی انتخاباتی بستگی دارد و این آرایش اولیه هم هنوز شکل نگرفته بنابراین نمیتوان اظهارنظر دقیقی کرد.
نظر آیتالله هاشمی درباره انتخاباتهای آینده کشور چه بود؟ آیا تا پیش از فوت، بحثی درباره انتخابات 98 یا 1400 مطرح کرده بودند؟
تاکید ایشان همیشه بر اتحاد نیروهای میانهرو در ایران بود و معتقد بودند که جبهه میانهای شکل گرفته که مخاطب هم دارد و میتواند آینده ایران را رقم بزند اما روی فرد خاص نظری نداشتند.
منبع: روزنامه سازندگی