احمد نقیب زاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
حدود 30 سال پیش عمر البشیر طی یک شبهکودتا صادق المهدی را از قدرت کنار زد و خود با تکیه بر متکای مذهب قدرت را به دست گرفت. کار او شبیه کار ضیاءالحق در پاکستان بود. یعنی ترکیبی از نظامیان با ایدئولوژی دینی که برعکس سودان چندان نپایید. آنچه در سودان اتفاق افتاد در نظر غربیها شکلگیری شبکهای از دولتهای تروریستی بود که میبایست هرچه سریعتر از بین بروند. لذا توسط غرب به رهبری آمریکا چند بار مورد حملۀ کور قرار گرفت که مدعی بودند پایگاههای اسلحهسازی بوده است. رابطه دولت عمر البشیر با جمهوری اسلامی ایران ابتدا دوستانه همراه با همکاریهای صمیمانه در زمینههای مختلف بود. شرکتهای ایرانی در سودان مشغول فعالیتهای سازندگی بودند و نیروهای دو کشور هم در حال مبادله خدمات. اما آنچه بیش از هر چیز موجبات نگرانی دولتهای منطقه بویژه عربستان سعودی را ایجاد میکرد فعالیتهای فرهنگی ایران در سودان بود.
حسینیههای شیعیان در هر کوی و برزن به چشم میخورد و کسانی که به این حسینیهها و تکایا رفتوآمد داشتند میان جمعیت فقیر سودان از مواهب چشمگیری برخوردار و به قول مشهور توی چشم بودند. با آنکه مهدویت در سودان ریشههای قوی داشت دولت سودان حاضر نبود وحدت سنی کشور از بین برود. از سوی دیگر وسوسههای عربستان نگرانی دولت سودان را دوچندان میکرد بویژه آنکه حاضر بود کمکهای مالی خود را به سطحی بالاتر از کمکهای ایران روانه سودان کند. چنین بود که سودانیها عذر شرکتهای ایرانی را خواستند و تکایا و حسینیهها بسته شد و آنها که تا دیروز سنگ تشیع را به سینه میزدند به راه تسنن بازگشتند.
نهتنها عربستان از این تغییر خوشنود شد بلکه اسرائیل هم تا حدی از نگرانی درآمد خصوصا که بارها تهمت ارسال سلاحهای ایران به سودان را مطرح کرده بود. کمکم سختگیریهای حکومت از یک طرف و وخامت اوضاع اقتصادی که متضمن فقر و فلاکت مردم بود از سوی دیگر موجب تظاهرات خیابانی و تقاضای تغییر رژیم از سوی مردم شد. چیزی که در نهایت اتفاق افتاد یک کودتای درونی از سوی نظامیان بود. به همین دلیل بهرغم گروهی از مردم که به شادی پرداختند عده زیادی هم نسبت به سرانجام این کودتا ابراز شک و تردید کردند. در واقع آنچه در سودان اتفاق افتاد قرائت کوتاهی از چیزی بود که در همسایه شمالی آن یعنی مصر اتفاق افتاده بود با این تفاوت که اپیزود محمد مرسی از آن حذف شده است. گروهی از نظامیان که معاون عمر البشیر بودند برای حفظ سیستم او را کنار گذاشتند و خود برای دو سال قدرت را در دست گرفتند تا قانون اساسی جدیدی تدوین شود. کیست که نداند که طی دو سال در یک کشور جهان سومی، امکان بروز دهها اتفاق وجود دارد که پیشبینی دقیقی از اوضاع را غیرممکن میکند. آنچه مشهود است این است که نظامیان کودتاچی نسبت به عمر البشیر حق دوستی فرونخواهند گذاشت. آنها از هماکنون اعلام کردهاند که عمر البشیر را به محاکم بینالمللی تحویل نخواهند داد تا به جرم جنایات جنگی محاکمه شود. او در دارفور و جنگ علیه سودان جنوبی مجرم شناخته شده است. در عوض زندانیان سیاسی جملگی آزاد شدند تا بار دیگر به اتهام خیانت علیه حکومت نظامیان به زندان فرستاده شوند. کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا دو سرنوشت بیشتر ندارند؛ وقتی علیه استبداد و سرکوب و فقر قیام میکنند یا به سرنوشت لیبی دچار میشوند یا به سرنوشت مصر. از قضا سرنوشت سودان به همسایه شمالیاش شباهت دارد. همانطور که از مبارک رفع اتهام شد از عمر البشیر هم خواهد شد. فقر و ناداری و سلطۀ امپریالیسم واقعیتهایی نیست که با یک شورش و انقلاب و کودتا از بین برود. ولی سختگیری هم به نام هرچیز که باشد از دین تا سیاست راه چاره سیاستمداران این کشورها نیست که بگوییم چون تغییری در سرنوشت حاصل نمیشود پس سختگیری هم آش خاله است.
این کودتاها و شورشها نتیجه همین سختگیریهاست که بهطور روزمره با مردم سروکار دارد. اکثریت مردم خواهان یک زندگی آرام هستند. با فقر هم اگر با تبعیض همراه نباشد کنار میآیند. اما یک نکته دیگر هم نباید فراموش شود و آن نوع روابط خارجی رژیمهای برآمده از کودتا با جامعه جهانی است. اگر نظامیان سودان در روابط خود با آمریکا تجدیدنظر کنند و از کشورهای تندروی منطقه دوری گزینند میتوانند تاحدی به آینده خود امیدوارتر باشند. در روزهای آینده از نوع رابطهای که با کشورهای عربستان، ترکیه، مصر و ایران برقرار میکنند میتوان جهت کلی سودان پس از کودتا را ترسیم کرد.
منبع: روزنامه سازندگی