فائزه هاشمی، فعال حوزه زنان و عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران معتقد است که اخراج اساتیدی که پاکسازی شدند و در هیچ جای دیگر استخدام نیستند، نشان داد که صداقتی در کلام مسئولان دانشگاه برای ذکر دلیل واقعی این پاکسازی وجود ندارد. او همچنین معتقد است که مردم معولا آغازگر خشونت و اعتراض نیستند و از عدهای پیروی میکنند.
به گزارش سایت کارگزاران، گفتوگوی فائزه هاشمی به شرح زیر است:
موضع مسئولین را در قبال اعتراضات دی ماه چگونه ارزیابی میکنید؟
مواضع مسئولین راجع به اعتراضات، یکسان بود و همگی این اعتراضها را با کمی بالا و پایین، حق مردم دانستند.اما نحوه برخورد با اعتراضات، در تعارض با این نظر بود. اگر اعتراض حق مردم است، چرا باید با آنها برخورد شود؟ چرا بایستی نزدیک به چهار هزار دستگیری داشته باشیم؟
اگر آیتالله هاشمی در جریان اعتراضات دی ماه در قید حیات بودند، واکنش ایشان به این وقایع چگونه بود؟
رفتار آقای هاشمی، به ویژه پس از وقایع 88، جز ایستادن برای حقیقت و مهر و ملاطفت با معترضین و آسیب دیدگان نبود. من فکر میکنم نبودن آقای هاشمی در این ایام و خلاء آرامشی که ایشان به مردم می داد قضایا را تندتر کرد. امروز جای خالی ایشان که مردم را امیدوار می کرد، به شدت احساس میشود.
در سال 88 پس از افشای وقایع اسفناک در کهریزک و انتشار نامه آقای حمزه کرمی درباره شکنجه در بازجوییها و سایر موارد مشابه، از این گونه رفتارها و شکنجه دادن جلوگیری شد.
اما امروز خبر می رسد که دوباره این خشونت ها از سر گرفته شده، به خصوص در مورد دخترانی که بازداشت شدند و گروه های جدید در زندان، یا خشونت ها و دستگیری های مشابه در ماجرای دراویش، حمله به تجمع زنان در روز جهانی زنامسال، دستگیری تعدادی از فعالان محیط زیستی و یا ممنوع الخروجی هایی که آخرین آن همسر آقای «کاووس سیدامامی» و بسیاری موارد دیگر است.
در مورد آزادی آیا انقلاب به آن رسیده است؟
نوعی از آزادی، آزادی بیان است. یعنی منتقدین بتوانند حرف بزنند. به طور حتم آزادی نباید منجر به بلبشو و هرج و مرجدر کشور شود. اما به این بهانه نیز نباید آزادی بیان را محدود کرد. برای نمونه الان خود من کلی پرونده دارم. با عناوینی چون تبلیغ علیه نظام، توهین به این و آن و سیاه نمایی و...، حکم محکومیت نیز گرفته ام. اینها عناوینی هستند که با آنها آزادی را محدود میکنیم. بسیاری در حال حاضر با این عناوین در زندان هستند یا حکم دارند. مثلاً آزادی مذهب معنایش این است که پیروان همه مذاهب از «حقوق شهروندی» برابر برخوردار شوند.
اما در حال حاضر این طور نیست. برای نمونه موضوع آقای «سپنتا نیکنام»، تخریب حسینیهها یا جمخانههای دراویش، راه ندادن برخی افراد به دانشگاهها و مشاغل دولتی و...همچنین وجود آئین نامه گزینشی در محورهای اعتقادی و سیاسی در تعارض کامل با این آزادی است.
آیا نکته تازهای درباره پرونده درگذشت آیت الله وجود دارد که بخواهید مطرح کنید؟
خیر، خبر و حرف جدیدی در این رابطه به ما اعلام نشده است. البته بعضیها اعتقاد دارند که موضوع «رادیواکتیو» رد گم کنی بوده است.
رئیس جمهور روز 22 بهمن، با اشاره با اصل 59 قانون اساسی موضوع رفراندوم را مطرح کردند؟ آیا این موضوع با چنین جدیتی در گذشته مطرح و دنبال شده است؟
رفراندوم حرف بسیار خوبی است و در قانون اساسی هم پیش بینی شده است. اما اگر قرار باشد رفراندومی انجام شود، باید تابو بودن برخی مسائل و خطوط قرمز تحمیلی و حکومتی برداشته شوند و اشخاص و احزاب جرأت حرف زدن پیدا کنند. اینکه ما رفراندوم را با محدودیتهای پیشین برگزار کنیم و اظهارنظرها در نقد وضعیت موجود را به مثابه تبلیغ علیه نظام در نظر بگیریم، بیمعناست.
رفراندوم زمانی معنا دارد که آزادی در ابراز عقیده باشد. با این شرایط، رفراندوم درست و مفید است. اما اگر قرار باشد با تابو در نظرگرفتنها، خط قرمزها و برخوردکردنها رفراندومی برگزار شود، معلوم نیست که چه نتیجه ای حاصل خواهد شد. مشابه انتخابات ما که نسبی، یعنی نه آزاد واقعی و نه کاملاً غیر آزاد است. بدین معنا که شورای نگهبان با ردصلاحیت هایی که انجام میدهد، قادر است نتیجه و خروجی انتخابات را هر زمان که بخواهد تا حدودی مهندسی کند.
موضوع گفتوگوی ملی بارها توسط چهرههای اصلاحطلب مطرح شده؛ این موضوع در ماههای اخیر توسط برخی از اصولگرایان نیز مورد تاکید قرار گرفته است. به نظر شما این موضوع تا چه اندازه ممکن است؟
با شرایط بسته فعلی، چنین امکانی وجود ندارد. به این دلیل که اگر قرار باشد گفتوگوی ملی شکل بگیرد، باید همه نظرات در صداوسیما به عنوان «رسانه ملی» از حیث گستردگی به صورتی کاملاً آزاد مطرح شود. نه اینکه تنها یکسری آدم خاص را به تلویزیون بیاورند و مناظرهای مدیریت شده برگزار کنند. گفتوگوی ملی نیازمند شرایط آزاد است که اولاً افراد با نگرشهای مخالف دعوت شوند و دوماً بتوانند با احساس امنیت و بدون نگرانی درباره موضوعات مختلف بحث کنند.
خودی و غیرخودی کردن این بلاها را بر سر ما آورده است که یک عده عمدتاً اصولگرا در زدن هر حرفی حتی خلاف واقع آزادند و اما دسته دوم برای رسیدن به حق خود و اجرای قانون دچار محدودیتند.
یک انتقاد که به سخنرانی 22 بهمن آقای روحانی وجود دارد، این است که ایشان اشاره کرد: «اجازه دهید تمامی اشخاص اعم از اصلاحطلب، اعتدالگرا و اصولگرا که از قطار انقلاب پیاده شدند و اعتقاد به قانون اساسی دارند، مجدد سوار قطار انقلاب شوند.» این جمله آقای روحانی نیز خودی و غیر خودی دارد. برای اینکه همه شهروندان باید بتوانند سوار قطار انقلاب شوند. نباید برای این قضیه شرط بگذاریم، زیرا قانون اساسی میگوید: «اصل بر برائت است، مگر اینکه در دادگاهی صالحه خلاف آن ثابت شود».
در دانشگاه آزاد به عنوان یکی از با ارزشترین میراث آیتالله هاشمی، اخباری مبنی بر اخراج تعدادی از اساتید دانشگاه، به گوش میرسد. به نظر شما این قبیل اقدامات با چه اهدافی صورت میگیرد؟
بله شنیده شده که نزدیک به 170 استاد را از این دانشگاه اخراج کردند. اخراج اساتیدی که پاکسازی شدند و در هیچ جای دیگر استخدام نیستند، نشان داد که صداقتی در کلام مسئولین دانشگاه برای ذکر دلیل واقعی این پاکسازی وجود ندارد. این اقدام جز پاکسازی یک جریان فکری و جایگزین کردن جریان اصولگرا در دانشگاه آزاد نیست. آقای رهبر این سابقه را در دانشگاه تهران دارد و این موضوع مشابه سه هزار بورسیه دوران آقای احمدی نژاد است. تفکر خودی و غیر خودی و ضایع کردن حقوق شهروندی در میان این جریان موجب شده تا بسیاری اقدامات خارج از چارچوبهای منطقی انجام شوند. سابقه افراد اخراجی حداقل تا اینجا که مطرح شده، نشان میدهد که همه از گرایش فکری اصلاحطلبان هستند و این مسأله خود گواه یک «تصفیه سیاسی» و تنگ نظرانه است.
دانشگاه آزاد در دوره آیتالله هاشمی فراجناحی بود و آیت الله همواره بر این موضوع تاکید داشتند. آیا خطری این دانشگاه را از لحاظ جریانی شدن تهدید میکند؟
واقعاً همین طور بود. بسیاری از روسای واحدهای دانشگاه آزاد از اصولگرایان بودند. همچنین برای انتخاب اساتید، ملاک اصولگرا یا اصلاحطلب بودن آنها نبود و همه طیف فکری در میان آنها حضور داشت. وقتی ما ملاک انتخاب اساتید و مدیران را هم فکر بودن با خود قرار دهیم و به تواناییها و صلاحیتهای علمی آنها توجه نشان ندهیم، طبیعتاً دانشگاه از لحاظ کیفیت روبه اضمحلال میرود. در دوران آقای احمدینژاد نیز همین خیانت به کشور و در سطح ملی صورت گرفت. خیانتی که کشور را نه هشت سال بلکه 80 سال به عقب برد.
یعنی شما پیشبینی میکنید همانگونه که روزی هم فکران احمدی نژاد به عملکرد او انتقاد کردند، روزی میرسد که اصولگرایان به عملکرد آقای رهبر در دانشگاه آزاد ایراد بگیرند؟
این را نمیدانم که منتقد شوند یا نه، چرا که این بستگی به میزان صداقتشان دارد. به به و چه چه گویان به آقای احمدی نژاد، همان موقع نیز خرابکاریهای وی را می دیدند. اما چون باهم بودند، ایشان را تایید میکردند و چشمشان را به خطاهای او بسته بودند. فقط زمانی که وی در مقابل رهبری و اصولگرایان ایستاد و به این جریان نارو زد، وارد نقد او شدند. وگرنه شرایط تغییر نکرده بود و خرابکاریهای وی مشابه گذشته ادامه داشت. چطور اصولگرایان در همان سالهای نخست در برابر احمدی نژاد نایستادند و تنها در دو سال پایانی دولتش منتقد شدند؟ چون منافع خودشان به خطر افتاده بود. امروز نیز حمایت از آقای رهبر از سوی اصولگرایان، بستگی به این دارد که ایشان تا آخر در راستای منافع آنها حرکت کند یا خیر.
منش و سیاست آقای ولایتی در زمان حیات آیتالله هاشمی از سازگاری خوبی با ایشان برخوردار بود. در حالی که به اعتقاد برخی امروز آقای ولایتی نقشی تایید کننده و پیش برنده در پروژه هاشمی زدایی در دانشگاه آزاد دارد؟
این موضوع برای ما هضم نشده است و همچنان در بٌهت هستیم. این انتظار از آقای ولایتی نبود. در انتخابات ریاست جمهوری سال 92، بابا نظرش یا آقای ولایتی یا آقای روحانی بود. یعنی تا این اندازه آقای ولایتی را از لحاظ فکری و توان اجرایی قبول داشت. اما اینکه آقای دکتر ولایتی را مامور اجرای پروژه «هاشمی زدایی» در دانشگاه آزاد کنند؛ نه تنها هاشمی زدایی بلکه به منزله حذف جریان غیراصولگرا از دانشگاه آزاد است و این غیرقابل باور است.
اخیراً شنیده شده که بیوگرافی آیتالله هاشمی از سایت «مجمع تشخیص مصلحت نظام» حذف شد و البته بعد برگردانده شد، به نظر شما چنین اقدامی در چه راستایی انجام میشود؟
جالب است که شما وقتی وارد یک اداره معمولی یا یک دانشگاه میشوید. اگر رئیس آن اداره آدم عاقل و فرهیختهای باشد. میبینید که عکس روسای قبلی را در محیط نصب میکند و این کار بسیار خوبی است. اینکه ما بیوگرافی رئیس 27 ساله مجمع تشخیص مصلحت نظام را از سایت این مجمع حذف کنیم. مسالهای خنده دار و بسیار کودکانه است. ما تنها میتوانیم نام چنین اقدامی را کج سلیقگی افراطی بگذاریم. بر فرض که شما موفق شوید این نام را در تاریخ خودنوشته خود حذف کنید. چگونه میتوانید آن را از قلبها و تاریخ ذهن جامعه حذف کنید؟ ما در این سالها خیلی چیزها را حذف کردیم، ولی خیلی زود با قدرت بیشتری بازگشته و خودنمایی کردهاند.
این مساله در جاهای دیگر نیز اتفاق می افتد. برای نمونه در صداوسیما مستندی پیرامون «جنگ تحمیلی» ساخته می شود که فرماندهی آقای هاشمی در آن کم رنگ است یا اصلاً وجود ندارد. درصورتی که در بیشتر سال های جنگ آقای هاشمی فرمانده جنگ بود و در سال هایی هم آقای خامنه ای بودند. حتی در مستندسازی ها مشاهده می کنیم که تحریفاتی صورت می گیرد و جاهایی که در اختیار اصولگراهاست؛ تاریخ سازی می کنند. متاسفانه پروژه تحریف تاریخ و تغییر واقعیت ها در همه جا اتفاق می افتد و این بد است.این بسیار خطرناک است که تاریخ یک ملت اشتباه نگاشته شود.
از آنجا که شما نائب رئیس کمیته ملی المپیک بودید. موضوع استعفای آقای خادم از فدراسیون کشتی و وضعیت ورزشکاران ما را در مواجهه با اسرائیل چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من آقای رسول خادم کار بسیار بزرگی کرد. نکاتی که آقای خادم گفت؛ نکات درستی است. ما اگر میخواهیم با اسرائیل بازی نکنیم، باید رسماً اعلام کنیم و با ادامه این روند فدراسیون، بازیکنان، مربی ا و اصحاب کشتی را اذیت نکنیم. زیرا آنها وقتی بدانند قرار است بازی صورت نگیرد و این موضوع رسماً اعلام شود. دیگر نیازی نیست که دلایل مختلف آورده شود یا بازیکنان برای تهیه گواهی پزشکی این طرف و آن طرف روند، تحریم و مجازات شوند و آینده حرفهای شان نابود شود.
اخیراً اخباری به گوش می رسد که برخی دختران با چهره ای مبدل وارد ورزشگاه ها می شوند. همزمان اخباری مبنی بر گشایش هایی برای ورود زنان به ورزشگاه ها شنیده می شود. اگر نامه دفتر رئیس جمهور به وزارت ورزش درست باشد، اجرا نشدن آن چه دلایلی دارد؟
رئیس جمهور در ایران اختیارات محدودی دارد. رئیس جمهور حتی در حیطه اختیارات خود نمیتواند تصمیمات خود را اجرایی کند. برخی نهادهای خاص برای رئیس جمهور و امورات مردم مانع میتراشند. متاسفانه تا زمانی که ما چنین سیستمی از لحاظ وجود برخی قوانین و حضور جریان های مداخلهگر داریم، این وضعیت ادامه دارد.
برای نمونه دیده میشود افرادی که مسئولیتی در کشور و به ویژه در بخش اجرایی ندارند، میتوانند مجوز برگزاری یک کنسرت را لغو کنند. یا اینکه وزارت ارشاد مجوز چاپ کتابی را منتشر میکند اما برخی نهادهای خاص با فشار به ناشر، او را مورد اذیت و آزار قرار میدهند. ممکن است عدهای با قلدری در جایی از این کارها کنند. اما این وظیفه پلیس، قوه قضائیه و به ویژه دادستان است که باید در نقش مدعی العموم، مدافع حقوق ملت باشند و محکم در برابر این قلدریها بایستند و با آنها برخورد کنند. بدون شک، موازی کاریها و مداخلهها ضربههای مهلکی به کشور زده و این بر خلاف منافع ملی است.
منبع: سایت جماران