محمد قوچانی، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
مرز میان سرمایهداری و روشنفکری در حال برداشته شدن است؛ نهتنها در جهان که در ایران؛ این- به قول دکتر محمد طبیبیان- آخرین دژ سوسیالیسم! گرچه هنوز روشنفکرانی در ایران وجود دارند که سیاستمداران را به نیرنگ نئومارکسیسم میفریبند و از نئولیبرالیسم میترسانند اما روشنفکرانی هم هستند که بیهراس از تابوهای روشنفکری میان سرمایهداری ملی و سرمایهداری دولتی مرزبندی میکنند و سوسیالیسم را نه راه آزادی که راه بردگی میدانند و نیز کارآفرینانی وجود دارند که بیترس از تهمت و بهتان قدر این جریان روشنفکری را میدانند و میکوشند آنان را گرامی دارند. تجلیل اتاق بازرگانی تهران از متفکران و روشنفکران ملی ایران مانند عزتالله فولادوند و محمدعلی موحد پیوند میان سرمایهداری ملی و روشنفکری ملی است و اعلام این دستاورد که دیگر تضادی میان ثروت و حکمت وجود ندارد و ثروت حجاب معرفت نیست. بورژوازی ملی یعنی صاحبان ثروتِ بهدست آمده از راه صنعت (و نه الزاما ارث و میراث) بنیانگذاران توسعهاند. آنان با کارآفرینی میکوشند هم «کسب» و هم «کار» را رونق بخشند و نه فقط «کاسبان» که «کارگران» را وارد چرخه تولید و توسعه کنند. «کاسبی» در ادبیات آزادیخواهانه به همان اندازه ارزش است که «کارگری»؛ نه آنکه مانند سوسیالیستها «کاسبی» را با «دلالی» و «زالوصفتی» یکی بدانند. کارآفرینی به عنوان مفهوم ارتقاءیافتهی سرمایهداری بر این اصل اساسی علم اقتصاد تکیه دارد که سود باید به کار تعلق گیرد و ارث و میراث و این اصل به هیچ وجه مارکسیستی نیست چنانکه جان لاک نیز در دو رساله دربارهی حکومت بر اصالت کار تاکید دارد اما کارآفرینی برخلاف سرمایهداری مصطلح نوعی کار است و نه دشمن کار... در سرمایهداری ملی این کار است که تولید ثروت میکند و به سرمایه منتهی میشود مشابه همه آنچه بورژوازی و سرمایهداران ملیگرای ایران در دهههای 40 و 50 خورشیدی انجام دادند و انقلاب صنعتی ایران را بنیان گذاشتند. انقلاب صنعتی ایران که در اثر تکوین کارخانهداران و بازرگانان و کارآفرینان ملیگرا در دو دههی 40 و 50 شکل گرفت با دخالتهای محمدرضا پهلوی در بازار آزاد، سرکوب قیمتها در دولت امیرعباس هویدا، ترویج مصرف محصولات خارجی و غلبه بورژوازی تجاری و جایگزینی سیاست واردات بر صادرات سبب شد بورژوازی ملی و صنعتی ایران تضعیف شود و با قدرت گرفتن روشنفکران سوسیالیست چه اسلامی و چه الحادی، مبانی نظری و تاریخی سرمایهداری ملی نیز زیر سوال رفت و تا دولت اکبر هاشمیرفسنجانی کمر راست نکرد. با وجود این حتی پس از این دولت هم سرمایهداری ملی به سختی نفس میکشد. اکنون اما زمان آن است که با خودآگاهی برانگیخته شده در میان روشنفکران (ملی) و کارآفرینان (ملی) این راه ناتمام دوباره پیموده شود. کارآفرینان و سرمایهداران ملی ایران تاکنون از اقتدار اندیشه و قلم کمتر آگاه بودهاند و روشنفکران و متفکران ملی ایران نیز از اهمیت سرمایه و توسعه غفلت کردهاند. تجدد بدون توسعه و توسعه بدون تجدد بیمعناست و اینک در میان سیل و خیل اخبار درگذشت هنرپیشهها و ورزشکاران و... اینکه روشنفکرانی مانند سیدجواد طباطبایی، موسی غنینژاد، عزتالله فولادوند، محمدعلی موحد و... به تجلیل از کارآفرینان میپردازند یک اتفاق است که ارزش خبری آن در صفحه یک مطبوعات ایران است.
منبع: روزنامه سازندگی