محمدعطریانفر؛ عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
دور سوم شورای عالی سیاستگذاری در حالی آغاز به کار کرد که برخی از چهرههای مشهور دعوت به این شورا را نپذیرفتند و برخی از آنها که پیش از این در این جلسات حضور داشتند هم در دور سوم حاضر نشدند. این مسئله مهمی در جبهه اصلاحات است و باید به آن از زاویه دیگری پرداخت.
ما در موقعیتی به سر میبریم که از منظر ارزیابی عملکرد سیاسی اصولگرایان و اصلاحطلبان، نقدهایی به هر دو جبهه مطرح میشود. در این مقال بحثی از اصولگرایان نداریم، اما در جبهه اصلاحطلبان که ما هم نسبتی با آن داریم ملاحظاتی وجود دارد که به آن میپردازم.
باور من این است که سیاستورزی احزاب و از جمله جبهه اصلاحات از یک حیرت تاریخی در رنج است. این معضل به نظام سیاسی ایران باز میگردد. نظام سیاسی در ایران به صورت تاریخی زمینه را برای ایجاد احزاب به شکل جدی فراهم نمیکند. به همین دلیل است که احزاب به صورت کوچک و ناکارآمد ایجاد میشود. این کثرت حضور احزاب کوچک که در واقع تفاوت چندانی هم با هم ندارند، نشاندهنده آن است که شکلگیری احزاب با اهداف بلند و آرمانی به دلیل همان امتناع یا حیرت تاریخی میسر نیست و عمدتا در جهت نیل به برخی منویات مقطعی و زودگذر ایجاد میشوند. در حال حاضر در جبهه اصلاحات بیش از 20 حزب سیاسی داریم. این احزابی که عنوان اصلاحطلبی را یدک میکشند و ادعای وجود تشکیلات دارند، منطقا باید بتوانند تمایز خود را با احزاب دیگر در درون جبهه مشخص کنند. بیرون از جبهه معمولا میتوانند به طور مثال با اصولگرایان مرزبندی خود را ترسیم کنند؛ اما با احزاب اقماری و هممسلک خود این مرزبندی وجود ندارد یا دقیقتر اینکه توان طرح تمایز آن وجود ندارد. طبیعی است که در بزنگاهها این نوع احزاب در درون جبهه خود دچار تعارض و تنافر و بعضا تناقض میشوند. چون هر کدام از این احزاب میکوشند سهم خود را به صورت فزاینده و حداکثری مطالبه کنند. این تعارض منافع دغدغههایی را برای سران اصلاحطلب، همچون آقای سیدمحمد خاتمی ایجاد کرده و سوال اصلی این است که چگونه میتوان این مناقشات را حل کرد. در این میان، ایدههایی چون پارلمان اصلاحات و تجمیع یا ادغام برخی از احزاب در یکدیگر به عنوان راهحل مطرح شده است. یکی دیگر از طرحهایی که مورد توجه قرار گرفته است ایجاد شورایی است که از فراگیری و گستردگی بیشتری نسبت به گذشته برخوردار باشد تا بتواند قاطبه احزاب همسو را در درون خود جای دهد. فکر میکنم شورای عالی سیاستگذاری در مقام یک نهاد بالادستی قابل احترام است؛ اما پیش از آنکه علت تاسیس آن را به عنوان ضرورت توسعه سیاسی لازم بدانیم، ناشی از ضرورت رفع اختلافی است که بین شورای مشورتی جناب آقای خاتمی و شورای هماهنگی احزاب پیشتر به وجود آمده است. جهتگیری شورای عالی سیاستگذاری بیشتر در جهت حل این اختلاف است. فکر میکنم اگر قرار است گامی درست برداریم، باید هدف شکلگیری شورا را عمیقتر از ضرورت رفع اختلافات در نظر بگیریم. خیلی هم نباید تعجیل کرد و به خاطر یک صدای واحد در آستانه انتخابات اصل مطلب را فراموش کنیم. باید به این نکته توجه کنیم که هم شورای هماهنگی و هم شورای مشورتی مشروعیت خود را از شخص آقای خاتمی گرفتهاند و میگیرند و این امر در بررسی اختلاف آنها باید مورد تاکید قرار گیرد.
با توجه به این مقدمه نسبتا طولانی، باید روی نکتهای تاکید کنیم. اگر ما به دنبال تشکیل نهاد بالادستی برای احزاب اصلاحطلب هستیم، باید ترکیب آن مجموعه به شکلی باشد که اکثریتی تاثیرگذار را زیر چتر خود قرار دهد. وقتی میگوییم زیر چتر خود قرار دهد به این معنی نیست که صدها نفر را در درون یک شورا فقط جمع جبری کنیم. چون این مسئله نه عملی است و نه مفید. بلکه کسانی که در این شورا عضو میشوند و مورد تأیید آقای خاتمی قرار میگیرند و قرار است در هرگونه انتخابات و فعالیتهای سیاسی دیگر، به گونهای صدای واحدی برای کل جبهه اصلاحات باشند، آن منظومه باید به گونهای عمل کند که صداهای مخالفی از درون جبهه اصلاحات مقابل آن قرار نگیرند. چون ممکن است این امر بهانهای شود برای رقیب اصولگرا جهت برهم زدن صفوف اصلاحطلبان. به هر حال امروز گامی برداشته شده و بسیار محترم است و جماعتی تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری دورهم گرد آمدهاند و تأیید عمومی پرچمدار اصلاحات را هم در اختیار دارند. حتی اگر این شورا توسط برخی از چهرهها که منشأ اثر هستند هم مورد نقد قرار بگیرد، اعضای آن باید با تلاش پیگیرانه سعی کنند تا صداهای خاموش و مخالف را به سوی خود جذب کنند. این جذب کردن لزوما به معنای حضور فیزیکی این چهرهها در شورای عالی نیست؛ بلکه معنی آن این است که حاشیهنشینان شورا صمیمانه و صادقانه از تصمیمات شورای عالی حمایت کنند. اگر با چنین روندی پیش روند، میتوان به عملکرد و جهتگیری آتی این شورا امیدوار بود، وگرنه گرهای به گرههای دیگر اضافه میشود.
نکته دیگر این است که نباید تنها به جمع کردن یکسری افراد دور یک میز توجه کرد و بگوییم از هر گروهی یک نماینده را در این شورا پذیرفتهایم. این یک نوع سادهسازی مسئله است. ممکن است افرادی در کنار هم جمع شوند، اما اگر خروجی سیاسی و مطلوبی نداشته باشد کاری عبث و بیهوده خواهد بود. این نوع تجمع کمبهره مشابه همان عدالت توزیعی است که نتیجهاش عدالت واقعی نیست. باید هر گروه و فردی بر اساس ملاک تاثیرگذاری و وزن کارآمدی در جامعه اصلاحطلب به صورت اعم و گروههای مخاطب اصلاحطلب به شکل اخص در این شورا حضور داشته باشند. این ظرفیتگذاری را باید با چنین سازوکاری دید و اگر اجماع اعضا با هدف افزایش تاثیر سیاسی رخ دهد، نباید نگران برخی صداهای مخالف باشیم.
منبع: روزنامه سازندگی