غلامرضا پناه، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
اخیرا آقای محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه کشورمان در گفتوگو با یکی از خبرگزاریها مسایلی را دربارهی پولشویی در کشور به عنوان یک واقعیت مطرح کردهاند و که برخی از آن امر منفعت میبرند. این سخنان البته بازتابهای بسیاری یافت و حملات بیشماری روانهی وزیر شد. اگرچه سخنان آقای ظریف نشانگر این است که آنچنان فشار مستولی شد که او با همه صداقت و ظرافت لب به سخن گشود، سخنی اعتراضی، و آنگونه ناروا شنید که کاسه صبرش لبریز شد، به ناگه ناچار شد بگوید مبارزه با پولشویی یک ضرورت است، به ضرورت زمان، به خصم دشمنان، به فشار اقتصاد و رکود حاکم بر جامعه و به دهها دلیل گفته و ناگفته.
او آمد تا برای نجات کشور آنچه میداند و میفهمد را آشکارا بیان کند، او آمد تا دلهای غافل از شرایط و موقعیت حساس موجود را بشکند، اما با صدای رسا فریاد برآورد که واقعیات کشور و هزینههای بیحاصل نباید فدای یک عده قلیل شود، او به صحنه آمد این بار بیپروا و بیپرده سخن گفت البته کینها و زخمهای کهنه گذشته را در یاد دارد و او را میآزارد، روزی که لبخندزنان با برجام آمد برایش شمشیر کشیدند، گرچه برجام آرامش روانی ایجاد کرد و در پارهای موارد گسلها را پر کرد و حتی برخی از بزرگان اصولگرا را به تحسین واداشت و صحه گذاشتند که تنها راه ممکن در آن روزگار بوده است و او که با پیروزی و سربلندی آمده بود اگر مورد تشویق قرار نمیگرفت لااقل انتظار طعن و تهدید را نداشت، ولی آنچنان بمباران شد تا جایی که یار همراهش آقای دکتر صالحی به زیر آوار بتن رفتن تهدید شد.
حملات سنگین و سهمگینتر میشد تا اینکه مقام معظم رهبری به میدان آمد و مذاکرهکنندگان را افرادی صالح و متدین و پرتلاش معرفی کرد، این فرمان بسیط در آن هلهله نفسگیر آبی بر آتش بود و آنچنان واضح و مبرهن بود که برای مدتی سکوتی محض حاکم شد و نفسی به آرامی کشیدند، اما بعد هرگاه فرصتی پیش آمد گلوله شلیک میشد و نوازشی در پی داشت، تا اینکه از قضای بد حادثه ترامپ به صحنه آمد و بر اریکه ریاست کشور آمریکا تکیه زد و در اولین فرصت برجام را شکست، ولی به واقع حقانیت ایران و پایبندی به تعهداتش در دنیا به اثبات رسید.
در شورای امنیت سازمان ملل متحد ترامپ خود شخصا بر صندلی ریاست شورا نشست و علیه برجام داد سخن سر داد اما با درایت و تدبیر رئیسجمهور محترم و آقای ظریف شکست دیگری برای آمریکا و پیروزی درخشانی برای ایران به بار نشست، که باتوجه به همزمانی گرانی و نوسانات ارز در کشور کمتر دیده و به آن پرداخته شد.
پس از واقعه خروج آمریکا از برجام، ایران مدبرانه با اروپا مدارا کرد تا کار به FATF رسید که این موضوع آزمونی سخت برای گذر یا مقابلهای سرسخت با دنیا را در پی داشت، مشاجره بر سر این موضوع در داخل بالا گرفت و ظریف دیپلمات بهتر از هر کسی به نتایج این تصمیم واقف بود، واقعگرایان به پذیریش آن اصرار داشتند و منتقدان به شدت به کارشکنی و مخالفت پرداختند تا اینکه این دوئل به مجلس شورای اسلامی رسید و با رای مثبت ار صحن علنی گذشت، که در این وادی لاریجانی هم از گزند تهمتها در امان نماند، در این فضا یک مهلت چهارماهه به ایران داده شد ولی باز فشارها برای تاثیرگذاری بر سایر نهادهای تصمیمگیر فزونی یافت، تا اینکه آقای ظریف را وادار کرد که حرفش را با صدای بلند به غرش درآورد.
فردای آن روز تیرها از کمان به درآمد و توسط تندروها به سمت ایشان نشانه رفت، تا جایی که یکی از آنها ظریف را به ضدنظام و مفسد فیالارض محکوم کرد. جالب است کار به جایی رسیده است که آقای ظریف با همه سوابق درخشانش در دفاع از نظام به ضد نظام تعریفش میکنند، در عجبم که این قطار به کجا رهسپار است که امثال ظریف در آن به توپ بسته میشوند و عدهای در تلاش برای پیاده کردنشان هستند، البته حق دارند زیرا با همین هیاهوها خیلیها را از قطار پیاده کردند، چه انتظاری است که به ته ماندهاش رحمی بشود. آنکه بیشتر میفهمد و میداند و دل میسوزاند امروز در معرض تخریب و اتهام است.
ایران به کجا میرود، چرا وقتی یک وزیر دانا و دلنگران برای تداوم و بقاء کشور میجنگد اینگونه محکوم میشود، آیا برای بریدن و خسته کردن همه دلسوزان این نظام کمر همت بسته شده است. روزی تاریخ به قضاوت خواهد نشست که چه کسانی دل در گرو نظام و کشور داشتند و چه کسانی با ناآگاهی نیکان و وفاداران این انقلاب را به مسلخ بردند. به انتظار گذر زمان باید نشست تا امیرکبیرها شناخته شود و قدر مصدقها دانسته شود، آنها نیز به دست کجاندیشان یا به کنج عزلت پناه بردند یا غرق در خون گشتند تا صدای حقطلبی و اقتدار و عدالتخواهی در گلو خفه شود. آنقدر صدای وااسلاما بلند است که تشخیص سره از ناسره کار گرانی است و اگر نبود تدبیر رهبری و در صحنه بودن مردم، معلوم نبود با این تنگنظریها چه سرنوشتی داشتیم.
منبع: روزنامه سازندگی