احمد نقیب زاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
از اول هم مسئله اقتصادی و صنعتی بود، اتم بهانهای بیش نبود. هنوز پنج شش سال بیشتر از انقلاب نگذشته بود که پارهای روزنامههای غرب نوشتند ایران با شتابی که خود از آن خبر ندارد به پیش میرود. از روز اول هم تحریم وجود داشت ولی پیشرفت هم بود ولی این بار نیاز ایران به درآمدهای کلان برای به ثمر رساندن برنامههای خود بسیار بیشتر از سابق است. پیشرفتهای ایران در خاورمیانه هم مزید بر علت است. این بار غرب واقعا از ایران وحشت دارد. زیرا اگر قرار باشد به همین صورت هم برنامههای داخلی را به پیش ببرد و هم در منطقه حضور داشته باشد یعنی همان قدرتی که خواب اسرائیل را آشفته میدارد. اما چه فرقی بین اقدامات دیپلماتیک اوباما و خانم کلینتون با برنامههای ترامپ وجود دارد؟ اوباما روشی دوستانهتر با متحدان خود داشت و بیشتر از هویج استفاده میکرد در حالی که ترامپ بییشتر از چماق استفاده میکند. چه دلیلی دارد که هند در مقابل برنامههای آمریکا بیمحابا تسلیم شود؟ وابستگی شرکتهای جهان به آمریکا ابزار حقوقی بینظیری در اختیار این ابرقدرت قرار داده است که قادر است در آنِ واحد نیمی از شرکتهای بزرگ دنیا را تنبیه یا تهدید کند. بعضی از روزنامههای اروپا از جمله روزنامه دست راستی فیگارو مورخ 26 ژوئن نسبت به کارآیی اقدامات آمریکا تردید نشان دادهاند و این که در اروپا دهها شرکت کوچک و متوسط وجود دارد که کاری به آمریکا ندارند و میتوانند آزادانه نیازهای فوری ایران را برطرف کنند. همچنین به بازارهای ایران از جمله بازار بورس اشاره کرده که خیلی هم تحت تاثیر اقدامات ترامپ نیست. ما هم اضافه میکنیم که ایران فقط به نفت متکی نیست. دهها معدن مس و طلا وجود دارد که درآمدی بیشتر از نفت در اختیار ایران میگذارند. واقعیت این است که اگر آمریکا تا دو سال آینده موفق به تحقق برنامه اصلی خود که براندازی است نشود و ترامپ هم برای بار دوم به ریاست جمهوری نرسد ایران از گردنه خطر گذر کرده است. اقدامات آمریکا و اسرائیل را میتوان از حسابی که روی مجاهدین خلق باز کردهاند درک کرد و دانست تا چه حد کارشان اساسی یا پوچ است. مشتی جوان سرگردان با مشتی سیاستمدار ورشکسته و فاسد را به کمک دلارهای عربستان در سالنی جمع میکنند که بیش از آنکه آدم دیده شود بادکنک و پرچمهای رنگ و وارنگ دیده میشود، لشکری نیست که حتی از پس یک گردان بسیجی برآید. حالا بماند که پایگاه اجتماعی داخلی این خلق مصفا، همین چهارتا بادبادک را هم ندارد. چنین است که اگر کارهای شبانهروزی آمریکا را در این قیاس بسنجیم بیشک مزاحمتآفرین هست ولی بنیانبرافکن نیست. آنچه بنیانبرافکن است اختلافات داخلی و نارضایتیهای روزافزون مردم است. فساد اداری و مالی از یک سو و بیخیالبازیهای قوه قضایی که به درد دل مردم اهمیتی نمیدهد از سوی دیگر از جمله تهدیدهایی هستند که میتواند مردافکن باشد. یکی آمد و صندوق ارزی را خالی کرد و دیگری تکالیف خود را فراموش کرده است. یکی از بازیهای مناسب در چنین شرایطی مذاکره مستقیم و بیپرده با خود آمریکا هست. مثالهای زیادی میتوان زد که فواره بحران به اوج که رسید سرنگون شد. بحران موشکی کوبا یکی از آنهاست و ملاقات اخیر ترامپ و رئیس جمهور کره شمالی هم مثال دیگری است که میتوان زد ولی آن خشت بود که پرتوان زد. تا ببینیم لاف و گزافهای ترامپ به کجا میرسد.
منبع: روزنامه سازندگی